ازرمیدخت

فرهنگ اسم ها

اسم: آزرمیدخت (دختر) (پهلوی، اوستایی، فارسی) (تلفظ: āzarmi doxt) (فارسی: آزرميدخت) (انگلیسی: azarmi dokht)
معنی: دخترِ پیر ناشدنی یا دخترِ همیشه جوان، [آزرمی ( اوستایی ) = پیر ناشدنی، دخت ( پهلوی ) = دختر]، به معنی دخترِ پیر ناشدنی یا دخترِ همیشه جوان، ( اَعلام ) خواهر «بوران دخت» و دختر خسرو پرویز، ملکه ی ساسانی [ میلادی] که پس از چند ماه سلطنت کشته شد، به معنی دختر پیر ناشدنی، ( در اعلام ) خواهر ' بوران دخت ' و دختر خسرو پرویز، ملکه ی ساسانی + نک آذرمیدخت، آذرم + ی نسبت + دخت، دختر با حیا دختر سنگین و با وجاهت، نام دختر پرویز نوه انوشیروان که ماه بر ایران فرمانروایی کرد
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم دختر، اسم پهلوی، اسم اوستایی، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

( آزرمیدخت ) آزرمیدخت. [ زَ دُ ] ( اِخ ) دختر پرویزبن هرمزبن انوشیروان ملقبه به عادله [ مفاتیح ] که پس از خواهر خویش پوراندخت لشکریان او را بپادشاهی برداشتند و چهار ماه ملک راند. و او را آزرم و آزرمی نیز خوانده اند. رجوع به آزرم شود.

آزرمیدخت.[ زَ دُ ] ( اِخ ) نام شهری در حوالی قرمسین یا غزنین بناکرده آزرمیدخت بنت پرویزبن هرمزبن انوشیروان.
ازرمیدخت. [ اَ زَ دُ ] ( اِخ ) آزرمیدخت. نام دختر پرویز که لشکر بدوبیعت کردند و ششماه ملک راند. ( برهان ). و رجوع به آزرمیدخت شود. || نام شهری که ازرمیدخت بناکرده است. ( برهان ). یاقوت گوید که این شهر بنام ملکه اواخر عهد ساسانی نامیده شده و آن شهرکی است قرب قرمسین ( کرمانشاه ) و من از کسی آنرا بتقدیم راء بر زاء شنیده ام و گویا درست همان باشد. ( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

( آزرمیدخت ) دختر پرویز بن هرمز بن انوشیروان
( آزر میدخت ) خواهر [ بوران دخت ] و دختر خسرو پرویز ملکه ساسانی . وی در تیسفون تاج شاهی بر سر نهاد ( ۶۳٠ م . ) و چند ماهی بیش سلطنت نکرد . یکی از سپهبدان موسوم به فرخ هرمزد مدعی سلطنت شد و ملکه را بزنی خواست . چون آزر میدخت نمی توانست علنا مخالفت کند در نهان وسیله قتل او را فراهم کرد . آنگاه پسر فرخ هرمزد که رستهم ( رستم ) نام داشت با سپاه خویش پیش راند و پایتخت را تصرف کرده آزر میدخت را خلع و کور کرد از کیفیت وفات این ملکه ( ۶۳٠ . ) اطلاعی در دست نیست .

دانشنامه آزاد فارسی

آزرمیدخت. رجوع شود به:آذرمیدخت

پیشنهاد کاربران

آزرمی دخت یعنی دختر فرد بزرگوار و دختر پیرناشدنی و همیشه جوان بانوی پاکدامن و با شرم و حیا
آزرمیدخت : دخترپیرنشدنی . همیشه جوان . دختر باحیا و باوقار و نجیب . *** آزرم : شرم و حیا
آزرمیدخت پادشاه زن ایرانی
بود که در سال های پایانی عمر سلسله ساسانی پس از فرآیین و با همکاری فرخ هرمز بر تخت نشست.
پس از بر تخت نشستن آزرمیدخت، فرخ هرمز برای پیوند دادن دو فراکسیون ایرانی ( فراکسیون پهلو و پارسی ) به آزرمیدخت پیشنهاد ازدواج داد. ( یا شاید برای رسیدن به پادشاهی ) ولی آزرمیدخت که خود را شاهزاده می دانست ازین پیشنهاد فرخ هرمز بر آشفت و از وی زمان برای تصمیم گیری خواست. اما در نهان نقشه قتل او را کشید. آزرمیدخت پس از آن با همکاری سیاوخش فرخ هرمز را به قتل رساند.
...
[مشاهده متن کامل]

با قتل فرخ هرمز که خود فرمانده فراکسیون پهلو بود، بار دیگر دو فراکسیون پهلو و پارسی به جان یکدیگر افتادند. از طرفی پسران فرخ هرمز یعنی رستم فرخزاد و فرخزادهرمز به خونخواهی پدر از خراسان به تیسفون لشکر کشیدند. آزرمیدخت نیز سپاهش را به جنگ آنان فرستاد. در این جنگ رستم پیروز شد و تیسفون سقوط کرد رستم آزرمیدخت را به تلافی قتل پدرش نابینا و به قتل رساند و همچنین کسانی که در قتل فرخ هرمز دست داشتند را مجازات کرد. رستم پس از این اقدامات خواهر وی یعنی پوراندخت را بر تخت شاهی می نشاند. ( 631 میلادی )
آزرمی دخت طی مدت کوتاه پادشاهی اش اوضاع نابسامان ساسانی را بهبود بخشید ولی اوضاع کشور در آن زمان طوری بود و جوری رقم خورد که آزرمیدخت نیز همچون شاهان دیگر سال های پایانی ساسانیان به کام مرگ رفتند.
در نوشته های اسلامی آزرمی دخت را زنی بسیار زیبا و دادگر نوشته اند. در کتابی به نام صور ملوک بنی ساسان، او را چنین توصیف کرده اند: �بنشسته بر تخت، پیراهن گلدوزی شده به رنگ سرخ و شلواری به رنگ آسمان به تن، در دست راستش تبرزینی زرین و در دست چپش شمشیری ظریف گرفته.
در شهر اسد آباد آتشکده ای به نام پی افکنی وجود داشت که به آزرم دخت نسبت داده می شود. همانطور که گفته شد بنا بر نوشته های دیگر او به دست رستم کشته شده است ولی در شاهنامه دلیل مرگ وی به درستی مشخص نیست.
پادشاهی آزرمیدخت از زبان فردوسی بزرگ:
یکی دخت دیگر بد آزرم نام
ز تاج بزرگان رسیده به کام
بیامد به تخت کیان برنشست
گرفت این جهان جهان رابه دست
فردوسی آزرمیدخت را آزرم نامیده است ( که این نام به معنی پیری ناپذیر است ) که بر تخت می نشیند و تاج کیانی را بر سرش می گذارد.
نخستین چنین گفت کای بخردان
جهان گشته و کار کرده ردان
همه کار بر داد و آیین کنیم
کزین پس همه خشت بالین کنیم
او پس از رسیدن به پادشاهی، با بزرگان کشور از نابسامانی های کشور می گوید و از آنان می خواهد تا با دادگری اوضاع نابسامان کشور را بهبود ببخشند که سرنوشت همه انسان ها جز مرگ چیز دیگری نیست.
هر آنکس که باشد مرا دوستدار
چنانم مر او را چو پروردگار
کس کو ز پیمان من بگذرد
بپیچید ز آیین و راه خرد
به خواری تنش را برآرم بدار
ز دهقان و تازی و رومی شمار
در ادامه آذرمیدخت می گوید کسانی که با وی و ایران وفادار باشند آنان را گرامی می دارد ولی هر آن کس که بخواهد راه خیانت در پیش بگیرید او را مجازات خواهم کرد هرچند که اشراف زاده و یا مردم عادی باشد.
همی بود بر تخت بر چار ماه
به پنجم شکست اندر آمد به گاه
از آزرم گیتی بی آزرم گشت
پی اختر رفتنش نرم گشت
شد او نیز و آن تخت بی شاه ماند
به کام دل مرد بدخواه ماند
همه کار گردنده چرخ این بود
ز پروردهٔ خویش پرکین بود
فردوسی بزرگ می گوید که پس از 4 ماه سلطنت، سلطنت به آزرم نیز وفا نمی کند و اوضاع طوری رقم می خورد که او نیز از تخت سلطنت سرنگون می شود.
آزرمی دخت، آذرمیدخت، یا به قول فردوسی بزرگ آزرم ، یکی از دختران خسرو پرویز و خواهر پوراندخت

آزرمیدخت : /āzarmi doxt/ آزرمیدخت [آزرمی ( اوستایی ) = پیر ناشدنی دخت ( پهلوی ) = دختر]، 1 - به معنی دخترِ پیر ناشدنی یا دخترِ همیشه جوان؛ 2 - ( اَعلام ) خواهر �بوران دخت� و دختر خسرو پرویز، ملکه ی ساسانی [631 میلادی] که پس از چند ماه سلطنت کشته شد.
...
[مشاهده متن کامل]

اسم آزرمیدخت موردتاییدثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است.

نام آزرمی دخت به معنی �دختر شخص محترم� می باشد که اشاره به پدرش خسرو دوم دارد. آززرمیدخت ملکه ی ساسانی بودکه به گزارش طبری در سال ۶۳۰ پ. م چند ماه بر اریکه پادشاهی نشست. وی خواهر ملکه بوران ( پادشاهی ۶۳۰ یا ۶۳۱ پ. م ) و دختر خسرو پرویز بود.
به گزارش ابن عبری آزرمیدخت، دختر خسرو پرویز، در13 ق سپاهی به فرماندهی یکی از مرزبانان خود به نام مهران فرزند مهرویه، برای رویارویی با ابوعبید بن مسعود و مثنی بن حارثه که سرزمین سواد و نواحی فرات را مورد
...
[مشاهده متن کامل]
تهاجم قرار می دادند، روانه کرد و مهران با سپاهیانش به حیره درآمد تا در آنجا به سازماندهی لشکر خود بپردازد ( ص 100 - 101 ) . از این گزارش و نیـز برخی روایات طبـری ( نک‍ : 3/414، 447 ) ، چنین برمی آید که حیره در روزگار خلافت عمر و ظاهراً پس از رفتن خالد به شام دوباره به دست ایرانیان افتاده و فرماندهان ایران دست کم برای مدتی کوتاه از آنجا به عنوان پایگاهی برای تقویت و سازماندهی نیروهای خود استفاده می کرده اند.

بپرس