امنون

لغت نامه دهخدا

( آمنون ) آمنون. [ م ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ آمِن :
عارفان زآنند دایم آمنون
که گذر کردند از دریای خون.
مولوی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] آمنون. ریشه کلمه:
امن (۸۷۹ بار)

تعبیر به «آمِنُون» (کسانی که در امنیّت به سر می برند) از مادّه «أمِن» در مورد بهشتیان، تعبیر بسیار جامعی است، که آرامش روح و جسم آنها را از هر نظر منعکس می کند. چرا که نه ترس فنا و زوال و مرگ دارند، و نه ترس هجوم دشمن، نه بیماری و آفت و اندوه، و نه حتی ترس از ترس! و نعمتی برتر از این نیست که انسان از هر نظر در امنیّت به سر برد، همان گونه که بلائی بدتر از ناامنی در جنبه های مختلف زندگی وجود ندارد.

دانشنامه آزاد فارسی

اَمْنون (Amnon)
(در عبری به معنی «امین») در عهد عتیق، پسر بزرگ داودکه خواهر ناتنی اش، تامار، را ربود و گریخت. سرانجام به سبب این تعدّی به دست نابرادری اش، ابشالوم، کشته شد.

پیشنهاد کاربران

بپرس