اوضاع ایران دوره ساسانیان

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حکومت ساسانیان که پس از «اشکانیان» روی کار آمد، از سال ۲۲۶ میلادی تا ۶۳۹ میلادی به مدت چهار قرن تداوم یافت. بدون شک وضعیت جامعه ایران اواخر دوره ساسانی بسیار آشفته و نگران کننده بود.
برخی از پژوهشگران معتقدند آغاز انحطاط و سقوط ساسانیان از دوره انوشیروان به بعد آغاز می شود. دکتر مفتخری در این رابطه می نویسد: «اگر عصر انوشیروان را نقطه اوج قدرت ساسانیان به شمار آوریم باید گفت: شمارش معکوس سقوط آنان نیز از همین نقطه آغاز شد. . . اصلاحاتی که در این دوره انجام شد، در جهت منافع طبقات فرو دست جامعه نبود و حتی بیش از گذشته بحران را در تمام جوانب به خصوص در مسائل سیاسی و اجتماعی عمیق نمود و زمینه های شکست ساسانیان و پیروی اعراب مسلمان را فراهم کرد. » شکی نیست که عوامل متعددی دست به دست هم داده بود و موجبات ضعف این امپراتوری بزرگ را فراهم ساخته بود. اوضاع اجتماعی نگران کننده بود. وضعیت سیاسی به علل مختلفی من جمله درگیری های داخلی برای کسب قدرت، متشنج بود. برخوردهای نظامی با رومیان بر ضعف حکومت می افزود، علاوه بر این ها اوضاع دینی و تعصبات مذهبی نیز بر مشکلات این دوره افزوده بود. ما در این مقاله به بررسی هر یک از این موارد پرداخته و تلاش می کنیم وضعیت ایران را در این دوره مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم.
وضعیت اجتماعی
جامعه ایران در دوره ساسانی یک جامعه طبقاتی بود. عبور از طبقه ای به طبقات بالاتر تقریبا امری محال بود. شهید مطهری در این رابطه می نویسد: «اوضاع اجتماعی آن روز ایران یک اجتماع طبقاتی عجیب بود. با همه عوارض و آثاری که در این گونه اجتماعات هست. تا آنجا که حتی آتشکده های طبقات مختلف با هم فرق داشت. طبقات بسته بود. هیچ کس حق نداشت از طبقه ای وارد طبقه دیگر شود. کیش و قانون آن روز هرگز اجازه نمی داد که یک بچه کفش دوز یا کارگر بتواند با سواد شود. تعلیم و تربیت تنها در انحصار اعیان زادگان و موبدزادگان بود. » عبدالحسین زرین کوب نیز می نویسد: «در جامعه ساسانی هر فرد و خانواده دارای جایگاه و مقامی خاص بود و هیچ کس نمی توانست خواهان درجه ای برتر از آن که بنا به مقتضات به او تعلق داشت، باشد. پیشه وران در شهرها و کشاورزان در روستاها، پست ترین طبقات به شمار می آمدند، دبیران و ارتشیان در طبقات بعدی بودند و طبقه آذربانان و روحانیون زرتشتی بعد از آنها بودند. خاندان ساسانی برترین طبقات بودند. . . » . در دوره ساسانیان روستائیان بی آنکه مزد و پاداشی بگیرند در سپاه خدمت می کردند. شهریان وضع بهتری داشتند. آنها نیز مانند روستائیان گزیت «جزیه» یا مالیات سرانه می دادند؛ اما از خدمت در سپاه معاف بودند. نامعلوم بودن پایه مالیاتی که هر شخص می بایست بپردازد، بهانه ای برای اخاذی و زیاده ستانی ها به دست می داد. » «سیاست دشوار مالیاتی که اواخر حکومت ساسانی و در دوره خسرو پرویز در جهت تامین هزینه جنگ اعمال شد، فشار کمرشکنی بر رعایا تحمیل نمود تا آنجا که به روایت تاریخ قم «مردم هلاک شدند و خراب گشتند تا غایت که کنیزکی به درهمی می فروختند. » محققان همین امر را از علل ضعف و نهایتا شکست ساسانیان دانسته اند.دکتر علمداری می نویسد: «گسترش وسیع فاصله طبقاتی از یک سو و فساد دستگاه حکومتی و بی توجهی به نیازمندی های مردم از سوی دیگر زمینه های شکست ساسانیان را فراهم کرد. » «امتیاز طبقاتی و محروم بودن عده کثیری از مردم ایران از حق مالکیت، ناچار اوضاع خاصی پیش آورده بود و به همین جهت جامعه ایرانی، در دوره ساسانی هرگز متحد و متفق الکلمه نبود. توده های عظیم مردم همیشه ناراضی و نگران و محروم زیسته اند. »
اوضاع سیاسی
وضعیت سیاسی اواخر دوره ساسانی روز به روز آشفته تر می شد. هر چند در دوره خسرو پرویز (۵۹۰- ۶۲۸ م. ) هنوز مرکزیت سیاسی حکومت ساسانی حفظ شده بود؛ اما در همین دوره ضعف حکومت ساسانیان آشکار گشت. «خسرو پرویز با نابود کردن خاندان بنی لخم در راستای تمرکز هر چه بیشتر قدرت، علاوه بر در هم شکستن سد حائل میان ایرانیان و اعراب، موجبات عبور آنان را از مرزها فراهم آورد و سرانجام این امر به شکست ساسانیان از اعراب در جنگ ذی قار انجامید و ضعف ساسانیان برای اقوام عرب آشکار شد تا آنجا که «نولدکه» این جنگ را پیش درآمدِ پیروزی های بعدی اعراب مسلمان تلقی می کند. » مرگ خسرو پرویز موجب غلیان هوی و هوس و طغیان حرص و آز شد، و قدرت دودمان پادشاهی به علت سلطنت بی دوام و مستعجل جانشینان خسرو ضعیف و بی مایه گشت. » در فاصله ۴ سال، ایران تقریبا ۱۰ شاهنشاه دید. محققان دوره قباد دوم تا اردشیر سوم ۶۲۸ تا ۶۳۰ را دوره برادر کشی و نقصان مشروعیت پادشاهی نامیده اند. قباد دوم برای تثبیت حکومتش یکی از اصلی ترین دلائل سقوط ساسانیان را رقم زد. یکی از ویران گرترین اعمال او در هفت یا هشت ماه حکومتش، برادر کشی او به سال ۶۲۸م بود. او برای حفظ موقعیت خودش همه شانزده یا هفده برادر خود را کشت. » ابوعلی مسکویه می نویسد: «جانشینان خسرو پرویز غالبا مردانی بی کفایت بودند و رسم شاهزاده و برادرکشی سنت رایج دربار بود. پس از شیرویه هفت پادشاه به فاصله سه سال روی کار آمدند. بیشتر آنها بازیچه دست سرداران و بزرگان بودند. آخرین پادشاه این سلسله یزدگرد سوم مردی کم سن و سال بود که توان مقابله با مسلمانان را نداشت چرا که خود او نیز بازیچه دست بزرگان دولت بود. » زرین کوب در خصوص دوره پس از خسرو پزویز می نویسد: «فتنه ای که دست شیرویه را به خون پدر آلوده ساخت از نیرنگ سپاهیان و روحانیان بود. از آن پس این دو طبقه چنان سلطنت را بازیچه خویش کردند که دیگر از آن جز نامی باقی نمانده بود. سرداران سپاه مانند شهر براز، پیروز و فرخ هرمز، همان راهی را که پیش از آنها بهرام چوبین رفته بود، پیش گرفتند و هر یک چند روز تخت و تاج را غصب کردند. اردشیر خردسال پسر شیرویه، و پوران دخت و آذر میدخت نیز قدرت آن را نداشتند که از نفوذ و مطامع سرداران بکاهند. چند تن دیگر نیز که بر این تخت لرزانِ بی ثبات بر آمدند، یا کشته شدند و یا از سلطنت خلع شدند. . . . » جنگ های ایران و روم نیز بر موجبات ضعف ساسانیان در این دوره افزوده بود. آرتور کریستن سن می نویسد: «تعدیات و جنگ های خسرو پرویز ایران را فقیر کرد و شکست های سنوات اخیر جنگ ایران و روم ضربتی هولناک بر این کشور وارد آورد. » «جنگ های بیهوده خسرو پرویز جز آن که خزانه مملکت را تهی کند نتیجه ای نداد. » تقریبا تمامی پژوهش گران بر این عقیده اند که جنگ های ایران و روم از علل عمده ضعف هر دو دولت در این زمان بوده است. احسان یار شاطر می نویسد: «فرسایش و تحلیل امپراتوری ایران و بیزانس، پس از سال ها جنگ های متعدد، دلیل عمده پیروزی اعراب ذکر شده است. بررسی کلی مناسبات دیر پای میان دو امپراتوری بزرگ این نظر را تقویت می کند. » «ایران به مدت ۲۴ سال (۶۰۴ تا ۶۲۸م) در جنگ با امپراتوری روم شرقی (بیزانس) بود این جنگ هر دو طرف را به شدت بی بنیه کرد و شرایط مساعدتری را برای قوای اعراب فراهم آورد که بر هر دو نیرو غلبه کند. »
اوضاع دینی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس