اقچه

لغت نامه دهخدا

( آقچه ) آقچه. [ چ َ / چ ِ ] ( ترکی ، اِ ) اَخْچه. اَقْچه.زر یا سیم مسکوک ، و توسعاً، هر مسکوکی :
وز پی آن تا زند سکه به نام بقاش
میزند از آفتاب آقچه موزون فلک.
خاقانی.
آقچه زر گر هزار سال بماند
عاقبتش جای هم دهانه گاز است.
خاقانی.
شاهد طارم فلک رست ز دیو هفت سر
ریخت بهر دریچه ای آقچه زرّ شش سری.
خاقانی.

اقچه. [ اَ چ َ / چ ِ ] ( ترکی ، اِ ) آقچه. اشرفی :
بیک دو بیت نود اقچه داد کافی کور
براوی من کو مدح خوان اشعار است.
خاقانی.
سحر بین شعر و شعرها بشکن
کان طلب اقچه سوی گاز فرست.
خاقانی.
مژدگانی که گل از غنچه برون می آید
صد هزار اقچه بریزند عروسان بهار.
سعدی.
قافله میشد به کعبه از وله
اقچه بستد شد روان با قافله.
مولوی.
رجوع به آقچه شود.

فرهنگ فارسی

( آقچه ) ( اسم ) ۱ - زر یا سیم مسکوک . ۲ - هر نوع مسکوک . ۳ - واحد آب که مقدار آن فرق میکند و معمولا عبارت است از تقریبا ۱۲ ساعت آب .
کلمه مغولی بمعنی زر و سکه
اقچه، اخچه: سکه سیم یازر، زریاسیم مسکوک، پول طلایانقره، ریزه زر
آقچه

فرهنگ معین

( آقچه ) (چِ ) [ تر - مغ . ] ( اِ. ) ۱ - زر یا سیم مسکوک . ۲ - پول طلا یا نقره . ۳ - واحدی برای آب که تقریباً برابر دوازده ساعت آب است .

فرهنگ عمید

( آقچه ) ۱. سکۀ سیم یا زر، زر یا سیم مسکوک، پول طلا یا نقره: آقچهٴ زر کو هزارسال بماند / عاقبتش جای هم دهانهٴ گاز است (خاقانی: ۸۲۹ ).
۲. ریزۀ زر.
= آقچه

دانشنامه عمومی

آقچه. آقچه از شهرهای صنعتی افغانستان است.
این شهر در غربی ترین نقطۀ صحرای بلخ آب ( هجده نهر ) در کنار رودخانۀ سیدآباد ( نهر آقچه ) قرار دارد. بازار آقچه در گذشته، بزرگ ترین بازار منطقهٔ سینه و مزار شریف بوده است. تقریباً ۱٬۸۰۰ خانوار ازبک در این شهر زندگی می کنند. در سال ۱۹۷۳ این شهر دارای ۱٬۲۰۰ مغازه بوده است و اجناسی که عرضه می شده از نوع سنتی و دستی بوده است.
آقچه دارای کارگاه های زرگری زیادی است که با زرگری های مزار شریف رقابت می کند و همچنین دارای مراکز تجاری از جمله مالداری و معاملات پشم، چرم و ابریشم می باشد.
واژه آقچه واژه ای ترکی - مغولی و به معنی زر و سیم مسکوک است. از همین رو به معنی شاباش نیز بکار می رود. [ ۱]
↑ محمود کتیرایی، از خشت تا خشت، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، ص.   ۳۵۱
عکس آقچهعکس آقچه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

دو سه روزی ست تا ز باد بهار
غنچه را اقچه در دهان باشد
جهان ملک خاتون
دارایی های آقچه
نام روستای من آقچه کهریز ومن زاده این روستا هستم روستای من به واسطه تاثیرگذاری که در فرهنگ وهنر داشته خاکش به خاک هنر مشهور است در این خاک استاد عیسی بهادری زاده وپرورش یافت که توانست رنسانسب در هنر پدید اورد
...
[مشاهده متن کامل]

من سالها بیش از سه دهه تحقیق کردم در نهایت عصاره تحقیق من یک مشت خاک شد که امروز در صندوق امانت بانک ملی ایران نگهداری می شود این خاک نماد هنر ایران وجهان است. در فراسوی این تحقیقات به معنای تازه ای از آقچه کهریز دست یافتم
آقچه به معنای شکوفه سفید وکهریز به معنای کاریز یا چشمه
وقتی بهار فرا می رسد درختان شکوفه می زنند واین شکوفه های سفید داخل اب ریخته می شوند اب چشمه سفید به نظر می رسد وانگاه واژه ای بنام آقچه کهریز متولد می شود پس نتیجه آقچه کهریز به معنای جشمه شکوفه های سفید
امروز من در پی شکوفاسازی مجدد این خاک هستم از تمام اقچه های دنیا طلب یاری دارم
با سپاس
علی اکبر آقچه کهریزی
09189622880

شهرستانی وابسته به جوزجان افغانستان کنونی. بین بلخ و جوزجان قرار داشته بیشتر سکنه آنجا را ترکمنان تشکیل میدهد. دارای نفوسی بالا تر از 50, 000 میباشد.

بپرس