اعتماد

/~e~temAd/

مترادف اعتماد: اتکا، استظهار، استواری، اطمینان، پشتگرمی، تکیه، توکل، ثقه، دلگرمی، وثوق

برابر پارسی: استواری، باور، پشتگرمی، سپردن، واگذاری، واگذاشتن

معنی انگلیسی:
belief, confidence, credit, dependence, reliance, trust, trustfulness

فرهنگ اسم ها

اسم: اعتماد (پسر) (عربی) (تلفظ: eetemād) (فارسی: اِعتماد) (انگلیسی: eetemad)
معنی: تکیه کردن، پشت گرمی، باور داشتن و صحیح دانستنِ چیزی یا کسی، عقیده و نظر، ایمان به حقانیت دین اسلام
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

اعتماد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بشب سیر کردن گرفتن ، یقال : اعتمد لیلته ؛ بشب سیر کردن گرفت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بشب بر مرکب سیر سوار شدن. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || تکیه نمودن برکسی. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ).تکیه کردن. ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ). به پشت تکیه کردن بچیزی. ( از کشف از غیاث اللغات ). تکیه کردن بر. ( فرهنگ فارسی معین ). تکیه کردن بر دیوار. ( از اقرب الموارد ). پشت دادن. اِتِّکاء. اِتِّکال. اِرتِکاء. عِوَل. ( یادداشت مؤلف ). || سپردن و گذاشتن بر کسی و اعتماد کردن. یقال : اعتمدت علیه فی کذا؛ سپردم و گذاشتم بر وی و اعتماد کردم. ( از منتهی الارب ). سپردن و گذاشتن بر کسی و اعتبار کردن. ( ناظم الاطباء ). واگذاشتن کار بکسی و سپردن چیزی را بکسی. ( فرهنگ فارسی معین ). واگذاشتن کار بکسی. ( آنندراج ). || ( اِمص ) سپردن چیزی را بکسی از روی صداقت و راستی. ( ناظم الاطباء ). کار بکسی بازگذاشتن. ( آنندراج ). واگذاشتن کار بکسی. ( فرهنگ فارسی معین ). || قصد کردن. ( از متن اللغة ) ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || تورک ، یعنی تکیه کردن بر سرین. ( از متن اللغة ). || اتکاء کردن بر کسی در حاجتی. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح نحو ) آمدن اسم فاعل و اسم مفعول بعد از موصوف خود باشد. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: نزد نحویان اعتماد اسم فاعل و اسم مفعول آن باشدکه بعد از مصاحب یعنی موصوف خود درآیند و مصاحب اسم فاعل و اسم مفعول مبتدا یا موصول یا موصوف و یا ذوالحال است و اعتماد اسم فاعل و اسم مفعول بر همزه و ماء نافیه نیز آن است که بعد از آنها آیند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || در اصطلاح متکلمان نوعی کیف ملموس است که حکما آنرا «میل » گویند. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: شیخ «میل » را که متکلمان آنرااعتماد گویند، چنین تعریف کرده است : چیزی است که موجب حالت مدافعه در جسم گردد و از حرکت بیکی از جهات مانع نشود، و بنابراین امر مزبور علت مدافعه و بقولی نفس مدافعه است و بنابراین نوعی از کیفیات ملموس باشد. و در وجود آن میان متکلمان اختلاف است ، استاد ابواسحاق اسفراینی و پیروان وی آنرا نفی میکنند و معتزله و بسیاری از اصحاب ما مانند قاضی وجود آنرا بالضرورة ثابت میدانند و انکار آنرا قسمی مکابره با محسوسات شمارند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). برای تفصیل رجوع به کتاب فوق ذیل کلمه میل شود. || ( اِمص ) تکیه و پشت گرمی و استظهار و وثوق و نمشه و اعتقاد و اعتبار و اطمینان. ( ناظم الاطباء ). وثوق و اطمینان. ( فرهنگ فارسی معین ). محمل. ثقه. ثقت. استواری. ( یادداشت مؤلف ) : و اعتقاد نیکوی خویش را [ مسعود ] که همیشه در مصالح وی [ خوارزمشاه ] داشته ایم ملامت میکنیم اما بر شهامت و تمامی حصافت وی اعتماد هست. ( تاریخ بیهقی ص 333 ).اعتماد بر وی [ ابوالقاسم ] تا بدان جایگاه است که چون در سخن سؤال و جواب افتد و درازتر کشد هرچه وی گوید همچنان است که از لفظ ما رود. ( تاریخ بیهقی ). امیر سبکتکین وی را بپسندید از جمله مردم آن ناحیت وبنواخت و بخود نزدیک کرد و اعتمادش با وی [ احمد بوعمرو ] تا بدان جایگاه بود که هر شبی مر او را بخواندی. ( تاریخ بیهقی ص 200 ). خواجه [ احمد حسن ] این دو تن را بخواند و گفت : دبیران را ناچار فرمان نگاه باید داشت و اعتماد من بر شماست. ( تاریخ بیهقی ص 152 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

تکیه کردن، متکی شدن بکسی وکاری رابی گمان باوسپردن، واگذاشتن کاربکسی
۱ - ( مصدر ) تکیه کردن بر. ۲ - واگذاشتن کار بکسی . ۳ - سپردن چیزی را بکسی . ۴ - ( اسم ) وثوق اطمینان . یا اعتماد بنفس اتکائ بخود بخویشتن متکی بودن . یا رائ ی اعتماد . رائ یی که وکلای مجلس بدولتی که مایلند بر سر کار بماند بعد از استیضاح میدهند مقابل رائ ی عدم اعتماد .
یکی از شعرای خراسان است

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) تکیه کردن . ۲ - برگزیدن . ۳ - کاری را به کسی واگذاشتن . ۴ - (اِمص . ) اطمینان .

فرهنگ عمید

۱. تکیه کردن، پشت گرمی، وثوق.
۲. متکی شدن به کسی و کاری را به او سپردن، واگذاشتن کار به کسی.

دانشنامه عمومی

اعتماد (ترانه مگادث). «اعتماد» ( به انگلیسی: Trust ) تک آهنگی از مگادث، گروه ترش متال آمریکایی است. این اولین تک آهنگ از هفتمین آلبوم استودیویی گروه با نام نوشته های مرموز بود که ۸ می ۱۹۹۷ در دو نسخهٔ انگلیسی و اسپانیایی منتشر شد. مجلهٔ کلاسیک راک از «اعتماد» به عنوان «یکی از آثار کلاسیک مگادث و افتتاحیه ای معرکه برای آلبوم نوشته های مرموز» یاد کرده است. [ ۱]
«اعتماد» در زمان انتشارش در ایالات متحدهٔ آمریکا برای ۲۶ هفته جزو پرفروش ترین ترانه های جریان اصلی راک بود و بالاترین جایگاهش در آن جدول رتبهٔ پنجم بود که در ۳۰ اوت ۱۹۹۷ ثبت شد. [ ۲] این بالاترین جایگاهی ست که یکی از آثار مگادث در جدول جریان اصلی راک داشته است. [ ۳]
• «اعتماد» - ۵:۱۳
• «یک مکان سری» - ۵:۳۱
• «تورنادوی ارواح» ( لایو ) - ۵:۵۵
• «بی کم وکاست» ( لایو ) - ۴:۵۳[ ۴]
عکس اعتماد (ترانه مگادث)

اعتماد (فیلم ۱۹۹۰). «اعتماد» ( انگلیسی: Trust ) فیلمی در ژانر کمدی رمانتیک به کارگردانی هال هارتلی است که در سال ۱۹۹۱ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به آدرین شلی، مارتین دونوان، و ادی فالکو اشاره کرد.
عکس اعتماد (فیلم ۱۹۹۰)

اعتماد (فیلم ۲۰۰۳). اعتماد ( به انگلیسی: Confidence ) فیلمی است محصول سال ۲۰۰۳ و به کارگردانی جیمز فولی است. در این فیلم بازیگرانی همچون ادوارد برنز، ریچل وایس، اندی گارسیا، پل جیاماتی، لوئیس گازمن، دونال لوگ، برایان وان هالت، رابرت فورستر، فرانکی جی، لیلند ارسر، داستین هافمن، موریس چستنت و جان کارول لینچ ایفای نقش کرده اند.
«جیک ویگ» ( بارنز ) یک کلاهبردار حرفه ای است که تصمیم دارد به زودی بزرگترین کلاهبرداری عمرش را انجام دهد، که از طرفی هم برای انتقام مرگ دوستش است، اما. . .
• وقتی گروه سرقت کننده بعد از دیدار با «اشبی» پیاده روی می کنند، «مایلز» و «گوردو» در مورد بسته بندی و رفتن به بلیز صحبت می کنند؛ اما تصمیمی گرفته نشده بود که گوردو قصد دارد به بلیز برود، قرار بود جیک برود.
• «جیک» درست قبل از دعوا با «لوپوس» کراوات خود را از دست می دهد. پس از آن، کراوات به طور متناوب بین عکس ها ظاهر و ناپدید می شود.
• وقتی جیک با پادشاه ملاقات می کند، لوپوس در بار درحالی که روی یک صندلی روی میز نشسته است دیده می شود. کینگ او را به سمت میز خودش صدا می کند و لوپوس بلند می شود، و وقتی صحنه دوباره به جیک بر می گردد، لوپوس دوباره در بار نشسته است.
• ۵ میلیون دلار اسکناس ۱۰۰ دلاری دارای وزنی درحدود ۱۰۰ پوند است. که این حجم از اسکناس به راحتی توسط گوردو در یک ساک حمل و جابجا نمی شود.
• هنگامی که تراویس اسلحه خود را مسلح می کند، در حالی که دارد جیک را تهدید می کند، اسلحه به عقب قفل می شود و این نشان می دهد که اسلحه خالی است. [ ۱]
عکس اعتماد (فیلم ۲۰۰۳)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

وثوق, استواری, اطمینانظ

مترادف ها

affiance (اسم)
نامزدی، اطمینان، اعتماد، پیمان ازدواج

confidence (اسم)
اطمینان، اعتماد، خود رایی، خود سری، اعتقاد، صمیمیت، رازگویی

trust (اسم)
مسئولیت، اطمینان، اعتماد، ائتلاف، اعتبار، اعتقاد، ایمان، قرض، توکل، امید، امانت، ودیعه، اتحادیه شرکتها

faith (اسم)
پیمان، اعتماد، دین، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان، کیش، مذهب

reliance (اسم)
اعتماد، دلگرمی، توکل، تکیه، اتکاء

belief (اسم)
اعتماد، گمان، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان

credence (اسم)
اعتماد، اعتقاد، باور

fideism (اسم)
اطمینان، اعتماد، امانت

trustful (صفت)
اطمینان، اعتماد، معتمد

فارسی به عربی

اعتقاد , ثقة ، اِرْتفاقٌٌ
( اعتماد (کردن ) ) اِرْتکازٌ

پیشنهاد کاربران

اعتماد واژه ای عربی است و جایگزین پارسی، واژه ی زیبای پارتی ویستاف vistAf می باشد.
اعتماد: باور خودجوش یا به دست آمده از راه رفت و آمد، گفتگو، داد و ستد، همکاری در باره ی وجود ارزش اخلاقی پایدار و ویژه در کسی به گونه ای که نتوان او را فریبکار، خائن یا ناتوان پنداشت.
واژه اعتماد
معادل ابجد 516
تعداد حروف 6
تلفظ 'e'temād
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( اِ تِ ) [ ع . ]
آواشناسی 'e'temAd
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
اعتماد امید وار
واژه گات به چم خدا نمی باشد بلکه کتاب اوستا که به چم دعا می باشد بخش هایی دارد که باید خوانده شود به این خواندنی ها سورده یا گات می گفتند و گات ( گاته ) همچنان در زبان مازندرانی ( پهلوی ) به چم سرود و آواز است .
...
[مشاهده متن کامل]

خود واژه سرود از س رود ساخته شده = جاری شده
و گات یا بهتر بنویسم گاث به ث پایان یافته / دوستان دقت کنند الفبای فارسی بی دلیل از چندین ریخت الفبایی ساخته نشده برای شما روشن میکنم
به پارتیان در زبان لاتین parthian گفته می شود که واژ ت را با t ننوشتند بلکه آنرا با th نوشتند و th هرگز اوای t نمیدهد برای این کار از واژه ث بهره برده شده است
پارثیان درست می باشد همانطور که در گذشته در کتیبه های هخامنشی به پارت ها پرثو میگفتند یعنی پرت شده یا دور افتاده که بعدا از ان در پارتیشن بندی و افندهای پارتیزانی بهره برداری بدست امده
بهه دیدگاه من هرجا واژه ث دیدید اون واژه ریشه غیر عربی دارد که عربیزه شده / بخش بسیار زیادی از زبان دنیا از یونانیان و ایرانیان ساخته شده

دوستان دقت کنید ما چیزی به نام سپردن نداریم بلکه سپاریدن بوده که ریخت تازه ای از ان به نام سپردن ساخته شده ؛ سپارش بوده که سفارش شده وگرنه اگر سپردن درست بود سپرش یا سفرش گونه های دیگر آن می شد نه . . .
...
[مشاهده متن کامل]

بر میگردیم به اصل داستان
تراست = trust = از درست یا راست یا رست ایرانی امده که چون به نیکی و درستی اشاره دارد یعنی نگاه مثبت به کسی داشتن در باره با چیزی ( این همون اعتماد است ) که لاتین ها از این ویژگی برای اعتماد بهره بردن اما ایرانیان نیز برای اعتماد بجای بهره از از واژه درست برای اعتماد از وستپار بهره بردند. وست پار = بخش بندی خواسته = اینکه شما بخشی از کارتون رو به کسی می سپارید و انرا چند پاره می کنید می شود اعتماد که این بهتر از تراست لاتین است چون تراست بیشتر از دیدگاه معنوی ما را به بیخ داستان میرساند اما وستپار دقیقا به همین اشاره دارد.
واژه های اوستا / اوستپار / اپستام همگی از ریشه وست ( خواست / واسه ) هستند که همچنان نیز به ریخت دیگری در زبان کنونی بهره برداری می شوند اما از بیخ خود دور شده اند.
وستپار = بخش بندی خواسته ها ( بخش از خواسته هایت ( کار /ارزو ) را به کسی سپردن ( سپاریدن=بخش بندی ) )
اوستا= خواسته های بزرگ = دعاها
واژه ویش ( wish ) نیز از همین امده و در گذر زمان همچنان در زبان کنونی در ایش ایشالله نیز بکار میرود = به خواست خدا
و این پیوندی با ان شاالله ندارد و الله یا اله در زبان اکدی نیز امده و پیوندی با عرب ها ندارد.
ویشت = ایشت = ویش = ایش = وست همگی از گونه های خواست و ارزو هستند که در خواست نیز. . .
خ واست . . . و همچنین در واسه ( به خاطر/ برای خواسته های تو ) نیز واس را میبینیم
و نیز همچنین در زبان مازندرانی که از زبان های پهلوی می باشد به می خواستی وسته می گویند.

اعتماد:trust.
یه معنی دیگری برای کلمه "وَزَرَ"=إعتَمَد، یعتمد، مُعتَمِد، مُعتَمَد، إعتِماد، عِماد، عَمَدَ، عامود. . .
"أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرَی"
به کسی إعتماد نکنید که ظرفیّت ولیاقت إعتماد را ندارد وبدون تجربه وإطلاع وصرفا به ثقت
...
[مشاهده متن کامل]

( اعتماد ) دیگران را بهش کردند.
از واژه"وزر" حداقل صد معنی پیدا کردم که بعضش قبلا توضیح دادم.
واژه خیلی فشرده وعمدا به فراموشی سپرده شد.
أمّا انگلیسیها هر روز ازش بهره میبرن و روزانه مورد استفاده قراردارد.
( دقیقا معادل charge )
به این کتاب مراجعه کنید
A New English Dictonary On Historical Principles

در پارسی میانه�اَپَستان�است.
اعتماد به ترکی === گووِن مِک ، اینانماک
اعتماد=وَستام
اعتماد کردن= وَستام کردن، وَستامیدن
معتمد=وَستامَنده ، وَستام کننده
می توان از واژه پهلوی ستامیدن به معنای اعتماد کردن استفاده نمود.
باور داشتن، تکیه کردن
تکیه کردن، اطمینان، باور کردن فرد
برمبنای رفتار شخصیتی اجتماعی هرشخص اعتماد بدست میاد
باور
خریت ، دیوانگی ، اشتباه محض
من بهت اعتماد ندارن
من بهت باور ندارم
اعتماد کردم
باور کردم
ایمان= باور
اعتماد= تاوَر
پشتنهی ( پیش "پ" ، زیر "ن" )
برابر این واژه خستی خستیکان و ویستاخی و استیکان و استیوان میباشد
اعتمادقلبی ودرک برتری تفکر قدرت
اعتماد خود بی فکری یعنی وقتی به خداوند اعتماد کردی دنبال نتیجه نباشی وبعد از ان هر نتیجه داد عشقت به خدا افزایش پیدا کنه که متوجه باشی خداوند از تمامی زوایا من را میبیند اما من از خودخواهی خودم
اطمینان و تکیه بر کسی یا چیزی داشتن
یقین
رازش
اطمینان
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: ویشواس که از سنسکریت: ویشوَسیتَ ساخته شده، سَمْرات که از سنسکریت: سَمپْرَتی ساخته شده است
این واژه تازى ( اربى ) است و برابرهاى پارسى آن چنینند : اَپَسْتام Apastam ( پهلوى: اعتماد ، اطمینان ) ، اَوِسْپار Avespar ( پهلوى: اعتماد، اطمینان ) ، اَویزَندى Avizandi ( پهلوى: اَویزندیهْ : اطمینان ، اعتماد ، امنیت خاطر ) ، خُسْتى Xosti ( پهلوى: خُسْتیهْ : اعتماد
...
[مشاهده متن کامل]

، معتمد بودن - خُستXost :پهلوى: معتمد ، مطمئن ) ویستاخى vistaxi ( پهلوى: ویستاخْویهْ : معتمد بودن ، اعتماد ، اطمینان ) سِجْرون Sejrun ( پهلوى: اعتماد ، اطمینان ) در پهلوى : سِجْرونتن Sejruntan : اعتماد - اطمینان کردن ، وابَریگانى Vabarigani ( پهلوى: اعتماد ، مطمئن
، معتبر ) ، ایشتیوان Ishtivan ( اوستایى: اعتماد ) ، ویشواس Vishvas ( سانسکریت: اعتماد ) ، سَمْپْرَت Samprat ( سانسکریت: اعتماد )

این واژه عربی است و پارسی آن واژه ی پهلوی اَپَستام می باشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس