اشردن


معنی انگلیسی:
agitate

لغت نامه دهخدا

( آشردن ) آشردن. [ ش ُ دَ ] ( مص ) آشوردن.

فرهنگ فارسی

( آشردن ) ( مصدر ) ( آشورد خواهد آشورد بیاشور آشورنده آشوریده ) ۱ - شورانیدن در هم کردن برهم زدن زیر و زبر کردن . ۲ - آمیختن مزج کردن . ۳ - خمیر کردن تخمیر سرشتن . ۴ - آشفتن خواب کسی را بهم زدن خواب کسی .
آشوردن

فرهنگ معین

( آشردن ) (شُ دَ ) (مص م . ) آشوردن .

فرهنگ عمید

( آشردن ) = آشوردن

پیشنهاد کاربران

بپرس