اطلاق جزء بر کل

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اطلاق جزء بر کل به ذکر جزء و اراده کل اطلاق می شود و از اقسام مجاز لغوی می باشد.
یکی از اقسام مجاز لغوی ، «اطلاق جزء بر کل» یعنی آوردن جزء و اراده کل است که برخی از علما آن را از علاقات مجاز شمرده و از آن به «جزئیت» تعبیر کرده اند؛
مثال
۱و۲. (... فولوا وجوهکم شطره...) . و (وجوه یومئذ خاشعة). در این آیات ، «وجه» بر ذات اطلاق شده که در حقیقت ، «وجه» جزئی از ذات است.۳. (... وارکعوا مع الراکعین). در این آیه، رکوع که جزئی از صلات است، بر کل صلات اطلاق شده و معنای آیه «صلوا مع المصلین» است.

پیشنهاد کاربران

خوانده گرامی با یک نگاه سریع متوجه شده است که در این تصویر ، مفاهیم انرژی، جرم ، تکانه انرژی از قلم افتاده اند. نتیجه گیری نگاه مبارک شما هم صحیح می باشد و هم معکوس آن. اشتباه از این حقیر است که یاد آور شوم : این تصویر مربوط به شرائط و اوضاع و احوال قبل از وقوع مه بانگ است و نه بعد از آن. اگر در پشت ماتریس دوم و سوم علامت E و یا mv ( حاصلضرب جرم در سرعت و تکانه که به اختصار آنرا میتوان با حرف p نشان داد ) بصورت ضرب اضافه کنیم آنگاه تصویر کل و جزء بعد از وقوع مه بانگ ایجاد خواهد شد.
...
[مشاهده متن کامل]

در مورد ابعاد هشتگانه بنیادی میتوان ملاحظات زیر را در خیال صورت داد :
این ابعاد که آنها را در بحث گرانش کوانتایی و بحث مه بانگ در همین سایت به حلقه های دایره ای شکل ، مربع شکل و شش ضلعی مساوی با هشت سطح مربعی شکل تبدیل نمودیم، هرکدام تار و ریسمان هایی از جنس و ماهیت روشنایی ماورایی و مادونی هستند و با ریسمان و تار و حلقه های ماده و نور معمولی یکی نیستند. حجم هایی ایجاد میکنند دو نوع می باشند. چهار حجم پر و چهار حجم خالی که میتوان آنها را دو نوع چاله ماورایی و مادونی پنداشت بصورت ● ○ .
خمیدگی اطراف مراکز حلقه ها یکی به سمت درون است و دیگری به سمت بیرون. در یک نوع از این چاله ها ، مرکز نقش عمق را بازی میکند و محیط نقش قله ( ۳۶۰ قله نقطه ای ) و در چاله نوع دوم بر عکس حالت اول ، مرکز نقش قله را بازی می کند و محیط نقش عمق ( ۳۶۰ عمق نقطه ای ) . از این طریق می توانند وارد میدان فعل و افعال ، کنش و واکنش با همدیگر شوند. گرچه خود این تار های حلقه ای دارای دو گهر متفاوت می باشند و یا میتوان گفت که هرکدام یک جنبه متضاد جنبه دیگر یک گوهر واحد اند. و به محض رسیدن به همدیگر به نوسان در می آیند و عامل این نوسان همان دو جنبه ای بودن آنهاست که در عطش آتش عشق و میل عشق ورزی به همدیگر ، جای یک دیگر را عوض میکنند و آنهم از طریق تبدیل شدن به همدیگر و مشتق شدن از همدیگر و یا استخراج شدن از همدیگر. مثل یک دوقلوی همزاد در هم تنیده شده که میتوانند از هم جدا شوند و هرکدام استعداد یکی از جنبه ها را در خود حفظ میکند، اما این استعداد خاصیت منحصر بفرد خود او نمی باشد بلکه قابل تعویض بین آنها. زیرا این دو جنبه دو استعداد اند. مثل دو الکترون که روی دو لایه فرعی اما در یک مدار واحد دور هسته اتم می چرخند و هرکدام دارای چرخش بدور محور خود هم هستند. یکی در جهت عقربه های ساعت و دیگری در جهت مخالف. و این چرخش دو جهتی توسط دو فلش عمودی و موازی و مخالف هم به تصویر کشیده میشود که هر کدام " اسپین " نام دارند و هر دو در کنار هم یکی از چهار حالت های بنیادی کوانتایی میباشند.
در اینجا این سوال پیش می آید که آن چاله هائی که در بالا به آنها اشاره شد در چه زمینه ای ایجاد می شوند ؟ چه چیزی چال میشود. آن زمینه از دو زمینه متفاوت تشکیل گردیده است ، یکی مختصات و میدان جان که هیچگونه فعل و انفعال و یا کنش و واکنشی با موجوداتی که در میدان قرار داند از خود نشان نمیدهد غیر از حیات بخشیدن به آن موضوعات و موجودات. زمینه دیگر در مقابل دیدگان خیال این حقیر ، نا پیدا و نا آشکار و غیر قابل تفسیر و تعبیر به نظر میرسد. فقط میتوان باور داشت که خداوند غیر از جنبه های روشنایی که تار های ابعاد هشتگانه مکان و زمان و بی مکانی و بی زمانی دارای یک جنبه دیگری ( البته غیر از جنبه های معنویت ) باشد که قابل چال شدن باشد که بتوان آنرا فضای خاص و منحصر بفرد او نامید.
به هر حال نظامی در پنج خمسه خود در فصل لیلی و مجنون در بخش سوم تحت عنوان :
برهان قاطع در حدوث آفرینش ( سایت گنجور ) ، توجه خواننده را به این امر معطوف نموده است که سر نخ پیدا شدنی نیست. و درون محیط های که جدول بند اولی با پرگار دور آنها خط کشیده است ، در مقابل دیدگان دل و خیال جوینده برای همیشه بصورت سِر و راز باقی خواهند ماند.
این حقیر هم قصد ندارد سرکی درون دل و سر خداوند بکشد و یا احیانا گوش شیطان کر ، ماتحط اورا زیر میکروسکوپ و تلسکوپ خیال قرار دهد و پستی بلندی های آنرا مشاهده نماید.
دو نکته ناقابل در مورد دو تصویر بالا ، یکی ما قبل و دیگری مابعد وقوع مه بانگ :
دو ایده بنیادی در پشت این تصویر پنهان اند که به شرح زیر می باشند :
ایده اول : همه جهان ها دارای دو سقف می باشند که یکی از آنها ساکن و غیر قابل جابجایی از سر جای خود و نفوذ ناپذیر که میتوان از این به بعد آنرا فَلَک ها ، سقف ها و گنبد های مطلق نیوتون نامید ( بطور مفرد. . . . ، گنبد مطلق ) .
سقف دوم دارای استعداد انبساط و انقباض و کنش و واکنش با جرم و انرژی دارد و حتا می تواند حالت ایستایی را تجربه کند. این را می توان فلک، سقف و یا گنبد نسبی انشتاین نامید. اگر مه بانگ و یا مه بانگ های دیگر به وقوع پیوستند، فقط گنبد انشتاین منقبض و بعد منبسط میشود و گنبد نیوتون سر جای خود ساکن باقی خواهد ماند ( البته در اینجا لازم است اشاره کنم که گنبد نیوتون از دو لایه تشکیل گردیده و در سر جای خود و در خود در حال نوسان است و ضخامت یا ارتفاع نوسان برابر با طول پلانک می باشد و موج آن بصورت پیوسته و طولی و یا آنا لوگ نیست، بلکه دیجیتال و ارتفاعی در سر جای خود. این سقف از همان چهار بعد بنیادی طول و عرض مکان و بی مکانی ساخته شده است که سر جای خود و در چهار جوب چاله ای خود در هم نوسان می کنند و به سمت چپ و راست و جلو و عقب کاری و توجهی ندارند، بلکه فقط بالا و پایین ) .
ایده دوم :
فرم و شکل و محتوای مجموعه جهان هائی که تا کنون خلق شده اند ( یا به وجود آمده اند ) و جهان هائی در آینده ها دور و نزدیک آفریده خواهند شد، همگی دارای یک شکل و یک محتوای مطلقا مساوی می باشند. گرچه شکلها و محتواهای مختلف بیشماری هم قابل تصور اند.

در بخش گرانش کوانتمی ، مه بانگ ، ازل و ابد، جان ، جدول اجداد ، تعریف ماده و روح و روان و هفت عالم در صفحات مختلف این سایت و در بخش کوانتمی در سایت دیپ لوک قطعات معما یا پازِل تصویری " جزء و کل " را پراکنده بیان داشتیم در اینجا این قطعات را دور هم می چینیم و یک تصویر کامل می سازیم. تا شاید موجبات لذت و طراوت و شادی روح و روان جستجو گر را تا حدودی فرآورده نموده باشیم .
...
[مشاهده متن کامل]

مبایل یا گوشی همراه این حقیر مثل صاحب اش پیاده رو است و نمیتواند از جست و خیز خرگوشی بر خوردار باشد، لاکپشت وار و سینه خیزان در کنار و اغلب پشت سر خاک پاها و سم های اسبان تیز تاز سوارکاران در جستجوی دست یافتن به ذات خاک و ذرات گرد و غبار آن بودم و هستم و از لحاظ معرفت و شناخت و علم و دانش عزیزان تک و تیز باز و بلند پرواز مُل ناچیزی از آبهای بحر خزر، کارون و زاینده رود و آب قره سو جاری در کناره های پراو و بیستون و آب های تنگه های دالاهو.
موبایل من نمی تواند فرمول های صوری را به ردیف و در کنار هم بطور منسجم قرار دهد، لذا قطعات معما یا پازِل را به ترتیب از بالا به پایین بطور مستقل از هم ترسیم می نمایم و خوانده عزیز می تواند آنها را با رایانه قوی خود در کنار هم قرار دهد و تصویر کل و جزء را بطور کامل ببیند و احیانا با مشاهده آن خوشش بیاید.
۱ - Gmji
حروف mji کوچک تر و مقداری پایین تر از G درج گردد. این حرف مخفف کل است، خداوند و یا هر چیزی که کل میخواهد باشد. حرف m مخفف بخش مادی و ریاضی فیزیکی کل. حرف j مخفف کلمه Jan و به فارسی جان می باشد. این مفهوم یک مختصات ساکن ، ثابت ، پایدار ، استوار، پیوسته و بینهایت شمول می باشد که نقش آن تنها و تنها حیات بخشیدن است. نه بُعد دار و نه مرکز و نه کرانه. همه جا وجود دارد و همه چیز و همه کس را در بر میگیرد. این مختصات غیر مادی پیوسته ترین و مجرد ترین بخش کل یا خداوند است که به کثرت جزئیات نرسیده و هرگز هم به کثرت نخواهد رسید. هیچگونه خصوصیاتی از قبیل رنگ و طعم و بو و شکلی ندارد غیر از خاصیت حیات بخشی. هر نظم و قالب مادی، روحی و روانی که مکانیزم آن درای دریافت عنصر زندگی باشد ازین مختصات غیر مادی حیات خودرا دریافت خواهد کرد و پس از در هم ریختن و به تحلیل رفتن آن قالب ها و نظم ها حیات هم از دست خواهد رفت. بنا براین چیزی به عنوان جان منحصر بفرد وجود ندارد که یک بار بخشیده شود و بار دیگر گرفته شود. حرف i مخفف بخش معنویت کل می باشد که از طریق علائم و سمبل ها ریاضی فیزیک غیر قابل نمایش می باشند و نمایش آن در این تصویر کل از طریق Gi کفایت می کند. در کنار سمت راست این علامت [Gmji ]
سمبل یا علامت جمع زیگما ( یکی از حروف زبان یونانی نوع بزرگ آن ) قرار می گیرد و حد پایین از عدد یک شروع می شود و حد بالای آن علامت عدد بینهایت ( هشت انگلیسی روی شان چپ و راست خوابیده ) . یا بجای زیگما می توان در پای سمت راست کروشه یک فلش از چپ به راست کشید و عدد یک را در آغاز و علامت بینهایت را پایان آن درج کرد. و سپس علامت = در سمت راست آن کشید.
۲ - } این شاخه از آکولاد باز می شود و سپس یک ماتریس مربع ( دو خط موازی عمودی ) یا [ ] ساخته شده که دارای ۲ ردیف افقی و ۲ ستون عمودی باشد. ردیف اول حروف بزرگ X, Y و ردیف دو بازهم همین حروف X, Y ، با این تفاوت که روی سر این دو حروف هرکدام یک نقطه و یا یک خط تیره گذاشته میشود که نشانه دو جنبه و یا دو گهر متفاوت از جنبه ها و یا گهر های بالا باشد. و یا اینکه اینها مشتق آنها و یا آنها مشتق اینها. این ماتریس سطح هندسی دو بعدی جهان ها را به نمایش می گذارد و خود از دولایه تشکیل گردیده است که ضخامت هرکدام از این لایه ها برابر و مساوی با ضخامت یک خط یک بعدی و یا یک سطح هندسی می باشد. این سطح عنصر زمانی و بیزمانی نداشته لذا جاودانه و فنا ناپذیر است. ذرات مادی و ذرات نور نمی توانند از آن عبور کنند. حتی دندان های تیز هاوکینگ بزرگ هم نمی تواند خراشی بر این لایه ها ایجاد کنند.
اگر هاوکینگ با صندلی روانش با سرعت ۶۰۰ هزار کیلومتر بر ثانیه ( سرعت دور شدن دو فوتون و یا دو ذره و یا دو موج نور که از کنار همدیگر و در دو جهت موازی و مخالف میگذرند ) بر این سقف مطلقا ساکن نیوتونی بر خورد کند و دارای استعداد الاستیسیته یا به زبان خودمان انعطاف پذیری فیزیکی باشد، نمیتواند ذره ای بر این دو لایه وارد آورد. و اگر از این خاصیت بر خوردار نباشد و پس ضربه زدن و خوردن متقابل خود به یک لایه هندسی تبدیل شود، نمیتواند مثل چسب یا سریشم رو سقف آثار سطحی بودنش باقی بماند. بعد از این یک کروشه و یا ماتریس ایجاد میشود که دارای ۴ ردیف و ۴ ستون باشد.
و حروف بزرگ S , T و دوباره S, T ( نقطه یا خط روی سر دو حرف دوم . S مخفف space و T مخفف time در زبان انگلیسی می باشند و به معنای فضا یا مکان و زمان می باشند. دو حرف بعدی هنوز در ادبیات انگلیسی و زبانهای دیگر مفهوم خودرا در نیافته اند که اولی بی مکانی و دوم بی زمانی را نشان میدهد. در تین ماتریس مربع ۱۶ خانه ای تعاد ۶ خانه تکراری اند و می توانند با عدد ۰ جایگزین گردند.
۳ - یک ماتریس مربع بزرگتر که دارای ۸ ردیف افقی و ۸ ستون عمودی ایجاد می شود و روی ردیف اول حروف کوچک x, y, z, t و دوباره x, y, z, t
( نقطه و یا خط روی چهار حرف دوم ) . در این ماتریس ۶۴ خانه ای تعداد زیادی از ترکیبات افقی و عمودی تکراری خواهند بود و جای خود را به ۰ واگذار خواهند کرد. در بین این دو ماتریس ۱۶ گانه و ۶۴ گانه دو علامت فلش بصورت موازی اما معکوس در جهت کشیده می شود که نشانه تبدیل شدن آنها به همدیگر می باشد. این دو ماتریس می توانند جدا و مستقل از هم در چهار چوب جهان ها وجود داشته باشند.
۴ - { با این علامت هر سه ماتریس را در یک چهار چوب قرار میدهیم. بین ماتریس اول و دوم علامت جمع قرار داده می شود که به معنای در بر گیرندگی این توسط آن است.
۵ - Gi Gj
در پایان از سمت چپ به راست :
یک مساوی است با آکولاد باز ( دو بار آکولاد باز ) ماتریس اول آکولاد بسته باضافه ماتریس دوم باضافه دو فلش و بعد ماتریس سوم و سپس آکولاد بسته و باضافه ۵ .
امید وارم سر مبارک خواننده گرامی را به در نیاورده باشم . این تصویر کل و جزء حل کردنی نیست و آنرا نباید با فرمول معروف همه چیز و چیزان اشتباه گرفت. این فرمول در اینجا فقط صورت خیالی کل و جزء در قالب حروف و علائم هندسی و حسابی می باشد.

بپرس