اگاه شدن


معنی انگلیسی:
perceive, awaken, dawn, feel, hear, learn

فرهنگ فارسی

( آگاه شدن ) ( مصدر ) خبر شدن آگاهی یافتن مطلع گشتن .

پیشنهاد کاربران

to gain insight into. . ارادت دکتر حسن هناره
اعلام یافتن ؛ آگهی یافتن. باخبر شدن. واقف شدن :
امید و بیم من از روزگار زایل شد
که یافتم ز بد و نیک روزگار اعلام.
مسعودسعد.
تنبه
آگاهی حاصل کردن
کسب آگاهی
notice
مطلع شدن، اطلاع یافتن، آگاه شدن
If the virus is caught in time, most patients can be successfully treated
اگه که بموقع از این ویروس آگاهی پیدا میشد، اکثر مبتلایان میتونستن با موفقیت درمان بشن

بپرس