الف

/~alef/

مترادف الف: هزاره، هزار، انس، الفت گرفتن، خوگرفتن، دوست شدن

معنی انگلیسی:
elf, first letter of the alphabet in persian/arabic/etc., thousand, alef (alif), the first letter of the persian alphabet, hobgoblin, section

لغت نامه دهخدا

( آلف ) آلف. [ ل ِ ] ( ع ص ) خوگیرنده. خوگر. الیف. || هزاردهنده. ج ، اُلاّ ف.
الف. [ اَ ل ِ ] ( حرف هجاء )نام نخستین حرف از حروف تهجی به اصطلاح خاص «آ» و «اء» یعنی الف مقصوره و ممدوده را گویند و گاه همزه رانیز الف گویند در معنی اعم. این حرف را بصورت «لا» ( لام الف ) ضبط کنند و آن همزه ساکنه است و در حساب جمل و حساب ترتیبی نماینده عدد یک باشد رجوع به غیاث اللغات ذیل «الف »، و «آ» در این لغت نامه شود. صاحب قاموس کتاب مقدس گوید: الف حرف اول از حروف ابجدیه عربی و عبرانی و یونانی است و حضرت مسیح بطریق استعاره و مجاز میفرماید: «منم الف و یاء ابتدا و انتها، اول و آخر». و یهودیان نیز چون خواهند که بدایت و نهایت چیزی را بیان کنند گویند: از الف تا تاء تمت - انتهی. و رجوع به همین قاموس شود. صاحب نفایس الفنون ( ص 12 و 13 ) در تحریر الف آرد: در خط متبع مقدار الف کمتر از شش نقطه نشاید و هر دو طرف وحشی و انسی قلم رادر کتابت دو مدخل باشد، در نیمه بالا به انسی و در نیمه زیرین به وحشی ، تا مرکز الف که آخر است باریکتر باشد، و گویند شکل الف خطی است منتصب مستقیم که مایل به استلقاء و انکباب باشد و مرکز الف را در محقق منعطف نگردانند و الف نسخ را تطریز نکنند بخلاف محقق و ثلث که آن را تطریز اولی بود - انتهی :
زمان چیست بنگر چرا سال گشت
الف نقطه چون بود و چون دال گشت ؟
اسدی.
خاک و بادی که با تو مختلف است
خاک بی الف و باد بی الف است.
نظامی.
- از الف آدم تا میم مسیح ؛ یعنی از زمان آدم تا زمان عیسی علیهماالسلام. ( از مؤید الفضلاء ) ( از ناظم الاطباء ).
- الف از با ندانستن یا نشناختن ؛ کنایه از نادان و بیسواد بودن. ( از انجمن آرا ) :
اگر خود هفت سبع از بر بخوانی
چو آشفتی الف از با ندانی .
سعدی.
هنوز از الف با ندانسته عقلم
بزد راه دانش که اینت نه درخور.
صاحب دیوان علی آبادی ( از انجمن آرا ).
نظیر اینست بیت زیر :
ندانسته از دفتردین الف
نخوانده بجز باب لاینصرف.
سعدی ( بوستان ).
- الف استوا. رجوع به همین ترکیب شود.
- الف اقلیم ؛ اقلیم اول از هفت اقلیم. ( ناظم الاطباء ).
- الف بر خاک کسی یا بر زمین کشیدن ؛ در مذهب امامیه رسم است که میت را در خاک دفن کرده هفت بار سوره انا انزلناه خوانند و هر بار بر قبر الف کشند. ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ). و رجوع به مجموعه مترادفات ص 134 شود : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آلف ) خو گیرنده خوگر
الف کوران پادشاه نروژ ( ف. ۹۸٠ م . ) یا الف اول تریگوسن پادشاه نروژ ( از ۱٠۱۵ تا ۱٠۳٠ ) یا الف سوم هار الدسن پادشاه نروژ ( از ۱٠۶۶ تا ۱٠۹۳ ) یا الف چهارم ماگنوسن پادشاه نروژ از ( ۱۱٠۳ تا ۱۱۱۵ ) یا الف پنجم هاکونسن پادشاه دانمارک در ۱۳۷۶ و پادشاه نروژ در ۱۳۸٠ ف. ۱۳۸۷ . یا الف پنجم ( ایضا ) پادشاه نروژ در ۱۹۵۷ ( و . ساندرینگهام بسال ۱۹٠۳ ) .
هزار۱٠٠٠ )، آلاف و الوف جمع، خوگیرنده، خوگر
( مصدر ) ۱ - خو گرفتن با کسی الفت گرفتن. ۲ - دوست گرفتن .
بمعنی گاو شهر بن یامینیان بود و آن در شمال غربی اروشلیم بفاصله دو میل واقع است .

فرهنگ معین

(اِ یا اَ ) [ ع . ] (مص ل . ) خو گرفتن ، انس گرفتن .
( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - هِزار. ج . آلاف ، الوف . ۲ - هزاره .

فرهنگ عمید

نخستین حرف الفبای فارسی، الف. &delta، در حساب ابجد: «۱».
۱. هزار، ۱۰۰۰.
۲. (اسم ) در دورۀ نادرشاه، پنج هزار تومان.
نام حرف «ا» در الفبای فارسی. &delta، به سبب شکل آن شاعران قامت معشوق را در راستی به آن تشبیه می کنند: از همه ابجد بر میم و الف شیفته ایم / که به بالا و دهان تو الف ماند و میم (فرخی: ۲۴۶ ).
* الف کوفی (کوفیان ): [قدیمی]
۱. حرف الف در خط کوفی.
۲. [مجاز] هر چیز خمیده، به ویژه قامت.
= الفت

واژه نامه بختیاریکا

( اُلُف ) علف؛ علف اُلُف

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَلِف (آ، ا)، نخستین حرف از حروف الفبای زبان فارسی .
الف هم در ترتیب ِ اَبْتَثی (ا، ب ، (پ )، ت ، ث ،...) و هم در ترتیب ابجدی (ا، ب ، ج ، د،...) سر سلسله حروف است .
آواشناسی الف
از لحاظ آواشناسی ، این حرف چون در آغاز کلمه باشد، مرکب است از یک صامت حلقی (همزه در اصطلاح قدما) و یک مصوّت کوتاه (چنانکه در «ابر») یا مصوت بلند (چنانکه در «آب ») که با علامت «مد» () مشخص می شود و چون در میان یا آخر کلمه باشد (چنانکه در «دانا»)، یک مصوت بلند است .
کاربردها
الف در حوزه دانش های مختلف به کار می رود و معنی آفرین می شود:
← دانش دستورزبان
...

[ویکی الکتاب] معنی أَلْفَ: هزار
معنی أَلَّفَ: الفت داد-پیوند داد
معنی لَّکِنَّاْ: ولی من (اصل آن لکن انا بوده که همزه انا بعد از نقل فتحهاش به نون حذف شده ، و دو نون در یکدیگر ادغام گردیده که در حالت وصل با نون مشدد و با صدای بالا و بدون الف قرائت میشود ، و در حالت وقف با الف ، مانند کلمه انا که ضمیر تکلم است و در حالت وصلی به صور...
تکرار در قرآن: ۲۲(بار)
اَلِف، یا ساکن است که به آن لَیِّنه گویند و یا متحرّک است که به آن همزه گویند. راغب در مفردات گوید: بطور کلّی الف‏هائی که (اعّم از الف و همزه) برای اثبات معنائی می‏نمایند سه نوعند. نوعی به اول کلام داخل می‏شوند و بوسط و نوعی به آخر آن. نوع اول برای استخبار است نظیر «اَتَجْعَلُ فیها مَن یُفسِدُ فیها» و برای مغلوب کردن مخاطب و غیر آن، مثل «اَهُمْ خَیْرٌ اَمْ قَوْمُ تُبَّع» و «اَفَاِنْ مِتَّ فَهُمُ الخالِدونَ» و برای تسویه نحو «سَواءٌ عَلَینا اَجَزِ عَنا اَمْ صَبَرنا» و برای نفی و این همزه چون بر نفی داخل شود افاده اثبات می‏کند و بالعکس نحو «اَلَستْ بِرَبِّکُمْ اَلَیسَ اللّهُ بِاَحَمِ الحاکِمین». نوعی که در وسط می‏آیند عبارتند از الف تثنیه و الف بعضی از جمع‏ها مثل مُسلِمان، مسلمات و مساکین نوعی که در آخر واقع می‏شوند عبارتند از الف تأنیت مثل حُبلی و بیضاء و الف ضمیر در تثنیه مثل «اِذْهَبا اِلی فِرعَونَ» و اَلفَهائی که به آخر آیات داخل می‏شوند همچنان که در آخر ابیات می‏آیند مثل «وَ تَظْنُّونَ بِاللّهِ الظُّنونا - فَاَضَلوُنا السبیلا» لیکن این الف‏ها معنائی ندارد و فقط برای اصلاح لفظ وارد می‏شوند (مفردات باختصار).

دانشنامه عمومی

اَلِف، اولین حرف در همه زبان ها از جمله الفبای فارسی، الفبای عربی، الفبای عبری، الفبای شغنانی و سایر ابجدهای استفاده شده توسط زبان های سامی است. این حرف در زبان فارسی، آغازگر بسیاری از اسم هاست.
• در الفبای فارسی و الفبای عربی: ا و آ
• در الفبای ایرانیک: u ( اَ ) , ( آ ) ɑ [ ۱]
این شکل الفبایی هم در نقش یکی از حروف واکهٔ بلند ( مصوت بلند ) است که گاه به صورت ( ا ) در کلماتی چون: آب، باد و دریا است. و هم در نقش تلفظ همزه به کمک حرف های واکه به کار می رود، مانند: اَبر، اِنسان و اُستاد ( با حروف واکه کوتاه فتحه - کسره و ضمّه ) و مانند: آب ( الف اول در اصل=ااب ) ، او، این ( با حروف واکه بلند ) است.
در لغتنامه ها «ا. » مخفف اسم است.
• الگو:حروف الفبا
آ یا الف مَددار ( به عربی: ألف ممدودة ) است که آن را با همزه یا الف یکی می شناسند، اما در حقیقت حرفِ جداگانه ای است. این حرف تغییر شکل یافتهٔ حرف عبری א است.
این نشانه با نام های مختلفی معرفی شده است، از جمله:
• الف لَیّنه[ ۲]
• الف ممدوده[ ۳]
• مدِّ روی الف[ ۴]
• آیِ با کلاه ( در بین مردم )
در فرهنگ معین در آغاز فصل «آ، ا» نوشته شده است: «  «آ» و «ا» را در الفبای فارسی یک حرف به حساب آورند، اما درحقیقت دو حرف جداگانه اند، . . . »[ ۵] در لغت نامهٔ دهخدا نیز آمده است: «آ. ( حرف ) الف لیّنه، مقابل همزه یا الف متحرکه، حرف اول است از حروف هجا، و در حساب جُمَّل آن را به «یک» دارند. ». [ ۶] اما این نشانه درحقیقت ترکیبی از دو حرف از الفبای فارسی است: «ا» به عنوان صامت که شکلی از اَشکال همزه است، و «ا» که مصوت بدون نامی است از مصوت های شش گانهٔ خط فارسی. [ ۷] اما به اشتباه در دستور خطّ فارسی مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در «جدول ۱. نشانه های خطّ فارسی، نشانه های اصلی»، سی وسه نشانه معرفی شده است و این نشان «آ» جزو نشانه های سی وسه گانه ای که الفبای فارسی را تشکیل می دهند آورده شده است. [ ۴]
تمام مطالب این بخش از لغت نامه ی دهخدا، مادهٔ «آ»، نقل شده است؛ مگر آن که از منبع دیگری نام برده شده باشد.
• در اول بعضی از واژه ها به صامت همزه و مصوت زبر ( همزهٔ مفتوحه ) تبدیل می شود؛ مانند: «آفسانه» و «اَفسانه»؛
• در میان بعضی از واژه ها نیز به صامت همزه و مصوت زبر ( همزهٔ مفتوحه ) تبدیل می شود؛ مانند: «آشمیدن» و «آشامیدن»، یا «آرمیدن» و «آرامیدن»؛
عکس الفعکس الف

الف (رمان). الف ( به پرتغالی: O Aleph ) یک رمان اثر پائولو کوئلیو نویسنده برزیلی است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد و در سال ۱۳۹۱ به فارسی برگردانده شد. این رمان چهاردهمین اثر کوئیلو است و درون مایه آن معنویت و سیر و سلوک معنوی است. این کتاب داستان درک و شناخت ناگهانی پائولو کوئلیو را حین سفر به آسیا و هنگامی که در قطار خط آهن سیبری بود روایت می کند. [ ۱] عنوان کتاب از داستان کوتاهی از خورخه لوئیس بورخس به همین نام اقتباس شده است، ( الف اولین حرف از حروف الفبای عبری، عربی و فارسی است که معانی اسرارآمیز فراوانی دارد ) . کوئلیو چهار سال به جمع آوری اطلاعات برای این کتاب پرداخت و ظرف سه هفته آن را به تحریر درآورد. [ ۲]
کتاب حکایت سفر طولانی پائولو کوئلیو به روسیه از طریق طولانی ترین خط آهن دنیا یعنی خط آهن سیبری است. وی در طول سفر با زنی به نام هلال آشنا می شود که او دروازه ای را به روی زندگی گذشتهٔ کوئلیو باز می کند، و در طول کتاب پائولو سعی دارد بخش های تاریک این گذشته را کشف کند. [ ۳]
کوئلیو دربارهٔ این کتاب می گوید: لحظه بینش و درک ناگهانی من در آسیا اتفاق افتاد هنگامی که در قطار با زنی ترکیه ای آشنا شدم و او باعث شد از زاویه ای دیگر به جهان اطرافم بنگرم، و همچنین برای اولین بار است که کتابی را دربرابر انظار عموم می نویسم، چون درضمن نوشتن کتاب خود، مدام توئیتر خود را به روز می کردم و جدیدترین اطلاعات دربارهٔ کتاب را دراختیار علاقه مندان می گذاشتم. [ ۴]
عکس الف (رمان)

الف (روان گردان). اَلِف ( به انگلیسی: Aleph ( psychedelic ) ) با فرمول شیمیایی C۱۲H۱۹NO۲S یک ترکیب شیمیایی روان گردان است. این ماده به شناسه پاب کم ۱۴۳۸۲۸ ثبت شده است. جرم مولی الف ۲۴۰٫۳۵ g/mol می باشد.
عکس الف (روان گردان)

الف (سریال). الیف ( ترکی استانبولی: Elif ) مجموعه تلویزیونی تلویزیونی ترکیه است.
• وب سایت رسمی
• مجموعه های تلویزیونی آبکی ترکیه
• مجموعه های تلویزیونی ترکی آغازشده در ۲۰۱۴ ( میلادی )
• مجموعه های تلویزیونی ترکی دهه ۲۰۱۰ ( میلادی )
• مجموعه های تلویزیونی ترکی پایان یافته در ۲۰۱۹ ( میلادی )
• مجموعه های تلویزیونی درام ترکیه
• مجموعه های تلویزیونی ساخته شده در استانبول
• مجموعه های تلویزیونی واقع شده در دهه ۲۰۱۰ ( میلادی )
• نمایش های تلویزیونی واقع شده در استانبول
مقاله های بدون منبع از نوامبر ۲۰۲۳
• همه مقاله های بدون منبع
• Television articles with incorrect naming style
• مقاله های دارای واژگان به زبان ترکی استانبولی
عکس الف (سریال)

الف (فیلم). «اِلف» ( انگلیسی: Elf ) فیلمی در ژانر کمدی به کارگردانی جان فاورو است که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد.
ویل فرل
جیمز کان
اد اسنر
زویی دشانل
مری استینبورگن
باب نیوهارت
کایل گاس
آرتی لانگی
امی سداریس
اندی ریچر
• جان فاورو
مایکل لانر
• پیتر دینکلیج
در ابتدا نقش بادی به جیم کری پیشنهاد شد، اما او این نقش را رد کرد؛ درنهایت این نقش به ویل فرل رسید. [ ۱] همچنین پیتر دینکلیج، جان فاورو و مری استینبورگن همگی در یک فیلم کریسمسی دیگر یعنی چهار کریسمس ( ۲۰۰۸ ) ظاهر شدند. [ ۲]
توپ های پنبه ای که بادی می خورد در حالی که در مطب پزشک بود در واقع آب نبات پنبه ای بود که رنگ نشده بود. [ ۳]
در صحنه ای از فیلم می ببینیم که بادی، جوی را به خوردن بهترین فنجان قهوه دنیا دعوت می کند، و انگشتر سنتی ایرلندی "Claddagh" را در دست دارد؛ که درواقع این حلقهها نمادی از عشق، وفاداری و دوستی هستند. [ ۴] همچنین صحنه ای که بادی با نودل های اسپاگتی، آب نبات و شیرینی های مختلفی می خورد، دوبار فیلمبرداری شد زیرا ویل فرل بار اول استفراغ کرد. [ ۵] و در صحنه ای که بادی با کارگر نامه پستی در اداره پست صحبت می کرد، کارگر اداره پست اظهار می کند که «من ۲۶ ساله هستم». اما درواقع مارک آچسون که نقش کارگر نامه پستی را بازی می کند متولد سال ۱۹۵۷ است و درحین بازی در این نقش تقریباً ۴۶ سال سن داشت. [ ۶]
عکس الف (فیلم)

الف (مجموعه داستان). الف ( اسپانیایی: El Aleph ) نام مجموعه داستانی نوشته خورخه لوئیس بورخس نویسنده و شاعر آرژانتینی است. بیشتر داستان های کتاب در قالب خیال پردازی نوشته شده اند و مفاهیمی چون جاودانگی و هویت مضمون اصلی آنها است. این کتاب در سال ۱۹۴۹ در بوئنوس آیرس منتشر شد، بورخس در سال ۱۹۵۲ تعداد ۴ داستان جدید را به این مجموعه اضافه کرد. الف به زبان فارسی نیز ترجمه و منتشر شده است.
عکس الف (مجموعه داستان)

الف (نژاد افسانه ای). اِلف ( به انگلیسی: Elf ) نام موجودی خیالی از افسانه های فولکلور ژرمنی است. الف ها در اصل موجودات ریزاندامی خوش صورتی بودند که در جنگل ها و غارها و کنار چشمه ها زندگی می کردند. اما در گذر زمان انواع دیگری هم در نظر گرفته شد. در منابعی همچون سری وارکرفت، ارباب حلقه ها و ویچر الف ها موجوداتی بلند قامت و لاغر اندام با پوستی ظریف و صورتی رنگ تمثیل شده اند که عمری طولانی دارند و خیلی وقت ها نامیرا هستند. الف ها معمولا جادو هایی نیز بلد هستند
عکس الف (نژاد افسانه ای)عکس الف (نژاد افسانه ای)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

اَلِف (کتاب)(El Aleph)
مجموعه ای از داستان های کوتاه، نوشتۀ خورخه لوئیس بورخس، به زبان اسپانیولی، منتشرشده در ۱۹۴۹. این کتاب، از چاپ نخست تا چاپ چهاردهم، دربردارندۀ هفده داستان بود. داستان کوتاه «ناخوانده»، احتمالاً از داستان های دورۀ کوری بورخس، ظاهراً به اِذن مؤلف به کتاب افزوده شده است. در داستان های این مجموعه همۀ مؤلفه های مشخصاً بورخسی را می توان یک جا مشاهده کرد: فضاهای وهم آلود، ارجاعاتِ بینامتنی، زیرنویس های خیالی با ظاهری محققانه، خصلت های زندگی آرژانتینی، و خلاصگی و ایجاز وسواس گونه. نظم به غایت سنجیده، کابوس گونه و در یک کلام بورخسی جهان داستان ها (توهم امر محدود و امر نامحدود)، با نهایت ظرافت، پیچیده و دهلیزوار، در نظمِ وهم آلودِ ساختار روایت ها نمود یافته است.

پیشنهاد کاربران

1400 سال تبانی بر تحریف معانی قرآن با تفاسیر غلط وریشه کردن کلمات عربی فریبانه وهوشمندانه انجام شد.
حالا 14000 طول میکشه تا معانی سرجاش برگرده. ( اگه مسلمانان میخون ومتوجه شدند! ) .
140000 طول خواهد کشید تا جا بیوفته!.
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
دانشمندان؛ کی شروع میشی به روشن کردن حقایق؟
فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ. . .
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی‏ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسینَ عاماً . . .
ألّفَ بین قلوبهم:قلب ها را با هم أَلفت کرد، دلها یکی کرد، وحدت با محبّت ودوستی ووفا یکی شد.
ألّفَ الکتاب: کتاب را تألیف کرد.
. . .

واژه الف
معادل ابجد 111
تعداد حروف 3
تلفظ 'alef
نقش دستوری اختصار
ترکیب ( اسم ) [معرب، مٲخوذ از عبری]
مختصات ( اَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'alef
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
واژه الف کاملا پارسی است و
ریشه نیاهندوایرانی دارد و در عربی می شود أ این واژه یعنی الف صد درصد پارسی است
منابع ها. فرهنگ بزرگ سخن
فرهنگ لغت معین
👆الفبا چرا آغازش با "آ" یا "الف" است؟
"آ" در دآنش ایرآنیان یعنی "برخآستن" یا "رآستی" یا "یک" از دو رون "صفر" یا "دونگ" یا "مننگهو" یا "اندیشه" یا "چرخ و دآیره" است!
ایرآنیان پی بدین بردند که آغازش از آغالش دو نیروی هستی بخش پدیدآر گشته و هر چه هست چون شیری بر خود جنگ آورد و در خود لولی فش به خود پیچد و خود در خود ،
...
[مشاهده متن کامل]

خود "آ" شود و چنین شد که جهآن جهآن پدید آمد و این دآنش را از آن برترین و بهترین دآنش دآنستند و نامش را "خدآوند" نهآدند.
از این روی نامش را "الف با" گذاشتند یا همان "آب" که همان سر چشمهء زندگیست که خود آب در در یایی آبی شناور است و از ژرفا به بلندآ می آید و به درآزآ و پهنآ کشیده میشود و بی ساحل بدنبال ساحل میشود
و هماره بر آی خود "هی در" باز میکند به بیکرانگی و هماره "میدهد" و میشود
پس در یافتیم که ( آلی یا علی یا آلپ یا آلپا ) یعنی "قله یا ستیغ یا کله یا رآست" است که با برخورد دو بار سپند و انگره ( ' - ) به خود خود "آ" پدیدآر شد
دآنشمندآن ایرآنی برآی فریب انگره من و دژمن خود که تازیان تازه وارد از بیابان ها باشند، دآنش کهن که آورندهء اشا زرتشت وخشور بزرگ ایرآن است که از خرد ورزی سر چشمه میگرفته و رآست است را به نو سازی و رنسانس در آورده و معنی را با صورت تازه ای بر آی ما به "مر دری" گذاردند تا روزی رآستی دوباره بر مردم کشور ستم دیدهء ما ایرآن زمین ، سر فرآزی کند و بشود
پس از شکافتن واژه باید دوباره به صورت در آید تا به این از راه آن آگاه گشت
یا علی حیدر مدد
یا آلی هی در مدت
👆از خود به خود می آید و خودآ میشود و هماره به بیکران در خرد هی در باز میکند و میدهد و میشود
یا=از ناکجا آمدن
آلی=ستیغ یا قله یا رآستی
هی در=هماره در گشا
مدت=میدهدت😊🔥😔
انگلیسی ها از باستان "زد یا ضد یا z" ما ایرآنیان بوده اند و خواهند بود.

۱. الف مقصوره و الف ممدوده در قرائت عربی:
الف مقصوره یعنی الف کوتاهی که آن را گاهی روی "و" می گذارند مانند ( زَکوة - صَلوة - حَیوة - ) و گاهی روی "ی" می گذارند مانند ( کُبْری - صُغْری - مُوسی ) و در بعضی مـوارد روی حرف دیگر نیز قرار می گیرد ماننـد ( هـذا و اُولـئِکَ ) ، همـچنین در زیر حروف نیز قرار می گیرد مانند ( فی و سَمیعٌ ) ، که هرگاه روی حرف قرار گیرد تلفظ آن همان "صدای الفی" خواهد بود و اگر زیر حروف قرار گیرد تلفظ آن همان "صدای یائی" خواهد بود.
...
[مشاهده متن کامل]

باید دانست گاهی دیده شده است که الف مقصوره روی حرفی قرار گرفته، در صورتی که مربوط به آن حرف نبوده بلکه ارتباط با حرف قبلی داشته است لذا باید دانست حرف مذکور خوانده نمی شود ولی کتابت به همین صورت می باشد مانند صَلوةً که الف مقصوره روی حرف ( واو ) قرار گرفته در صورتی که مربوط به لام می باشد و ( واو ) در اینجا والی است.
حروف والی:
در تمام قرآن کریم حروف ( و– ا – ل – ی ) که روی هم "والی" گفته می شود هرگاه بدون حرکت دیده شوند خوانده نمی شوند، مانند "واو" در اُولئِکَ و "الف" در امَنُوا و "الف" و "لام" در وَالشَّمْس و "یاء" در مُوسـی� و هنگامی که گفته می شود حروف والی فقط 4 عدد هستند بدین معنا است که فقط همین چهار حرف می باشند که می توانند در قرآن کریم بدون حرکت دیده شوند و طبعاً غیر از این چهار حرف اگر حرفی در قرآن مجید بدون حرکت دیده شود قطعاً یک نوع اشتباه چاپی خواهد بود، یعنی حتماً باید متحرک باشد.
توجه مهم:�حروف والی علاوه بر عدم حرکت، علامت ساکن را هم به خود نمی پذیرند و در غیر این صورت، از حالت والی خارج می شوند لکن می توان گفت حروف والی ذاتاً ساکن هستند چون هیچ گونه حرکتی را دارا نمی باشند.
- کلماتی همچون اِذا - غَفُورٌ - رَحیمٌ که در آنها صداهای کشیده به کار رفته است از آنجا که "ا - ی - و" در آنها اثر گذار می باشند لذا نمی توان گفت که آنها والی می باشند بلکه از حروف مدّی محسوب می شوند.
اما الف ممدوده به الف و همزه ای گفته می شود که در آخر کلمه به صورت�"اء"نوشته� شده است و صدای "آ"ی بسیار کشیده می دهد عرب ها برای تلفظ درست آن، الف را با همزه همراه می آورند؛ در کل عرب ها، به جز فتحه دو صدای نزدیک به آن دارند؛ یکی الف مقصوره، و دیگری الف ممدوده. الف مقصوره، صدای فتحه ی کشیده یا همان صدای "آ"ی معمولی است و الف ممدوده، صدای "آ"ی بسیار کشیده است که در پایان کلمه های عربی می آید مانند بیضاء.
۲. الف مقصوره و الف ممدوده در ادبیات عرب:
الف مقصوره به الفی گفته می شود که در آخر کلمه به صورت� "ی" ویا "ا"� نوشته� شده است و "ا"خوانده می شود و به اسمی که الف مقصوره دارد اسم مقصور گفته می شود مانند : کبری، موسی، رضا.
اما الف ممدوده به الف زائدی گفته می شود که در آخر کلمه به صورت� "اء"نوشته� شده است و به اسمی که الف ممدوده دارد اسم� ممدود گفته می شود مانند : عاشوراء، سوداء، بیضاء.
( در قرائت بحث اسم و فعل و غیره مطرح نیست فقط در باب خواندن درست می باشد پس اینجا که از اسم مقصور یا اسم ممدود صحبت می شود مشخص است که بحث صرف از ادبیات عرب است )

الف، یا ساکن است و یا متحرک؛ ساکن را "لینه"، و متحرک را "همزه" می نامند.
الف: قاچ خربزه و از این قبیل، بچه ی کوچک، سیخ، راست .
معنی :گل سرخ ، آتش ، زیبا رو، نام یک فرمانده زن و نام یکی از پادشاهان هخامنشی
اسمی هست که هم برای دختر هست و هم برای پسر
موجودی شبیه انسان اما با تفاوت عمر پنج برابر و گوش بزرگ
الف در غرب ب معنی پری و زیبا هست ولی واقعا وجود داشتند. الف در زبان آسیای میانه از حرف اول حروف فارسی گرفته شده ب معنیه اولی ها. یعنی اولین جوداتی ک در هزاره سوم ب وجود اومدن و زندگی میکردن
الف یعنی ایستادگی
الف= الاُ/الو
ا= بالا
ل= لانه
و= وُ /او /اب
آب آسمانی
اولین حرف الفبای زبان فارسی ( ا )
اَلِف
هزار ( عدد ) - چهره، تصویر، نقش.
مثالی از حافظ: نیست بر لوح دلم جز اَلِفِ قامت دوست/چه کنم حرف دگر یاد نداد اُستادم>>>>>
معنی: جز تصویر یارم ( خدا ) در نظرم چیزی نیست/چیکار کنم حرف دیگری استادم ( خدا ) یادم نداده!
و حرکت دار است با اِلف: همنشینی، همدمی - دوستی، اُنس، خوگرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس