اندرنشاختن. [ اَ دَن ِ ت َ ] ( مص مرکب ) درنشاندن. نصب کردن : یکی خانه را زآبگینه بساخت زبرجد به هرجای اندر نشاخت.فردوسی.همی شاه را تخت پیروزه ساخت همان تاج را گوهر اندر نشاخت.فردوسی.و رجوع به نشاختن شود.