اناس

لغت نامه دهخدا

اناس. [ اُ ] ( ع اِ ) مردمان. ( ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( فرهنگ فارسی معین ). مردم. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). انس. ناس. ( فرهنگ فارسی معین ) : یوم ندعوا کل اناس بامامهم. ( قرآن 71/17 ).
نبید خور که بنوروز هرکه می نخورد
نه از گروه کرام است و نز عداد اناس.
منوچهری.
و گاهی الف آنرا حذف کنند و ناس و با الف و لام الناس گویند. ( از ناظم الاطباء ). و رجوع به ناس شود.
- ابواناس ، ام اناس ؛ از کنی است. ( از ناظم الاطباء ).
- ام اناس ؛ دختر ابوموسی اشعری و دختر قرط که جده عبدالمطلب و نیز جده اسماء دختر ابوبکر بود. ( از ناظم الاطباء ).

اناس. [ اُ ] ( اِخ ) شهریست در کرمان از نواحی روذان و در سرحد فارس و کرمان واقع است. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

جمع انسان
( اسم ) مردم مردمان انس ناس .
شهریست در کرمان از نواحی روذان و در سر حد فارس و کرمان واقع است .

فرهنگ معین

( آناس ) [ ع . ] ( اِ. ) جمع انسان .
( اُ ) [ ع . ] ( اِ. ) مردم ، مردمان .

فرهنگ عمید

= اِنس

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أُنَاسٍ: انسانها-بشرها
ریشه کلمه:
انس (۳۳۸ بار)

دانشنامه عمومی

آناس. آناس ( انگلیسی: ANAS ) شرکت دولتی ترابری ایتالیایی است، که در سال ۱۹۴۶ توسط دولت ایتالیا تأسیس شد.
عکس آناس
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

ابناء دهر ، اهل روزگار ، ابناء بشر ، ابناء جهان ، ابناء روزگار ، ابناء زمان ، خلایق ، مردم روزگار ، ابناء نوع

بپرس