ازناک

لغت نامه دهخدا

( آزناک ) آزناک. ( ص مرکب ) شَرِه ْ. حریص. آزمند.

فرهنگ فارسی

( آزناک ) ( صفت ) آزمند حریص طماع .
حریص آزمند

فرهنگ معین

( آزناک ) (ص . ) آزند، حریص .

پیشنهاد کاربران

بپرس