اری

/~Ari/

مترادف اری: ( آری ) آره، بله، بلی، لبیک، نعم

متضاد اری: ( آری ) خیر، نه

معنی انگلیسی:
aha, yeah, all right, aye, sure, yea, sure thing, yes, aha

فرهنگ اسم ها

اسم: آری (پسر) (کردی)
معنی: آریایی، نام یکی از ایالات ایران قدیم که شامل خراسان و سیستان امروزی بوده است، نام یکی از طوایف چادر نشین مازندران
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم کردی

لغت نامه دهخدا

( آری ) آری. ( ق ) کلمه ای است برای تصدیق در پاسخ استفهام ثبوتی. بلی. ها. ای. نعم. اجل. مقابل نه ، نی :
چنین گفت آری شنیدم پیام
دلم شد بدیدار تو شادکام.
فردوسی.
چنین داد پاسخ بدو کندرو
که آری شنیدم تو پاسخ شنو.
فردوسی.
گفت این پیغام خداوند بحقیقت می گذاری ؟ گفتم آری. ( تاریخ بیهقی ).
کاین از آن جام هست ؟ - گفت آری.
سنائی.
شیر گفت آری پدرش راشناختم. ( کلیله و دمنه ). || و گاه برای تأکید و تأیید گفته ای آرند :
هرچند حقیرم سخنم عالی و شیرین
آری عسل شیرین ناید مگر از منج.
منجیک.
آری چو پیش آید قضا مروا شود چون مرغوا
جای شجر گیرد گیا جای طرب گیرد شجن.
معزی.
آری این اسب است لیک آن آب کو
با خود آ ای شهسوار اسب جو.
مولوی.
حسنت باتفاق ملاحت جهان گرفت
آری باتفاق جهان میتوان گرفت.
حافظ.
کبک آری می بخندد چون به بیند کوهسار.
قاآنی.

آری. [ ری ی ] ( ع اِ ) آخیه. اَخیه. میخ آخور. ( مهذب الاسماء ). ستوربند. ج ، اواری .

آری. ( اِخ ) نام یکی از طوایف چادرنشین بندپی از بخشهای مازندران.

آری. ( اِخ ) آریا. نام ایالت قدیم ایران که امروز مشتمل بر خراسان شرقی و سیستان است و نام کرسی آن در قدیم آرتاکوآنا بوده است و اسکندر شهری به نام اسکندریّه آره ایا در کنار هری رود بنا کرد و جمعیت و آبادی آن را بدین شهرکه شاید هرات امروزین باشد تحویل کرد.
اری. [ اَرْی ْ ] ( ع اِ ) طعامی که در بن دیگ چسبد از سوختگی. ته گرفتگی. ته دیگ. || شهد. ( غیاث اللغات ). شهدی که جمع کند آن را زنبور در شکم خود و بیرون آورد، یا شهدی که در اطراف خانه زنبور چسبیده بود. انگبین. ( مهذب الاسماء ). عسل. || نمی که بر درخت افتد. ( منتهی الارب ). || آنچه از مأکول که از دست یا دهان افتد گاه خوردن و آنرا لطاخه نیز گویند.

اری. [ اَرْی ْ ] ( ع مص ) لازم گرفتن ستور مربط و بستنگاه خود را. || خشم گرفتن بر. || کینه گرفتن در دل. کینه ور شدن. || ریختن ، چنانکه ابرباران را. || راندن باد ابر را. || آمیزش و الفت گرفتن و خو کردن ستور با هم و علف خوردن با هم در یک جا: ارت الدابة الی الدابة. || شهد نهادن زنبور عسل. انگبین کردن. عسل کردن زنبور عسل. انگبین کردن منج. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || سوختن بن دیگ و چسبیدن طعام بر آن. ته گرفتن دیگ. در بن دیگ گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). در بن گرفتن. || بجوش آمدن دیگ.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آری ) کلمهایست برای تصدیق امری بلی بله بلی بله مقابل نه نی .
بلی نعم
ریاضی و عالم هیوی انگلیسی ( و . آلنویک ۱۸٠۱ - ف . لندن ۱۸۹۲م . ) استاد هیئت در دانشگاه کمبریج . رصدخانه گرینویچ را تکمیل کرد و در ۱۸۳۵ مدیر رصد خانه گرینویچ شد. از آثار اوست : رصدهای نجومی مباحثی در باب قوه ثقل و جاذبه در باب هیئت مثلثات مکانیک مناظر و مرایا مغناطیس و غیره .
کلمه جواب، بله، بلی، مقابل نه
یکی از نواحی بند پی بار فروش

فرهنگ معین

( آری ) (ق . ) = آره : کلمه ای است برای تصدیق امری ، بلی ، بله ، مق نه ، نی .

فرهنگ عمید

( آری ) کلمۀ جواب، بله، بلی، حتماً، بی شک.

گویش مازنی

( آری ) /aari/ روستایی از دهستان بندپی بابل
/ari/ آرواره – لثه & بزی که دو خط بصورت موازی در پیشانی داشته باشد

واژه نامه بختیاریکا

( اِرَی ) ( صت ) ؛ آری؛ هره؛ هَرَی؛ ها؛ بله
( آری ) هره؛ اِرَی؛ هَرَی؛ ها

دانشنامه عمومی

آری (بازیکن فوتبال زاده ۱۹۸۵). آریکیلنز دا سیلوا فریرا ( پرتغالی: Ariclenes da Silva Ferreira؛ زادهٔ ۱۱ دسامبر ۱۹۸۵ ) بازیکن فوتبال در پست مهاجم اهل برزیل است[ ۱]
از باشگاه هایی که در آن بازی کرده است می توان به فورتالزا, ای زی, اسپارتاک مسکو, کراسنودار و لوکوموتیو مسکو اشاره کرد.
عکس آری (بازیکن فوتبال زاده ۱۹۸۵)

آری (سم). آری ( به فرانسوی: Arry ) یک کمون در فرانسه است که در سم ( فرانسه ) واقع شده است. [ ۱] آری ۷٫۳۴ کیلومتر مربع مساحت دارد ۱۶ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس آری (سم)عکس آری (سم)عکس آری (سم)

آری (موزل). آری ( به فرانسوی: Arry ) یک کمون در فرانسه است که در canton of Ars - sur - Moselle واقع شده است. [ ۱] آری ۶٫۸۸ کیلومتر مربع مساحت دارد ۲۸۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس آری (موزل)عکس آری (موزل)عکس آری (موزل)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

آری
اوستا
بلی

مترادف ها

portion (اسم)
سهم، جزء، قسمت، اری، تکه، قطعه، پاره، بخش، برخه، شقه، بهره، نصیب

legation (اسم)
نمایندگی، اری، سفارت، ایلچی گری، وزارت مختار

heritage (اسم)
اری، میرای، بخش، ارثیه، ماترک، مال موروثی، ترکه غیر منقول، مرده ریگ، سهم موروثی

inheritance (اسم)
اری، میرای، وراثت، مرده ریگ، میرای بری

legacy (اسم)
اری، میرای

yes (لفظ)
بله، اری، بلی

yea (لفظ)
بله، اری، رای مثبت، بلی

ay (لفظ)
بله، اری، رای مثبت، بلی

aye (لفظ)
بله، اری، رای مثبت، بلی

فارسی به عربی

نعم

پیشنهاد کاربران

ریشه ی واژه ی آره، آری>>> آوری است!
در زمان باستان: چیزی رو که به وَشنادی ( فراوانی ) باور داشتن به آن "آوری" می گفتند!
( اوستایی:وِروئیستَن - پهلوی: ویرویستَن warwīstān )
آوری به معنی: گرویدن، ایمان آوردن، باور داشتن، یقین داشتن، اعتماد و اطمینان داشتن، خاطر جمعی
...
[مشاهده متن کامل]

نمونه ای از چکامه شاهنامه فردوسی - ضحاک، بخش دوم:
یکی گفت ما را به خوالیگری/بباید بر شاه رفت، آوری
معنی: یکی از اون ها گفت باید یکیمون آشپز بشه/ و به دربار شاه نفوذ کنه و دل اونو بدست بیاره ( اعتمادش رو جلب کنه )
نمونه ای از چامه ی ابوشَکور بلخی:
کسی کِاو به محشر بُوَد، آوری / ندارد به کس، کینه و داوری
کسی که به فرشگرد ( رستاخیز ) باور داره/ به کسی کینه نداره و دربارش قضاوت نادرست نمی کنه
در گذشت زمان:
وقتی چیزی رو باور داشته باشیم می تونیم اونو هم "بپذیریم، آره"
پس هنگامی که می گوییم آره؛ اون چیز رو پذیرفتیم و به اون ایمان ( باور ) هم داریم!

گویا واژه آری یا بهتر بگوییم آره با واژه are لاتین یکسان می باشد - پیشتر درباره با واژه بلی یا بهتر بگوییم بله نیز گفت داشتیم که چرا بله اریاییست . به واژه بله پیگشت شود.
بله ، بلی ، در قبول کاری می گویند.
همه چیز درمورد آری گفته شد اما نگفتید چرا آری به چم بله وتصدیق می آید برای پاسخ به کتیبه داریوش هخامنشی واردشیر پاپکان مراجعه کنید
آری به به ترکی زنبور عسل هست
و بله یا چنان در ترکی هست که در فارسی بلی شده
یکی اینکه نامت رو از فارسی به مغولی تبدیل کن
دوم اینکه شما لازم نیست درباره ریشه واژگان فارسی عرعر کنی حیوون
در لری بختیاری
آری / بله: هَرِ
آری از مصدر آوردن ( چنین گفت کای داور دادگر
همه رنج و سختی تو آری بسر ) به سر آوردن بپایان رساندن
آری ( Arı ) : در زبان ترکی به معنی زنبور است
یکی از معانی آری یا بلی :قضیه آنگونه نیست.
بَلَی مَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ وَاتَّقَی فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ76 آل عمران
ﺁﺭﻱ، ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻪ ﻋﻬﺪ ﺧﻮﻳﺶ ﻭﻓﺎ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺗﻘﻮﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﭘﺲ ﺑﻲ ﮔﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻲ ﺩﺍﺭﺩ. ( این ﻛﻠﻤﻪ ی ﺑﻠﻲ، ﻣﻨﻄﻖ ﻭ ﺗﻔﻜّﺮ ﻗﺒﻠﻲ ﺭﺍ ﺭﺩ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. )
...
[مشاهده متن کامل]

قضیه آنگونه نیست که می پندارند، کسی که در اموال دیگران خیانت کند بخشوده می شود ( از موضوع آیه قبل ) که صحیح این است که هر آن کس تقوای خدا را رعایت کند و به عهد و پیمان خویش وفا نموده و امانت دیگران را واپس بدهد چنین کاری تقوای خداست و خداوند پرهیزکاران را دوست می دارد.

آری:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " آری" می نویسد : ( ( آری به گمان بسیار ، ریخت کوتاه شده ی " آوری " است ، به معنی " بی گمان " و " هرآینه " و " بیقین "؛ . ) )
( ( چنین داد پاسخ بدو کندرو
که آری شنیدم تو پاسخ شنو ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 316. )

( اوستایی ) تکامل، فراوانی، بسیاری، ازدیاد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس