اقناعی

لغت نامه دهخدا

اقناعی. [ اِ ] ( ص نسبی ) منسوب به اقناع :
مدح امرا جواب اقناعی
اوصاف توچون ادای برهانی.
مختاری.
|| ( اصطلاح منطق ) اطلاق میشود بر قیاس خطابی و آن دلیلی باشد ترکیب یافته از مشهورات و مظنونات و گاه اطلاق میشود بر لفظ مقنع در بادی نظر هرچند که اقناعی حقیقی هم نباشد. ( کشاف اصطلاحات الفنون از محاکمات در ابطال جزء لایتجزی ).

فرهنگ فارسی

منسوب به اقناع

پیشنهاد کاربران

سبک مدیریت اقناعی ( Persuasive )
در این سبک، مدیران با استفاده از مهارت های ترغیب کننده خود، کارکنان را متقاعد می کنند که تصمیمات یک جانبه ای که مدیر برای اجرای کار به تیم، بخش یا سازمان می دهد، به سود همه خواهد بود. مدیران، سوالاتی را مطرح می کنند و روند تصمیم گیری و منطق پشت سیاست ها را توضیح می دهند.
...
[مشاهده متن کامل]

قانع کننده.

بپرس