انگاه

/~AngAh/

مترادف انگاه: ( آنگاه ) آنجا، آن زمان، آنک، آنوقت، آن هنگام، بعد، پس ازآن، سپس، سرانجام

متضاد انگاه: ( آنگاه ) اینک

معنی انگلیسی:
then, afterwards, now

لغت نامه دهخدا

( آنگاه ) آنگاه. ( ق مرکب ) پس از آن. پس. سپس. آنگه. در آخر. بعد. بعد از آن :
چو سی روزگردش بپیمایدا
دو روز و دو شب روی ننمایدا
پدید آید آنگاه بارنگ زرد...
فردوسی.
آنگاه یکی ساتگنی باده برآرد.
منوچهری.
وآنگاه یکی زرگرک زیرک جادو
به آژیر بهم بازنهاده لب هر دو...
منوچهری.
حرکت خواهیم کرد بر جانب بلخ... آنگاه سوی غزنین رفته آید. ( تاریخ بیهقی ). نخست بر منابر نام ما برند بشهرها و خطبه به نام ما کنند، آنگاه به نام وی. ( تاریخ بیهقی ). به قدرخان... بباید نبشت تا رکابداری بتعجیل ببرد... آنگاه چون رکاب عالی... ببلخ رسد تدبیر گسیل کردن رسولی... کرده آید. ( تاریخ بیهقی ). آنگاه فرمود بازگردید و طلب کنید در مملکت من خردمند مردمان را. ( تاریخ بیهقی ). نخست خطبه خواهم نبشت... آنگاه تاریخ روزگار همایون او برانم. ( تاریخ بیهقی ). نامه ها که از کوتوال کرک آمدی همه عبدوس عرضه کردی آنگاه نزدیک استادم فرستادی. ( تاریخ بیهقی ). و چون از این فارغ شدم آنگاه بسر آن بازشوم. ( تاریخ بیهقی ). بر سکه درم و دینار... نخست نام ما نویسند آنگاه نام وی. ( تاریخ بیهقی ). امیرمسعود را بیاوردی و بر صدر بنشاندی آنگاه امیرمحمد را بیاوردندی. ( تاریخ بیهقی ). ملوک روزگار که با یکدیگر دوستی بسر برند... وفاق و ملاطفات را پیوسته گردانند و آنگاه آن لطف حال را بدان منزلت رسانند که دیدار کنند. ( تاریخ بیهقی ). از وی و پسرش خط بستانند بنام خزانه معمور آنگاه حدیث آن مال با سلطان افکنده آید. ( تاریخ بیهقی ). گروهی از فرزندان آدم... یکدیگر را... میخورند... آنگاه خود می گذارند و می روند. ( تاریخ بیهقی ). و بر سکه درم و دینار و طراز جامه نخست نام ما نویسند آنگاه نام برادر. ( تاریخ بیهقی ). چون از این فارغ شوم آنگاه نشستن این پادشاه ببلخ بر تخت ملک پیش گیرم. ( تاریخ بیهقی ). التماس کردند که فلان رنجور است توجّه خاطر شریف درویزه می نماید فرمودند اول بازگشت خسته می باید آنگاه توجه خاطر شکسته. ( انیس الطالبین بخاری ). || آن وقت. آن زمان. آن هنگام :
وز درخت اندر گواهی خواهد اوی
تو بدانگاه ازدرخت اندر بگوی
کان تبنگو کاندرو دینار بود
آن ستد زیدر که ناهشیار بود.
رودکی.
چون شدم نیم مست و کالیوه
باطل آنگاه نزد من حق بود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آنگاه ) ۱ - آن زمان آن وقت آن هنگام . ۲ - پس از آن سپس بعد در آخر . ۳ - مع هذا مع ذالک . ۴ - بعلاوه از آن گذشته .

فرهنگ معین

( آن گاه ) (ق . ) ۱ - آن زمان ، آن وقت . ۲ - پس از آن ، سپس ، بعد.

فرهنگ عمید

( آنگاه ) ۱. آن هنگام، آن وقت.
۲. پس از آن، سپس، بعد، بعد از آن.

واژه نامه بختیاریکا

( آنگاه ) اُسو

مترادف ها

then (قید)
بعد از، سپس، پس، بعد، انگاه، در ان هنگام، در انوقت، انوقتی

فارسی به عربی

ثم

پیشنهاد کاربران

آنگاه/ آن گاه: اگر �آنگاه� پیوسته نوشته شود، به معنی �سپس� می باشد؛ و هر گاه جدا نوشته شود، به معنی �آن زمان� است. ( از کتاب غلط ننویسیم ابوالحسن نجفی )
آنگاه: در آن وقت، در آن صورت، آن هنگام.
بوس به همگی.
ان وقت، ان زمان
در همان لحظه

بپرس