اموخته

/~Amuxte/

معنی انگلیسی:
broken, accustomed, accomplished, educated, experienced, learned, literate, alumna, alumnus, finished, information, longhair, longhaired, tame, used, addicted

لغت نامه دهخدا

( آموخته ) آموخته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف / نف ) آمُخته. یادگرفته. متعلِّم. || فرهخته. مؤدَّب. || مدرَّب. دست آموز. رام شده.مأنوس. مربّی ̍. خوگر. خوگرفته. معتاد :
وزآن پس برفتند سیصد سوار
پس ِ بازداران همه یوزدار...
پلنگان و شیران آموخته
بزنجیر زرین دهان دوخته.
فردوسی ( از فرهنگ نویسان ).
روان گرد بر گرد اسپرغمی را
تَذَروان آموخته ماده و نر.
فرخی.
- آموخته شدن ؛ خو گرفتن. عادت کردن. معتاد شدن.
- آموخته کردن ؛ دست آموز کردن. عادت دادن به.
- مثل گنجشک آموخته ؛ سخت مأنوس.
|| آمیخته.

فرهنگ فارسی

( آموخته ) ( اسم ) ۱ - یاد گرفته تعلیم گرفته. ۲ - موئ دب فرهخته . ۳ - معتاد خوگر. ۴ - رام شده مائ نوس دست آموز .

فرهنگ معین

( آموخته ) (تِ ) (ص مف . )۱ - یاد گرفته ، تعلیم گرفته . ۲ - مؤدب ، فرهیخته . ۳ - عادت کرده . ۴ - دست آموز. ۵ - مطیع .

فرهنگ عمید

( آموخته ) ۱. یادگرفته، تعلیم گرفته.
۲. آنچه کسی یادگرفته باشد.

واژه نامه بختیاریکا

( آموخته ) آمُختِه

مترادف ها

experienced (صفت)
با تجربه، ورزیده، اموخته

taught (صفت)
اموخته

پیشنهاد کاربران

به زبان ساده بگم
وقتی شما علمی یا دانشی و یاهنری یا حرفه ای رو یاد میگیری در واقع اون را آموخته ای
مثال:به دانشجوی دانشگاه تهران:دانش آموخته دانشگاه تهران میگن
آموخته aamokhteh
در گویش شهربابکی" آمخته "میگن به معنی عادت کرده شرطی شده، کلمه معتاد برای آن مناسب نیست ومعنی ومفهوم متفاوتی داره وبیشتر برای اعتیاد به مواد مخدر بکار میره ولی آمخته از آموختن وآموزش است ودر مورد حیوانات هم بکار می رود مثلا میگن سگ آمخته شده وقتی صاحبش میاد می دوه جلو در
یاد گرفتن
یاد گرفته
یاد گرفته بود

بپرس