اصال


برابر پارسی: ( آصال ) آفتاب زردی ها، شبان گاهان، نژادگان

لغت نامه دهخدا

( آصال ) آصال. ( ع ص ، اِ ) ج ِ اصیل. صاحب اصلان. || محکم رایان. || ( اِ ) شبان گاه ها. عشایا.

فرهنگ فارسی

( آصال ) ( اسم ) جمع : اصیل . ۱ - صاحب اصلان . ۲ - محکم رائ یان . ۳ - شبانگاهها اوقات بین عصر و مغرب عشایا.
جمعاصیل
جمع اصیل به معنی شبانگاه ووقت بین عصرومغرب، نزدیک غروب آفتاب، آفتاب زردی

فرهنگ معین

( آصال ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ اصیل ، شبانگاه ، نزدیک غروب .

فرهنگ عمید

( آصال ) وقت بین عصر و مغرب، آخر روز، شبانگاه.

پیشنهاد کاربران

آصال: [گردآوردە - یِ واژە - یِ "اَصل"] ۱. نژادگان، تبارمندان ۲. پابرجایان، اُستوانان، رایمندان ۳. شبانگاهان، آفتاب - زردیها
در مجمع البیان گفته : کلمه ( آصال ) جمع ( اصل ) - با ضمه همره و صاد - است ، و اصل هم جمع ( اصیل ) است ، پس ‍ آصال جمع الجمع و ماده اش کلمه ( اصل ) است ، و از این جهت این ساعت از روز معین بین عصر و غروب آفتاب را آصال گفته اند که گوئی ریشه و مبدأ شب است .
صدا
آصال به معنای شامگاه و یکی از دو زمانی که خداوند انسان را به ستایش و تسبیح و سجده کردن ذات پاک خود خوانده و نامی قرآنی که در ( نور/۳۶ - رعد/۱۵ ) آمده .

بپرس