ایستگاه

/~istgAh/

مترادف ایستگاه: توقفگاه، موقف، یام، رله

معنی انگلیسی:
depot, station, terminal

لغت نامه دهخدا

ایستگاه. ( اِ مرکب ) جای ایستادن. ( فرهنگ فارسی معین ). || محل توقف وسایل نقلیه ( اتومبیل ، اتوبوس ، قطار ). ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

جای ایستادن، محل توقف وسایل نقلیه
( اسم ) ۱ - جای ایستادن . ۲ - محل توقف وسایط نقلیه (اتومبیل اتوبوس راه آهن ).

فرهنگ معین

(اِمر. ) ۱ - جای ایستادن ، ۲ - جای ایستادن وسایط نقلیه . ،~ فضایی ماهواره ای بزرگ و مجهز برای گردش بلندمدت در مدار زمین به صورت پایگاهی برای انجام مأموریت های اکتشافی ، تحقیقات علمی ، تعمیر ماهواره و مانند آن . ،~ صلواتی محل خاصی از جنبة مذهبی که در آ

فرهنگ عمید

۱. جای ایستادن.
۲. محل توقف وسایل نقلیه.

فرهنگستان زبان و ادب

{site} [علوم نظامی] محل استقرار مجموعه ای از سلاح و جنگ افزار و رادار که توان عملیاتی مستقل دارد
{station} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] مکانی دور از خیابان برای سوار و پیاده شدن یا تغییر وسیله

دانشنامه عمومی

ایستگاه (فیلم ۱۹۸۱). ایستگاه ( انگلیسی: Station ) فیلمی در ژانر درام است که در سال ۱۹۸۱ اکران شد.
کن تاکاکورا
چیکو بایشو
آیومی ایشیدا
هیدئو موروتا
جینپاچی نزو
ریودو اوزاکی
• ریو ایکه به
عکس ایستگاه (فیلم ۱۹۸۱)

ایستگاه (فیلم ۱۹۹۰). ایستگاه ( ایتالیایی: La stazione ) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی سرجو روبینی است. از بازیگران آن می توان به مارگریتا بوی اشاره کرد.
عکس ایستگاه (فیلم ۱۹۹۰)

ایستگاه (فیلم ۲۰۱۴). «ایستگاه» ( انگلیسی: Station ( 2014 film ) ) یک فیلم است که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد.
عکس ایستگاه (فیلم ۲۰۱۴)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

stop (اسم)
ترک، تعلیق، نقطه، ایست، توقف، تکیه، ایستگاه

stand (اسم)
وضع، سه پایه، شهرت، ایست، پایه، مقام، توقف، بساط، دکه، موضع، ایستگاه، توقفگاه، میز کوچک، دکه دکان، جایگاه گواه در دادگاه، سکوب تماشاچیان مسابقات

station (اسم)
وقفه، جا، وضع، موقعیت، مرکز، مقام، رتبه، مرحله، پاتوغ، جایگاه، ایستگاه، موقعیت اجتماعی، در حال سکون، ایستگاه اتوبوس و غیره، توقفگاه نظامیان و امثال ان

فارسی به عربی

محطة

پیشنهاد کاربران

درنگجا =ایستگاه
ایسگاه ( ایستگاه ) - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری )
گرچه این واژه را دکتر محمّد مُعین برای برابر پارسی آن: station ساخته و بکار برده است!
توجه: هر گاه واج " ت " در پایان یک هجای چهار واجی بیاید و به ویژه اگر پیش از آن واج " س " قرار گیرد >>> واج " ت " خوانده نمی شود!
...
[مشاهده متن کامل]

مانند: دست بند >>> دس بند - دستگیر >>> دس گیر - دسترنج >>> دس رنج - دستیار >>> دس یار - هفت تیر >>> هف تیر
به شرطی که واج " ت " در نخستین هجا نباشد!
مانند: پشتِ بام، دستاورد، گفتاورد، گشتاور
ایست: ماندن، توقف کردن، ایستادن، واستادن -
انتظار کشیدن، صبر کردن، چشمداشته شدن، شکیبایی کردن
گاه: پسوند زمان و مکان - مانند: شامگاه، سحرگاه، صبحگاه، چاشتگاه و دانشگاه، خوابگاه، آسایشگاه، درمانگاه
امروزه این واژه در معنای مجازی هم بکار می رود:
مسخره و سوژه ( فرانسوی ) کردن، گرفتن، دست انداختن -
دست به سر کردن، کاشتن، مَچَل کردن، سَرِ کار گذاشتن ( سَرِ کاری ) ، اُسگُل و شاسگول کردن! -
دماغ سوخته شدن، چِزاندن، خیت و کِنِف شدن، ماسیدن! ( در لهجه اصفهانی )
الابختکی، شانسی، تصادفی - الکی، کَشکی، یِلخی ( ترکی ) ، چاخان پاخان!
مثال: ایسگاه میسگاهه >>> سَرِ کاری و الکی هست!
داداچ ایسگاه کردی ما رو >>> داداش اُسگُل کردی یا ما رو گرفتی!

بپرس