اسوده خاطر

/~AsudexAter/

مترادف اسوده خاطر: ( آسوده خاطر ) آسوده دل، بی تشویش، تامین، خاطرجمع، دل آسوده، فارغ البال، مطمئن

متضاد اسوده خاطر: ( آسوده خاطر ) مشوش، مضطرب

برابر پارسی: ( آسوده خاطر ) آسوده دل، آسوده دل، دل آرام

معنی انگلیسی:
tranquil, carefree, leisure, enjoying peace of mind

لغت نامه دهخدا

( آسوده خاطر ) آسوده خاطر. [ دَ / دِ طِ ] ( ص مرکب ) آسوده دل. فارغ البال :
آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
گر تاج می فرستی و گر تیغ می زنی.
سعدی.

فرهنگ فارسی

( آسوده خاطر ) ( صفت ) آسوده دل فارغ البال .
آسوده دل

فرهنگ معین

( آسوده خاطر ) ( ~. طِ ) [ فا - ع . ] (ص مر. )آسوده - دل ، فارق البال .

فرهنگ عمید

( آسوده خاطر ) آسوده دل.

واژه نامه بختیاریکا

( آسوده خاطر ) گوش دِنگ؛ دِل نهادِه

جدول کلمات

آسوده خاطر
مطمین

پیشنهاد کاربران

آسوده - خاطِر: آسوده - دل، دل - آسوده، آسوده، آرام
silent heart
carefree
سبک بار. [ س َ ب ُ ] ( ص مرکب ) فارغ بال . ( برهان ) ( آنندراج ) . آسوده . راحت :
شدم سیر از این لشکر و تاج و تخت
سبکبار گشتیم و بستیم رخت .
فردوسی .
آنچه دفع طبیعت بود از آن هیچ مضرتی پدید نیاید نه در تن و نه در قوتها بلکه تن آسوده وسبکبار شود. ( ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

سبکبار زادم گران چون شوم
چنان کآمدم به که بیرون شوم .
نظامی .
جهان سرای غرور است و دیو نفس هوا
عفی اللَّه آنکه سبکبار و بیگناه تر است .
سعدی .
مرد درویش که بار ستم فاقه کشد
بدر مرگ همانا که سبکبار آید.
سعدی ( گلستان ) .

فارغ الذهن . [ رِ غُذْ ذِ ] ( ع ص مرکب ) آسوده خاطر. رجوع به فارغ البال شود.
کسی که خیالش راحت است
relieved
خیال راحت ، خونسردی، آرامش
خیال راحت
ایمن

بیخیالی ودل ارامی
متشنج
فارغ بال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس