ایوب

/~ayyub/

معنی انگلیسی:
job, job masculine proper name

فرهنگ اسم ها

اسم: ایوب (پسر) (عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: ayyub) (فارسی: ايّوب) (انگلیسی: ayyub)
معنی: بازگشت به سوی خدا، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، برگشت به سوی خدا، ( اَعلام ) ) ( در تورات ) از پیامبران بنی اسرائیل که گفته شده است دچار بلاهای زیاد شد، ولی تحّمل کرد تا نجات یافت، ) از کتابهای عهد عتیق، درباره ی سرگذشت ایّوب نبی، در لغت به معنی برگشت به سوی خدا است، ( در اعلام ) از انبیا مذکور در تورات و قرآن کریم، آن که به خدا رجوع می کند، نام یکی از پیامبران که خداوند او را به بلاهای فراوان دجار کرد و سپس او را عافیت بخشید و به همین دلیل به صبر وشکیبایی شهرت دارد
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم عبری، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

ایوب. [ اَی ْ یو ] ( اِخ ) در لغت به معنی برگشت بسوی خداست و ایوب کسی است که در سرزمین عوص زیست کرد. ( کتاب ایوب 101 ). اولین دفعه این اسم توسطحزقیا نام برده شده است و او در حالت تیریازخ در یکی از نقاط اطراف شرق فلسطین نزدیک صحرای لم یزرع موقعی که کلدانیان بنای تاخت و تاز در مغرب نهاده بودند زندگی میکرد. ( قاموس کتاب مقدس ). از انبیای مذکور است که در تورات نامبرده شده است. وی بشکیبایی در بلایاو محنتها نامبردار است. ذکر او در قرآن آمده است. ( فرهنگ فارسی معین ). نام پیغمبریکه بر تکالیف و مرض ورنج بسیار صابر بود. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
چون شادمانی و غم دنیا مقیم نیست
فرعون کامران بود ایوب مبتلا.
سعدی.
- سفر ایوب ؛ یکی از اسفار عهد عتیق است که در آن قصه ایوب و تجارب و صبر او و مجادلاتش بادوستان بتفصیل حکایت شده. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.
- صبر ایوب ؛ مثل است برای کسی که بسیار حوصله و صبر دارد.

ایوب. [ اَی ْ یو ] ( اِخ ) نام پدر سلطان صلاح الدین ایوبی مؤسس سلسله ایوبیان. رجوع به صلاح الدین شود.

ایوب. [ اَی ْ یو ] ( اِخ ) پسر خواجه ابوبکر است که قاضی سمرقند بود، و خواجه ایوب همچون پدرش جامع فضایل و کمالاتست و شعر نیز میگویند. غزل :
میی که ساقی خونین دلان بجام انداخت
پی خرابی عشاق تلخکام انداخت
رمیده بود از این دامگاه مرغ دلم
فریب دانه خال تواش بدام انداخت.
مشو ناصح بکوی عقل و دانش رهنمون ما را
نداریم اختیاری تا چه فرماید جنون ما را.
( از مجالس النفایس ص 380 ).
رجوع به مجمع الخواص ص 312 شود.

ایوب. [ اَی ْ یو ] ( اِخ ) ابرش بغدادی. یکی از اطبای اوایل مائه سیم هجری است. از افاضل این طبقه و مهره این سلسله است. وی معاصر با معتصم و واثق و متوکل عباسی است و از زمره اطبائیست که در زمان هارون و مأمون بتحصیل لسان و لغت یونان همت گماشت و بسیاری از مصنفات یونانیان را بسریانی و عربی ترجمه کرد. ابن ماسویه مینویسد که ابرش اکثر ایام خود به ترجمه کتب یونانیان و توضیح و شرح کلمات آنها اشتغال داشت و بمباشرت عمل ومعالجت کمتر می پرداخت. ( نامه دانشوران ج 3 ص 28 ).

ایوب. [ اَی ْ یو ] ( اِخ ) ابن ابی تمیمه کیسان سختیانی بصری ( 66 - 131 هَ. ق. ) از بزرگان و فقهای عصر خود بود. تابعی است و از پرهیزگاران و زهاد بشمار میرود و از حفاظ حدیث و مردی مطمئن و ثقه است و از او 800 حدیث نقل کرده اند. ( اعلام زرکلی ج 1ص 382 چ سوم ). رجوع به صفة الصفوة ج 3 ص 212 شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

از انبیای مذکور در تورات وی به شکیبایی در بلایا و محنتها نامبردار است . ذکر او در قر آن آمده است . یا سفر ایوب . یکی از اسفار عهد عتیق که در آن قصه ایوب و تجارب و صبر او و مجادلاتش با دوستان به تفصیل حکایت شده .
نجم الدین . اولین از ملوک ایوبی بود وی در قاهره در گذشت و در مدینه منوره دفن شد .

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] ایوب علیه السلام از انبیاء الهی است که خداوند در قرآن او را به سه صفت مهم مقام عبودیت، صبر و استقامت و بازگشت پیاپی به سوی خدا وصف کرده است.
ایوب نامی است عبری که ایبوب و یوباب نیز خوانده شده است برخی آن را به احتمال برگرفته از ریشه عبری ایبوب به معنای گریه یا از ایبت به معنای ندبه دانسته اند؛ برخی شارحان تورات آن را در اصل عربی و ترجمه شده به عبری دانسته و گفته اند: این واژه به آیب در عربی به معنای بازگشت کننده به سوی خدا نزدیک است.
این معنا با وصف «اوّاب» که برای ایوب در آیه 34 سوره ص آمده، سازگار است. برخی دیگر آن را برگرفته از آبَ یَؤوب و به معنای کسی می دانند که سلامتی و مال و خانواده خود را باز یافته است.
ایّوب مردی بود از اهل روم و هو أیّوب بن أموص بن رازخ بن روم بن عیص بن اسحاق بن ابراهیم علیه السلام و مادر او از فرزندان لوط بود و خدای تعالی او را برگزید و پیغمبری داد.
نام حصرت ایوب علیه السلام 4 بار در قرآن آمده است:
در قرآن کریم از داستان آن جناب به جز این نیامده که: خدای تعالی او را به ناراحتی جسمی و به داغ فرزندان مبتلا نمود و سپس، هم عافیتش داد و هم فرزندانش را و مثل آنان را به وی برگردانید. و این کار را به مقتضای رحمت خود کرد و به این منظور کرد تا سرگذشت او مایه تذکر عابدان باشد.
امام سپس فرمود: ابلیس از آسمان سرازیر شد، چیزی نگذشت که تمام اموال و اولاد ایوب از بین رفتند، ولی به جای این که ایوب از شکر بازایستد، شکر بیشتری کرد و حمد خدا زیاده بگفت. ابلیس به خدای تعالی عرضه داشت: حال مرا بر زراعتش مسلط گردان. خدای تعالی فرمود: مسلطت کردم. ابلیس با همه شیطان های زیر فرمانش بیامد و به زراعت ایوب بدمیدند، همه طعمه حریق گشت. باز دیدند که شکر و حمد ایوب زیادت یافت. عرضه داشت: پروردگارا مرا بر گوسفندانش مسلط کن تا همه را هلاک سازم، خدای تعالی مسلطش کرد. گوسفندان هم که از بین رفتند باز شکر و حمد ایوب بیشتر شد.

[ویکی الکتاب] معنی أَیُّوبَ: از پیامبران الهی
تکرار در قرآن: ۴(بار)

[ویکی فقه] ایوب (ابهام زدایی). ایوب ممکن است اسم برای اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • حضرت ایوب، اَیوب ، پیامبری از ذریه اسحاق نبی • ایوب بن مشرح، از قاتلان امام حسین (علیه السلام) در کربلا• ایوب صبری پاشا، حنفی مذهب و از فضلای دولت عثمانی
...

[ویکی شیعه] ایوب (پیامبر). اَیّوب یکی از پیامبران الهی که نام او در قرآن و دیگر کتب آسمانی ذکر شده است. درباره محل زندگی و وفات وی اختلافاتی وجود دارد. صبر و سوگند وی داستان خاص دارد. تا کنون چندین اثر هنری پیرامون وی شکل گرفته است.
اَیوب به معنی بازگشت کننده به سوی خداست که قرآن هم وی را به وصف «أَوَّاب» ذکر نموده است. نسب حضرت ایوب(ع) را چنین ذکر نموده اند: «ایوب بن اموص بن رازج بن روم بن عیصا بن اسحاق بن ابراهیم(ع)» بنابراین ایوب با پنج واسطه به حضرت ابراهیم(ع) می‎رسد. و از سوی مادر، از نواده‎های حضرت لوط(ع) است.
وی در منطقه عوص در جنوب غربی بحر المیت در شمال خلیج عقبه زندگی می کرد. وبه نقل برخی دیگر در بثنیه منطقه ای بین دمشق و اذرعات زندگی می کرد. در ترکیه شهر اورفا غاری است که گفته می شود ایوب در دوران بیماریش در آن زیسته است.

دانشنامه عمومی

ایوب (استانبول). ایوب ( ترکی استانبولی: Eyüp ) از ناحیه های قسمت اروپایی استانبول که در استان استانبول از ناحیه مرمره قرار گرفته است. طبق آخرین سرشماری به سال ۲۰۱۲ میلادی این ناحیه ۳۵۶٬۵۱۲ نفر جمعیت دارد. [ ۱] مسجد تاریخی ایوب سلطان در این ناحیه از استان استانبول قرار دارد.
ناحیه ایوب از ۲۲ محله تشکیل می شود: [ ۲]
۵ لونت 5 Levent
آق شمس الدین Akşemsettin
علی بی کوی Alibeyköy
چرچر Çırçır
دفتردار Defterdar
دکمه جی لر Düğmeciler
امنیت تپه Emniyettepe
اسن تپه Esentepe
مرکز Merkez
گوک ترک Göktürk
گوزل تپه Güzeltepe
اسلام بی İslambey
قره دولاب Karadolap
معمار سنان Mimar Sinan
مدحت پاشا Mithatpaşa
نشانجه Nişanca
رامی جمعه Rami Cuma
رامی ینی Rami Yeni
سقاریه Sakarya
سلاحدارآقا Silahtarağa
توپچولار Topçular
یشیل پینار Yeşilpınar
عکس ایوب (استانبول)عکس ایوب (استانبول)عکس ایوب (استانبول)عکس ایوب (استانبول)عکس ایوب (استانبول)عکس ایوب (استانبول)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

اَیّوب
(در عبری به معنای «آن که به سوی خدا بازگردد.») در عهد عتیق، از بندگان نیک و شکیبای خدا که ماجرای آزمودنش با بلایای مختلف در کتاب ایوب آمده است، و درقرآن، از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل (سورۀ نساء، ۱۶۳) که خدا او را به آزمون های سخت آزمود و سپس عافیت بخشید (انبیاء، ۸۳ ـ۸۴؛ ص ۴۱ـ۴۴). مادرش دختر لوط و زنش رحیمه، دختر یوسف (ع) بود. داستان شکیبایی شگرف او در برابر مشکلات معروف است و در فرهنگ اسلامی و ایرانی با نامِ «صبر ایوب»، قصه های فراوانی دربارۀ او نقل شده است. در قرآن به ایوب (ع) دو بار به عنوان نبی و پیامبر اشاره شده است (نساء، ۱۶۳؛ انعام، ۸۴). داستان او در سورۀ انبیاء (۸۳ ـ۸۴) و ص (۴۱ـ۴۴) این گونه تعریف شده است که شیطان به وی رنج و عذاب (اعم از جانی و مالی) بسیار رساند، اما سرانجام خداوند با اجابتِ دعای او رنج ها و بیماری ها را از او دور کرد. کتاب ایوب که بخشی از عهد عتیق کتاب مقدس است از نخستین تلاش های انسانی برای توضیح علل رنج آدمی در جهانی است که آفریده و تحت اراده و ادارۀ خدایی است که قادر مطلق و خیرخواه مطلق است.

مترادف ها

job (اسم)
کار، امر، ساخت، شغل، ایوب

فارسی به عربی

شغل

پیشنهاد کاربران

تا الان فکر میکردم ایوب یعنی صبور ؟؟ هی میگفتم من که صبور نیستم . . . خخخخ پس ما ایوب ها بازگشت به سوی خداییم. . . .
ایوب یعنی مهربون ، نفس ، عشق، زندگی ، رویا ، جذاب ، دوست داشتنی
یعنــــــے صـــــبــــــر ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
سید ایوب کاظمی
از شهرستان دهدشت
جد بزرگوار وی میر عبدل است

صبور با استقامت
ایوب یعنی هر چه کار سخته و مشقت بار هست به پیشوازش رفتن و ولی با یک کمی صبر و حوصله و تمرکز همه اونها را به فرصت تبدیل کردن و موفق و پیروز شدن
سعی و تلاش و پشتکار و با کمی چاشنی صبر

بازگشت به سوی خدا
صبور
ایوب یعنی صبور
منکه باصبر به هر چی میخواستم رسیدم
یعنی یک شومن خوب و آینده نگر و موفق
آنچه توعمرم تاحال مرا بیش ازحد عاشق وشیفته خودنموده خدای عزوجل پیغمبران چهارده معصوم ورهروان واقعی ولایی ایشان بوده و نام ایوب است درشعر هایم به صبر ایوب تلخص نموده وعشق میورزم
برگشت به سوی خدا
به فارسی یعنی برگشت به سوی خدا
صبور
میدونستم اسمم ریشه ش از اسراییله ولی بقیه میگفتن عربیه. . . هر کی ازم میپرسید "ایوب" یعنی چی بهش میگفتم یعنی صبور ولی حالا به لطف سایت خوبتون معنی اسممو فهمیدم ؛ یعنی "شغل". . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس