الاغ

/~olAq/

مترادف الاغ: حمار، خر، درازگوش، احمق

برابر پارسی: خر

معنی انگلیسی:
ass, donkey, burro, moke

لغت نامه دهخدا

الاغ. [ اُ ] ( اِ ) قاصد و پیک. ( برهان ). آنکه برای او اسب توشه مهیا دارند تا بجایی که نامزد بود زود رسد. ( شرفنامه منیری ) :
الاغ خدمتت مه شد که بر گردون چو آب زر
خطوط امر خویش از تخته سیمین میخوانی.
ابوعلی بن حسین مروزی ( لباب الالباب ج 2 ص 343 ).
داشت کاری در سمرقند او مهم
جست الاغی تا شود او مستتم.
مولوی.
|| بیکار. ( برهان ). مرکب که آن را بیگار گیرند. ( غیاث اللغات از رشیدی ) :
گفتی که دعا نمی نویسی
این شیوه بمن مبر گمانی
بر بنده نوشتن است و آن را
دادن به الاغ کاروانی.
کمال اسماعیل.
مثال اسب الاغند مردم سفری
نه چشم بسته و سرگشته همچو گاو عصار.
سعدی.
|| الاق. خر. حمار :
تخته گردنش کند ایمن
مرد را از گرفت و گیر الاغ.
کمال اسماعیل.
اتفاقاً بعد از یک دو روز شخصی سراغ آن الاغ بصاحب رسانید و برائت اخوان الصفا نزد حاکم بوضوح پیوست. ( تاریخ نگارستان ). ناگاه جانوری بر هیأت مور از میان درختان بیرون تاخته جوانان را با الاغان پاره پاره کرد. ( تاریخ نگارستان ). خدمت مولانا را با اهل بیت و فرزندانش بمعتمد خود سپرده با الاغ و مایحتاج به مرو رساند. ( مکتوب امیرتیمور در امر کوچانیدن ملاسعد تفتازانی به مرو ).
الاغ به اقسام مختلف در همه جای ایران وجود دارد که تعیین تعداد جنس آن خالی از اشکال نیست. الاغهای ایران اگرچه از حیث جثه کوچکتر ازالاغهای سایر ممالک اند لکن کارکن تر و بردبارتر میباشند، بهترین الاغ سواری در بوشهر و بنادر فارس موجود، و رنگ آن فلفل نمکی و کوچک اندام ولی سریع و زرنگ است.( جغرافیای اقتصادی مسعود کیهان ص 209 ). || کشتی کوچک. ( حاشیه برهان چ معین نقل از جغتائی ). || اسب. ( شرفنامه منیری ) :
سزد که جایزه این قصیده غرا
بیابم از تو زر و جامه و غلام و الاغ.
منصور شیرازی ( از شرفنامه منیری ).

فرهنگ فارسی

ماخوذازترکی، خر، حیوان بارکش دارای گوشهای درازویال کوتاه، بترکی اولاق گویند، به معنی پیک وقاصدواسبی که قاصدبر آن سوارشود
( اسم ) ۱ - خر ۲ - پیک چاپار پست . ۲ - پیک چاپار پست . ۳ - حقوق و عوارضی که برای پیکها یا چارپایان متعلق به پیکها میگرفتند (ایلخانان مغول تا قاجاریه )

فرهنگ معین

( اُ ) [ تر. ] = اولاغ . اولاق : (اِ. ) ۱ - خر. ۲ - (عا. ) نفهم ، احمق (نوعی دشنام ).

فرهنگ عمید

۱. = خر۱
۲. (صفت ) [عامیانه، مجاز] احمق، نفهم.
۳. [قدیمی، مجاز] پیک، قاصد.
۴. [قدیمی] اسبی که پیک بر آن سوار شود.
۵. [قدیمی] در دورۀ مغول، عوارضی که مغول برای پیک ها و چهارپایان آن ها می گرفتند.

واژه نامه بختیاریکا

دین ریت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به درازگوش الاغ می گویند و از آن در بابهای طهارت، حج، تجارت، سبق و رمایه و اطعمه و اشربه سخن گفته اند.
بول و سرگین الاغ به قول مشهور پاک است.
حلیت خوردن گوشت گورخر
خوردن گوشت آن، اعم از اهلی و وحشی (گورخر) حلال است.
حکم مسابقه با گورخر
برگزاری مسابقه با آن صحیح است.
مکروهات در الاغ
...

[ویکی فقه] الاغ (قرآن). به حیوان درازگوش الاغ می گویند.
در لغت به معنای پیک، چاپار ، قاصد ، کار بی مزد (بیگاری) و خر (حیوان معروف) آمده است. مقصود در این مدخل، معنای اخیر است و در آن از واژه «حمر» و مشتقات آن استفاده شده است.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:خر

مترادف ها

ass (اسم)
ستیزه جو، ستیز گر، الاغ، خر

donkey (اسم)
الاغ، خر، ادم نادان و کودن

burro (اسم)
الاغ

moke (اسم)
الاغ، ادم کودن

فارسی به عربی

حمار

پیشنهاد کاربران

الاغ واژه ای فارسی بوده و به معنای خر ماده می باشد و ربطی به واژه �اولوغ� ترکی و به معنای مقتدر ندارد .
اولاغ ریشه ای ترکی دارد و خری که زین یا پالانی برای بارکشی به ان وصل شده باشد را اولاغ گویند. یعنی متصل شده
( ذوالنجمة ) ذوالنجمة. [ ذُن ْ ن َ م َ ] ( ع اِ مرکب ) خر. ( منتهی الارب ) . و در تاج العروس ذیل کلمه نجمة آمده است : و النجمه بالفتح و یحرک. . . نبت معروف فی البادیة، قال ابوعبید: السرادیح اماکن لینة تنبت النجمة و النصی قال والنجمة شجرة تنبت ممتدة علی وجه الارض اوالمحرکة غیرالساکنة و انما هما نبتان فالنجمة شجیرة خضراء کأَنها اول بذر الحب حین یخرج صفارا و بالتحریک شی ینبت فی اصول النخلة. . . و قال ابوعمرو الشیبانی : الثیل یقال له النجم والواحدة نجمة و قال ابوحنیفة الثیل والنجمة و العکرش کله شی واحد و انما قال الشاعر ذلک لأَن َّ الحمار اذا اراد ان یقلع النجمة من الارض و کدمها ارتدت خصیتاه الی مؤخره و قال الازهری النجمة لها قضبة تفترش الارض افتراشا و شاهد النجم قول زهیر:
...
[مشاهده متن کامل]

مکلل باصول النجم تنسجه
ریح خریق لضاحی مائه حبک.
و من المجاز ذوالنجمة لقب الحمار لانه یحبها کما فی الاساس.

●الغ. [ اُ ل ُ ] ( ترکی ، ص ) بزرگ. مقابل کوچک. ( هفت قلزم ) ( شرفنامه منیری ) ( برهان قاطع ) . کلان و بزرگ ، و این لفظ ترکی است. ●الاغ با اولاق متفاوت از معناست. ●الاغ یا الغ به معنای بزرگ و ارجمند هست. ●اولاق در ترکی معنای عرعر کردن دارد. ●خود خر به معنای چارپا در ترکی میشود اشک.
...
[مشاهده متن کامل]

الاغ بصورن اولگ در روسی نیز برای اسم پسر انتخاب میشو الغ بک لقب یکی از نوادگان تیموریان بود

🧸 کلماتی کاربردی برای توصیف صدای حیوانات مختلف: 📢
❗️نکته: بعضی صداها در حیوانات مختلف مشترک است. . .
✅ سگ: bark / woof 🐶
✅ سگ ( در حین عصبانیت ) : growl 🐶
✅ توله سگ: yap 🐶
...
[مشاهده متن کامل]

✅ بز یا گوسفند: bleat 🐏
✅ پرنده یا میمون: chatter 🐧 🐒
✅ قورباغه: croak / ribbit 🐸
✅ مار: hiss 🐍
✅ گرگ یا سگ: howl / growl / bay 🐺
✅ گربه: meow / purr 🐈
✅ گاو: moo / low 🐄
✅ خوک: oink / grunt 🐖
✅ فیل: trumpet 🐘
✅ پرنده: chirp / tweet / twitter / sing 🕊
✅ اسب ( شیهه ) : neigh / whinny / nicker 🐎
✅ زنبور: buzz 🐝
✅ مرغ: cluck / cackle 🐔
✅ خروس: cock - a - doodle - doo / crow 🐓
✅ غاز: honk / quack 🪿
✅ اردک: quack 🦆
✅ موش: squeak 🐀
✅ عقاب: screech / scream 🦅
✅ جغد: hoot / screech 🦉
✅ خفاش: screech 🦇
✅ شیر، خرس، ببر: roar 🦁 🐅 🐻
✅ کلاغ: caw 🐦‍⬛️
✅ خر، گورخر، الاغ: bray 🦓
✅ شتر: grunt 🐪
✅ جیرجیرک: chirp / creak 🦗
✅ دلفین: click 🐬
✅ بوقلمون: gobble 🦃
✅ زرافه: bleat 🦒
✅ صدای هر جوجه پرنده: cheep 🐥
✅ شغال: howl
✅ کفتار: laugh / scream
✅ صدای هر حیوانِ نر بزرگ: bellow 🐋
✅ صدای هر حیوانی که از روی خشم باشه: snarl 😾
✅ صدای کشیدن هوا داخل بینی: sniff 😪
✅ صدای بیرون دادن هوا از داخل بینی: snort 😤

Egyptian charger ( n. ) [the association of this animal with the gypsies or Egyptians]
a donkey
mountain canary ( n. ) [joc. ref. to its braying]
( US, mainly Western ) a donkey
واژه الاغ یک واژه کاملا پارسی نی دانم چرا دوستان واژه پارسی رو دوست دارم ترکی کنند چرا ? به زبان ترکی می شود اشک در پارسی متاسفانه بد از واژه عرب خیلی است ترکی که نیست ولی دوستان دوست دارم واژه پارسی ترکی باشد. عجیب و غریب!؟
الاغ به قولاق ربطی ندارد . قولاق یا کولاک هم کاملا ترکیه و ریشه در Proto - Turkic داره . قو یا کو در ترکی جغتایی به معنی صدا بوده . قره هم معنی کوه نمیده. منبع شما چیه آخه منابع :Clauson, Gerard ( 1972 ) , “kulkak”, in An Etymological Dictionary of pre - thirteenth - century Turkish, Oxford: Clarendon Press, page 621
...
[مشاهده متن کامل]

Levitskaja, L. S. ; Dybo, A. V. ; Rassadin, V. I. ( 2000 ) Etimologičeskij slovarʹ tjurkskix jazykov [Etymological Dictionary of Turkic Languages]‎[1] ( in Russian ) , volume 6, Moscow: Indrik, page 124 - 127
Tenišev E. R. , editor ( 2001 ) Sravnitelʹno - istoričeskaja grammatika tjurkskix jazykov: Leksika [Comparative Historical Grammar of Turkic Languages: Lexis] ( in Russian ) , volume 4, Moscow: Nauka, page 204 - 205
Starostin, Sergei; Dybo, Anna; Mudrak, Oleg ( 2003 ) , “*Kul - kak”, in Etymological dictionary of the Altaic languages ( Handbuch der Orientalistik; VIII. 8 ) , Leiden, New York, K�ln: E. J. Brill

الاغالاغالاغ
منابع• https://en.wiktionary.org/wiki/الاغ
الاغ ساده شده واژه تورکی kulak است به معنی گوش یا دراز گوش. هرچند خود واژه تورکی کولاک هم از ریشه پارسی �کول� یا �کله� به معنی بلندی و برآمدگی گرفته شده و با واژه های قله، قلعه، گور ( در پهلوی کوه ) ، قره ( در آذری کوه ) ، گیره ( در کوردی کوه ) و . . . هم خانواده است.
( اسم ) [ترکی] ۱. = خر۱
۲. ( صفت ) [عامیانه، مجاز] احمق؛ نفهم.
۳. [قدیمی، مجاز] پیک؛ قاصد.
۴. [قدیمی] اسبی که پیک بر آن سوار شود.
۵. [قدیمی] در دورۀ مغول، عوارضی که مغول برای پیک ها و چهارپایان آن ها می گرفتند.
در مرزهای غربی به گورد گفته میشود؛ )
الاغ ازدو کلمه اولی ( اُوّلا= بلندترین ، بالاترین ) و، غ= غوغا وفریاد، تشکیل شده لذا الاغ یعنی حیوانی که دارای بالاترین صدا وغوغا دربین حیوانات اهلی است. ولی خر یعنی خیرمندترین وبهترین راه رونده
درامر جابجایی کالا ونفر
برج نام فارسی نام لاتین ماه های خورشیدی تاریخ خورشیدی تاریخ های میلادی
حَمَل
قوچ، بره

Aries

فروردین

۱ فروردین - ۳۱ فروردین

۲۱ مارس – ۲۰ آوریل
...
[مشاهده متن کامل]

ثور
گاو نر

Taurus

اردیبهشت

۱اردیبهشت - ۳۱ اردیبهشت

۲۱ آوریل – ۲۱ مه
جوزا
دوپیکر

Gemini

خرداد

۱ خرداد - ۳۱ خرداد

۲۲ مه – ۲۱ ژوئن
سرطان
خرچنگ

Cancer

تیر

۱ تیر - ۳۱ تیر

۲۲ ژوئن – ۲۲ ژوئیه
اسد
شیر

Leo

مرداد

۱ مرداد - ۳۱ مرداد

۲۳ ژوئیه – ۲۲ اوت
سنبله
خوشه

Virgo

شهریور

۱ شهریور - ۱ مهر

۲۳ اوت – ۲۳ سپتامبر
میزان
ترازو

Libra

مهر

۲ مهر - ۱ آبان

۲۴ سپتامبر – ۲۳ اکتبر
عقرب
عقرب

Scorpios

آبان

۲ آبان - ۱ آذر

۲۴ اکتبر – ۲۲ نوامبر
قوس
کمان - کماندار

Sagittarius

آذر

۲ آذر - ۳۰ آذر

۲۳ نوامبر – ۲۱ دسامبر
جدی
بز

Capricorns

دی

۱ دی - ۳۰ دی

۲۲ دسامبر – ۲۰ ژانویه
دلو
آبریز

Aquarius

بهمن

۱ بهمن - ۳۰ بهمن

۲۱ ژانویه – ۱۹ فوریه
حوت
ماهی

Pisces

اسفند

۱ اسفند - ۲۹ اسفند

۲۰ فوریه – ۲۰ مارس


همانطور که در فرهنگ معین و فارسی اشاره شده این واژه ترکی است به شکل صحیحِ " اولاق" اما معنی آن خر نیست در ترکی به هر حیوان چهارپای بارکش" اولاق" گفته میشود.
شاید چون خر بیشتر به عنوان بارکشی استفاده میشده و معروف بوده، وقتی این واژه وارد زبان فارسی شده گمان برده اند که به خر گویند. در ترکی به خر " اِشَّک یا اِشکَک یا اِشَک" گویند.
...
[مشاهده متن کامل]

Donkey

خر حمار
خَر ، حمار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس