ارار

لغت نامه دهخدا

ارار. [ اِ ] ( ع اِ ) اَرّ. شاخی از درخت خاردار که آن را بر زمین زده نرم کنند و تر کرده و نمک بر آن پاشیده در زهدان ماده شتر داخل نمایند تا مانع لقاح دفع گردد. ( منتهی الارب ).

ارار. [ اِ ] ( اِخ ) نام وادیی است در کتاب نصر. ( معجم البلدان ).

ارار. [ اَرْ را ] ( اِخ ) بقول حازمی از نواحی حلب است و یاقوت گوید من بدان وثوق ندارم. ( معجم البلدان ).

ارار. [ اِ ] ( اِخ ) سباستین. سازنده آلات موسیقی از مردم فرانسه. متولد در استراسبورگ و مؤسس کارخانه مهم پیانوسازی ( 1752 - 1831م. ).

ارأر. [ اَ ءَ ] ( ع صوت ) کلمه ایست که گوسپندان را بدان خوانند. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

سازنده آلات موسیقی از مردم فرانسه

گویش مازنی

/ar ar/ عرعرخر بانگ خر

واژه نامه بختیاریکا

( اَر اَر ) چوب اره؛ براده حاصل از اره کردن؛ مخلوطی از پودر ها؛ ساسا؛ خاک چوب

پیشنهاد کاربران

بپرس