ارش

/~AraS/

معنی انگلیسی:
meaning, significance, signification, import, intent, cubit, forearm

فرهنگ اسم ها

اسم: آرش (پسر) (فارسی، اوستایی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: āraš) (فارسی: آرش) (انگلیسی: arash)
معنی: درخشنده، از شخصیت های شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی که در تیراندازی بسیار توانا بود ( آرش کمانگیر )، ( اَعلام ) ) نام یکی از تیراندازان زمان منوچهر شاه که ماجرای پرتاب تیر او از داستانهای حماسی است، ) نام پسر دوم کیقباد و برادر کیکاووس، مشهور به کی آرش، ) ( در شاهنامه ) جد اعلای اشکانیان ( = ارشک و اشک )، عاقل و زیرک، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی که در تیراندازی بسیار توانا بوده است
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم فارسی، اسم اوستایی، اسم تاریخی و کهن
اسم: ارش (پسر) (فارسی)
معنی: آرش، عاقل و زیرک، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی که در تیراندازی بسیار توانا بوده است
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

( آرش ) آرش. [ رَ ] ( اِ ) اَرَش :
شاعر که دید به قدِ کاونجک
بیهوده گوی و نحسک و بوالکنجک
از...ن خر فروتر و پنج آرش
می برجهد سبکتر اَز منجک.
منجیک.

آرش. [ رِ ] ( اِ ) معنی. مقابل لفظ. ( از برهان ). || تار. سَدی ̍. حابل. ( زمخشری ).

آرش. [ رِ ] ( اِمص ) اسم مصدر آردن آوردن.

آرش. [ رَ ] ( اِخ ) نام پهلوانی کماندار از لشکر منوچهر. منوچهر در آخر دوره حکمرانی خویش از جنگ با فرمانروای توران ، افراسیاب ، ناگزیر گردید. نخست غلبه افراسیاب را بود و منوچهر بمازندران پناهید لکن سپس بر آن نهادند که دلاوری ایرانی تیری گشاد دهد و بدانجای که تیر فرود آید مرز ایران و توران باشد، آرش نام پهلوان ایرانی از قله دماوند تیری بیفکند که از بامداد تا نیمروز برفت و بکنار جیحون فرود آمد و جیحون حدّ شناخته شد. در اوستا بهترین تیرانداز را «اِرِخ ِش َ» نامیده و گمان میرود که مراد همان آرش است. طبری این کماندار را «آرش شاتین » می نامد و نولدکه حدس میزند این کلمه تصحیف جمله اوستائی «خَشووی ایشو» باشد چه معنی آن «خداوند تیر شتابنده » است که صفت یا لقب آرش بوده است. و بروایت دیگر رب النوع زمین ( اسفندارمذ ) تیر و کمانی به آرش داد و گفت این تیر دورپرتاب است لکن هرکه آن را بیفکند بجای بمیرد. و آرش با این آگاهی تن بمرگ درداد و تیر اسفندارمذ را برای سعه و بسط مرز ایران بدان صورت که گفتیم بیفکند و درحال بمرد. ( از تاریخ ایران باستان حسن پیرنیا ) :
چون کار بقفل و بند تقدیر افتد
از جیب خرد کلیدتدبیر افتد
آرش گهرم ولی چو برگردد بخت
در معرکه پیکان و پر از تیرافتد.
خسروی.
از آن خوانند آرش را کمانگیر
که از آمل بمرو انداخت یک تیر
ترا زیبد نه آرش را سواری
که صد فرسنگ بگذشتی ز ساری.
( ویس و رامین ).
و افراسیاب تاختن ها آورد و منوچهر چند بار زال را پذیره فرستاد تاایشان را از جیحون زانسوتر کرده ، پس یک راه افراسیاب با سپاهی بی اندازه بیامد و چند سال منوچهر را حصارداد اندر طبرستان و سام و زال غائب بودند و در آخر صلح افتاد به تیر انداختن آرش و از قلعه آمل با عقبه مزدوران برسید و آن مرز [ را ] توران خوانده اند. ( مجمل التواریخ ) .

آرش. [ رَ ] ( اِخ ) نام پسر دوم کیقباد برادر کیکاوس ، و او را کی آرش گفتندی.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آرش ) جد اعلای اشکانیان در شاهنامه [ بزرگان که از تخم آرش بدند دلیر و سبکسار و سرکش بدند... ] [ چو بر تختشان شاد بنشاندند ملوک طوایف همی خواندند ) [ نخست اشک بود از نژاد قباد دگر گرد شاپور خسرو نژاد.] ( فردوسی )
نام پهلوانی کمان دار از لشگر منوچهر نام کوهی
اسم مصدراز آردن( آوردن، معنی، مقابل لفظ
( اسم ) واحدی است برای اندازهگیری طول از آرنج تا سرانگشت ذراع رش .
دانشمند کتاب شناس آلمانی

فرهنگ معین

( آرش ) (رِ ) ( اِ. ) اسم مصدر از «آوردن ».
(اَ رَ ) (اِ. ) واحدی است از آرنج تا سر انگشت ، ذراع .

فرهنگ عمید

۱. دیه، تاوان.
۲. مابه التفاوت ارزش کالای سالم و معیوب که فروشنده باید به خریدار بپردازد.
واحد اندازه گیری طول، تقریباً برابر با نیم متر که بر مبنای فاصلۀ سر انگشتِ میانۀ دست تا آرنج اندازه گیری می شد، ذراع: به کف ماروش نیزهٴ ده ارش / ز خون عدو یافته پرورش (هاتفی: مجمع الفرس: ارش ).

گویش مازنی

( آرش ) /aaresh/ واحد اندازه گیری از آرنج تا سرانگشتان
/orosh/ مرتعی نزدیک روستای لاشک نوشهر & خرس & اوج – بالاترین نقطه & واحد طول به اندازه ی نوک انگشت وسطی دست تا آرنج

واژه نامه بختیاریکا

( اُرش ) اجاره؛ کرایه زمین؛ از این واژه بیشتر در مورد زمینهای کشاورزی و چراگاهی مستعمل است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ارش مال پرداختی برای جبران خسارت مالی یا بدنی را گویند.
ارش، مقدار مالی است که به عنوان جبران خسارت مالی یا بدنی که در شریعت برای آن اندازه ای مشخص نشده به خسارت دیده پرداخت می گردد و از آن در باب های تجارت و دیات سخن رفته است.

موارد ارش
مهم ترین موارد ارش ۴مورد هستند.

← ارش عیب
۱. ↑ جواهر الکلام،ج۲۳، ص۲۳۶.
...

دانشنامه عمومی

آرش (آلبوم). آرش نام اولین آلبوم خواننذۀ ایرانی - سوئدی، آرش است که در سال ۲۰۰۵ میلادی منتشر شد.
• «تیکه تیکه کردی» ( Tike Tike Kardi )
• «یالا» ( Yalla )
• «برو برو» ( Boro Boro )
• «ای یار بگو» ( به همراهی ابی ) ( [Ey Yar Begoo [feat. Ebi )
• «Temptation ( وسوسه ) » ( به همراهی ربکا ) ( [Temptation [feat. Rebecca )
• «آرش» ( به همراهی هلنا ) ( [Arash [feat. Helena )
• «Bombay Dreams» ( به همراهی آنیلا و ربکا ) ( [Bombay Dreams [feat. Rebecca & Aneela )
• «من و تو» ( Man O To )
• «بس کن» ( به همراهی تیمبوکتو ) ( [Baskon [feat. Timbuktu )
• «Music Is My Language ( موزیک زبان من است ) » ( به همراهی دی جی علی گیتور ) ( [Music Is My Language [Duet With DJ Aligator )
• «سلامتی» ( Salamati )
• «بهناز» ( Behnaz )
• «برو برو ( بالی وود کافه میکس ( ریمیکس ) » ( Boro Boro ( Bollywood Café Mix
• «تیکه تیکه کردی ( پیامی لانگ میکس ( ریمیکس ) » ( Tike Tike Kardi ( Payami Lounge Mix
عکس آرش (آلبوم)

آرش (تانزانیا). آرش یک بخش اداری در شهرستان انگورونگورو و از توابع استان آروشا در کشور تانزانیا است. بر پایه نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن که در سال ۲۰۰۲ توسط دولت تانزانیا انجام شد جمعیت این بخش بالغ بر ٨٥٠٣ نفر اعلام شده است.
عکس آرش (تانزانیا)عکس آرش (تانزانیا)

آرش (ووژ). آرش ( به فرانسوی: Arches ) یک کمون در فرانسه است که در canton of Épinal - Est واقع شده است. [ ۱] آرش ۱۷٫۵ کیلومتر مربع مساحت دارد ۳۵۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس آرش (ووژ)عکس آرش (ووژ)عکس آرش (ووژ)

آرش (کمون). آرش ( به فرانسوی: Aresches ) یک کمون در فرانسه است که در بخش لون - لو - سونیه واقع شده است. [ ۱] آرش ۴٫۷۶ کیلومتر مربع مساحت دارد.
عکس آرش (کمون)عکس آرش (کمون)عکس آرش (کمون)

ارش (یولاخ). اَرَش ( به لاتین: Ərəş، پیش تر شلیان Şilyan، به ارمنی: آرِش Արեշ ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان یولاخ واقع شده است.   اَرَش  ۱۹۰۸ نفر جمعیت دارد. [ ۱]
عکس ارش (یولاخ)عکس ارش (یولاخ)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

آرش (اسطوره). آرَش (اسطوره)
(یا: شیواتیر) تیراندازی اسطوره ای. او با پرتاب تیری از یکی از بلندی های اَلبُرز به سوی شمال شرقی ایران ، مرز ایران و توران را در کوهی در کرانۀ آمودریا نشانه گذاشت و با باختن جان خود افسانه ای برجای گذاشت . تیریَشت ، به ویژه با بندهای ۶، ۷، ۳۷ و ۳۸ خود، نخستین منبع نویسندگان دورۀ اسلامی دربارۀ آرش است . بیرونی با تکیه بر همین یشت است که به داستان آرش می پردازد. پس از شکست مَنوچِهر از اَفراسیاب و محاصرۀ طَبَرِستان به دست تورانیان ، ایران تن به صلح داد و قرار شد برای تعیین مرز از تیر آرش کمانگیر، که بهترین تیرانداز سپاه ایرانیان بود، استفاده شود. آرش برهنه شد و با نشان دادن سلامت تن ، گفت که یقین دارد که پس از رهاکردن تیر پاره پاره و فدا خواهد شد. بدن آرش پس از رهاشدن تیر، در روز سیزدهم تیر ماه یا تیرگان کوچک ، به سبب نیرویی که در تیر کرده بود، متلاشی و محو شد. بنابر روایات ، اَهورامَزدا بر تیر می دمد و اَمشاسِپنَدان و مهر، راه گذر تیر را فراهم می آورند و ایزدان اَشی و پارَند سبک گَردونه، او را همراهی می کنند. تیر روز چهاردهم تیر ماه ، که تیرگان بزرگ نامیده می شود، در هزار فرسنگی ، در حوالی فَرغانه فرونشست . پیداست که منظور از هزار، صفت زیاد است .

آرش (نشریه). آرَش (نشریه)
نشریۀ هنری و ادبی، چاپ تهران. به صاحب امتیازی فاطمه نراقی و زیرنظر سیروس طاهباز، در آبان ۱۳۴۰، منتشر شد. گرچه در شناسنامۀ آن مجله ای هفتگی قید شده بود، اما این اتفاق نیفتاد. با انتشار شمارۀ هفتم، در زمستان ۱۳۴۲، انتشار آن متوقف شد. دورۀ دوم از تیر ۱۳۴۳ آغاز و تا اسفند ۱۳۴۵ (شش شماره) ادامه یافت. نوع مطالب و صفحه آرایی این دوره نیز همچون دورۀ اول است، اما از نظر محتوا غنی تر و یکی از مجموعه های منتخب ادبیات معاصر به شمار می آید. دورۀ سوم آن نیز زیرنظر شورای نویسندگان و با همکاری اسلام کاظمیه، از بهمن ۱۳۴۶ تا زمستان ۱۳۵۰ش (شمارۀ یک تا هفت)، انتشار یافت. این دورۀ آرش بیشتر شامل مطالب اجتماعی بود تا ادبی و هنری. شمارۀ پنجم این دوره، که با اقبال فراوان روبه رو شد، ویژۀ صمد بهرنگی بود و شک رژیم پهلوی را برانگیخت. شمارۀ ششم با تردید چاپ شد چنان که در سرمقالۀ آن نوشته شد که دست اندکاران آن مطمئن نیستند مجله به دست مردم برسد. شمارۀ هفتم عنوان کتاب رز را داشت، اما شکل و شمایل آن گویای این نکته بود که این مجموعه، آرش توقیف شده ای است که به نام کتاب رز انتشار می یابد.

اَرْش
اصطلاحی در فقه که سه معنی دارد: ۱. مبادلۀ قیمت کالای سالم و معیوب؛ ۲. عوض صدماتی که به بدن انسان وارد شده و برای آن دیۀ خاصی معین نشده، مانند جراحت سطحی؛ ۳. مابه التفاوت قیمت کنیز باکره و غیر آن، در موردی که بکارت او را غیرمالک زایل کرده باشد. ارش در حقوق در دو معنی به کار می رود؛ یکی در برابر دیه که منظور از آن همان جبران صدمات وارده بر بدن انسان است و آن را ارش جزایی گویند و ازجمله مجازات های مالی است. در این موارد میزان ارش با درنظرگرفتن دیۀ کامل انسان و نوع کیفیت جراحتِ وارده تعیین می شود. دوم به معنای مابه التفاوت ارزش کالای معیوب با سالم است. در صورتی که بعد از معامله معلوم شود که مال مورد معامله معیوب بوده است، خریدار حق دارد معامله را فسخ کند و کالای معیوب را به فروشنده بازگرداند و بهای آن را پس بگیرد، و یا کالای معیوب را قبول کند و مابه التفاوت قیمت آن با کالای سالم را از فروشنده مطالبه نماید. این حق خریدار مبتنی بر خیار عیب است. دربارۀ ارش در مواد ۴۲۲ به بعدِ قانون مدنی بحث شده است. حق مطالبۀ ارش در حقوق رم وجود داشته و سپس به حقوق فرانسه نیز راه یافته است.

جدول کلمات

دیه , تاوان

مترادف ها

meaning (اسم)
معنی، منظور، مقصود، مراد، مفهوم، مفاد، فحوا، ارش

فارسی به عربی

معنی

پیشنهاد کاربران

آرش =معنی
به چه آرش است؟ => به چه معناست؟
آرش در سنسکریت آرچ Arac و به معنی خوب آراینده، به خوبی سامان دهنده، به نیکی انجام دهنده می باشد.
آرش: سرافراز
آ در زبان پارسی نماد بلندی است مانند آسمان
با Arc در لاتین هم ریشه است
کمان ، طاق دیس، بخشی از منحنی، قله موج، تیربلند، خوشبخت
واژه آرِش
معادل ابجد 502
تعداد حروف 4
تلفظ 'araš
ترکیب ( اسم ) [پهلوی] ( فقه )
مختصات ( آ ) رِ )
منبع. فرهنگ لغت معین
این واژه بهترین واژه به جای واژه معنی عربی است
واژه آرش
معادل ابجد 501
تعداد حروف 3
تلفظ
āraš
جنسیت پسر
نقش دستوری اسم خاص اشخاص [اوستایی]
مختصات ( آ رَ ) ( اِ. )
منبع فرهنگ لغت معین
واژه آرش
معادل ابجد 501
تعداد حروف 3
تلفظ
āraš
جنسیت پسر
نقش دستوری اسم خاص اشخاص [اوستایی]
مختصات ( اَ رَ ) ( اِ. )
منبع فرهنگ لغت معین
با سلام و احترام
واژه آرش از دو بخش تشکیل شده، آ بعلاوه رش، رش ک کاملا مشخصه و ب معنی سیاه می باشد ک الان در کردی مورد استفاده قرار می گیرد. ولی تک واژ، آ، به معنی آتش یا مخفف آگر در کردی نیست، حالا ما باید بیایم ببینم ک در کلمات دیگر، آ، به چه معنی ست و با توجه به آنها معنی تک واژ، آ ، که در بسیاری از کلمات ایرانی استفاده میشه پی ببریم، ما کلمه آرام داریم ک از دو قسمت تشکیل شده، آ بعلاوه رام، و به معنی رام کننده و تسکین دهنده است، حتی ما در کردی واژه آژان رو داریم که ژان ب معنای درد است و خود آژان ب معنای به درد اوردن یا درد وارد کردن می باشد، براین اساس تک واژ ، آ، اگر در اول هر اسم بیاید آن را تبدیل ب صفت فاعلی یا مفعولی می کند و مخفف آگر نمی باشد، خود کلمه آگر از دو بخش تشکیل شده، آ بعلاوه گر، تک واژ گر ب معنی گرماست پس آگر می شود گرما دهنده، پس اینجا هم می بینیم ک تک واژ ، آ، از اسم ، گر، صفت فاعلی ساخته، مثلا ما در فارسی نوین میگم گُر گرفتم یعنی دمایی بدنم بالا رفت، براین اساس آرش ب معنای سیاه کننده، خوار کننده یا روی سیاه کننده ک همگی برای دشمن مورد استفاده قرار می گیرد، می باشد، حتی ما در کردی به غروب میگم خور آوا که در زبان پهلوی هم مورد استفاده قرار گرفته، که خور همان خورشید است و آوا به معنای ناپدید شدن می باشد یعنی جای ک خورشید ناپدید می شود ک همان غروب می شود، حالا ما می خواهیم واژه آوا را ریشه یابی کنیم ک چطور ب معنای ناپدید شدن است، آوا از دو بخش تشکیل شده، آ بعلاوه وا، تک واژه وا در کردی ب معنای باد می باشد و وقتی، آ، در اول آن می آید آن رو تبدیل می کند ب صفت مفعولی و بمعنای بر باد رفته می باشد که معادل ناپدید شدن ست، حتی ما واژه آژنگ داریم ک قسمت دوم آن یعنی ژنگ هنوز در کردی مورد استفاده قرار می گیرد و بمعنی پوسیده، کثیف، داخوان و از مد افتاده می باشد و معادل فارسی نوین آن واژه زنگ می باشد، زمانی ک ما می گوییم آهن زنگ زده یعنی اهن پوسیده شده و خاصیت خودش رو از دست داده، ب این اساس وقتی تک واژ، آ، بر سر آن می آید آن رو تبدیل ب صفت فاعلی می کند و ب معنای داخوان کننده، نابود کننده و پست کننده دشمن می باشد. خوشحال میشم دوستان در این اگ نظری دارن بیان کنند، با درود
...
[مشاهده متن کامل]

استاد طاهری/اراکو شما چرا کتاب نمی نویسید؟ حیف است که اینهمه آگاهی به فنا رود.
شما ریشه واژگان ( کار ، نیخواردن ) را هم میدانی؟این واژگان همگی در زبان پهلوی بوده اند.
باسپاس
در جواب بهروز
ّآرش یک اسم کردی هست در ان شکی نیست برای معنی کردن ان لازم است به کردی مسلط باشی
نمیتوانی اسم کردی را با زبان فارسی تفسیر کنی
آر در زبان کردی یا فارسی پهلوی که همان کردی میباشد یعنی اتش
...
[مشاهده متن کامل]

خود لفظ آریا یا آری مرکب از ( آر ) و ( ی ) میباشدیعنی مردمانکیه با اتش سرو کار دارند و اتش پرست هستند و جمع ان یعنی آریان. . . تاریخ مر دوخ جلد اول صفحه ی 13 و14
به اسامی زیر دقت کنید ( آر ) در انها معنی اتش میدهد ( آر ) هم با الفاظ کردی و فارسی امده است
آرش آررش ( اتش سیاه ( ( رش در کردی یعن سیاه ) )
آران آرران ( سوزان یا اتش سوزان یا دارای طبیعت گرم ( گرم از اتش گرفته شده ) )
آراد آرراد ( اتشی که می اید و در اوستا نام یک فرشته میباشد ماهیت فرشته ها اتش میباشد )
آروین ( اتش عشق وین در کردی یعنی عشق ممکنه ریشه در اوستا هم داشته باشد )
آرام آررام ( رام کننده ی اتش یا هم اتش خاموش بنظر من رام کننده دقیق تره )
آرین اررین ( اتشین )
آرو آررو ( اتش متحرک نام فرشته ای در ایین زرتشت ماهیت فرشته ها اتش میباشد )
آرینا آررینا ( مانند اتش یا ایزد بانوی خورشید )
آرتین ( شعله و گرمای آتش )
آریوان یا اروان ( نگهبان اتش )
آرژین ( آتش زندگی، گرمای زندگی ( ژین در کردی یعنی زندگی ) )
آرگش ( همچون آتش سرزنده و روشن ( گش در کردی یعنی روشن سرزنده ) )
آرسا ( اتش فروزان )
آروا ( اسم فرشته ای در آیین زرتشت ماهیت فرشته اتش هست )
آراس آرراس ( اتش راستی یا به معنای راستی روشنایی، فرمانروایی می اید )

آخه شما گمان می کنید مردم در گذشته از شما کمتر میفهمیدند؟ که بخواهند نام فرزندانشان را آتش سیاه بنامند.
کاربر طاهری شما میخوای ریشه یابی نکن. درخت زبان را خشک کردی.
کاربر آرش، خرس در زبان پارسی باستان اَرشَ بوده ولی هیچکس نمی گوید که این واژه با واژه آرش پیوندی دارد. خرد آدمی هم چنین چیزی را نمی پذیرد. واژه یِ اَش نیز با همان واژه اَرشَ در پارسی باستان همریشه است و ریشه آریایی باستان آن rxsha بوده که واژه خرس در زبان پهلوی نیز از همین ریشه است.
...
[مشاهده متن کامل]

ارش یک واژه طبری ( مازندرانی ) هست.
ارش ( arsh ) در زبان طبری به معنای خرس هست که برخی طبری ها آن را اش ( ash ) تلفظ میکنند.
ارش پهلوان ایرانی اهل شهر آمل طبرستان ( مازندران ) بود.
آرش یک اسم کردی هست
ار یعنی اتش برگرفته از اوستا و زبان کردی و پهلوی
رش در کردی یعنی سیاه
ارش یعنی اتش سیاه
به شیوه ی تلفظ ارش دقت کنیداررِش
اری و ار و اگِر و اهیر و اوِر و اذر همگی در زبان کردی و فارسی پهلوی به اتش اشاره میکنند
آرش درخشندگی ریشه اسم لری وکردی
زیرک و باهوش
آرش بودن، یعنی بدبختی وشکستگی و بی درکی
درود و تندرستی صفا و مهر پرستی نیایش های مستی
ارش و رخش و خرس و سرخ درهم تنیده هستن خرم دینی هوبست اما اگر دین هم نداریم آزاده باشیم چون روح رستمیانه. سرخی حکمت خسروانی بسان عقل سرخ و کمند رخش . نگردیم اسیر زرق و برق لوکس تقلبی که رخش در کمند کس نیوفتد الا تخم رستخم و خون آزادگی . اگر تن گرفتم ز این خاک رس روان یافتم از خدای لوگوس . اگر حسن گوید منم نیلگون و اندوه زرد دارد به لون منم سرخی عشق و شرر که آیین مهر باشد خطر به پایین ماه و به بالا مهر یکی قبه ی استاره به چتر
...
[مشاهده متن کامل]

آرش یعنی زهرا
آرش: در هر یک از زبانهای ایرانی امروزی به معنی هایی که دوستان گقته اند می تواند باشد و هست. اما آرش ایرانی باستان به معنی خردمند و دانا بوده است. و آرخش شیوا تیر می تواند جدا از آرش ( ایرش ) ایرانی باستان باشدو هر کدام دو نامواژه جدا گانه بوده باشند.
اَرش�نوعی�دیه�است که در�قانون�از قبل تعیین نشده است. برطبق ماده ۳۶۷ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ هر جنایتی که بر عضو کسی وارد شود و شرعاً مقدار خاصی به عنوان دیه برای آن تعیین نشده باشد کسی که مرتکب جرم شده است باید ارش بپردازد. تعیین ارش معمولاً با کارشناسی�پزشکی قانونی�و رأی�دادگاه�است. [۱]
در فارسی معمولا هرجا واکه خ قبل از واکه ش بیاد واکه خ حذف شده مانند
اردخشیر که شده اردشیر
پخشه که شده پشه
آتخش که شده آتش
احتمالا آرخش به معنای درخشان بوده که به آرش تبدیل شده
ارش بیگمان از ان همه ایرانیان است مگر دوستانی که ارش را اتش سیاه میخوانند باید یک چیز بدانند اگر ارش از اذر آگر آثر رش بود باید در روزگار کهن رشی آگر یا رشی اذر خوانده میشد دگر انکه ارش در نوشته های کهن ارخش است نمیخواهید فردا بگویید اتش خوش است - آرش سیامک هوشنگ جمشید ایرج کاوه فریدون خسروانوشه روان خسرو پرویز بهرام گور بهرگونه که باشند از آ ن کردان و دیلمان و بلوچان و دری زبانان و شولان و پشتون و لران هستند رش تنها در سورانی و کرمانجی نیست رش در پهلوی نیز امده و رشت و روستا هردو برابر با سواد ( سیاهی ) است روستای عراق را به عربی سواد عراق میگفتند و تا کنون در فارس خاکستر سیاه را رشت میگویند -
...
[مشاهده متن کامل]

دوستی که میگفت فارس برابر فره رش بسیار سیاه و کسی که بسیار سیاه پوست است درست فرمودید گویی پارسوا و پارسما نه در آذربایجان و کرمانشاهان و زاب که در زنگبار افریقیا بوده - شما که اینهمه زباندانی میشود درباره کردان پارس هم که بسیار در نوشته های کهن امده روشنگری کنید - هم خوب که نگفتی پارس برابر پره رش = پول سیاه است -
بنگرید که نادانی سران ایران به کجا کشانیده مارا - تا صد سال پیش بلوچان و لران و دیلمان و کرمانجیان و پشتوان و تبریان ارانیان و کلهر و شول و تاجیک ( تاجیک یا تازیک و تازی عرب است و اینجا دری زبانان را میگفتند ) همگی را روی هم پارسی مینامیدند و نام سرزمین اریا و ایران و نام مردمانش همگی روی هم ( اگرچه عرب و عبری و آشور و ارمن و گرجی و هندی ) ایرانیان بود ( این را میتوان در شاهنامه دید که صدها و هزاره بار نام ایران وایرانیان میاورد وپیوسته هر کس و هر چیز ایران و ایرانیان را پارسی و پهلوی میخواند و همان پارسیان بلوچ و دیلم وشول و گیل و خوارزمی و سغدی و آذرپایگانی و ارانیی اند - در همه نوشته ها ی ( دست کم تا پیش از قاجار ) بلوچ و دیلم و شول و لر و گیلگ و ارمن داریم و کسی به نام پارس نداریم هرکه و هرچه است پارسی است و نه پارس - تنها دونام پارس داریم یکی ایران پارسه ( پرشیا ) و دیگر استان فارس ( انجا انشان ایلام بود و پارسی نبود زین رو کورش خود را انشانی میخواند تا پس از اسلام پارس انشان خوانده میشد - نخستین بار تیژپا ( چستپا ) نیای بزرگ کورش وگشتاسپ انشان را گرفت
که انهمه درستش پارسه و یا پلهه ( پهله ) است
گورانی زبان خود داشت تبری زبان خود و بلوچ زبان خود و پشتو زبان خود و لر زبان خود داشت در مرزهای ایران امروزی تا دویست سیصد سال پیش تنها شهری که به این زبان ( اینجا تنها دری میخوانیمش ) سخن میگفت نیشابور بود دری و به دری مینوشتند تاجیکان که دری زبان شده بودند گروهی از ایرانیان هستند که زبان پهلوی خویش را فراموش کرده و تنها به زبان نوشتاری - میانجی دری که در بازار بلخ و تیسفون پدید امده بود سخن میگویند این فراموشی در اسفهان و شیراز و تهران در همین دو سه سده واپسین که پایتخت شدند روی داد و پیش از ان در بلخ و هرات و نیشابور رخ داده بود که زبان دیلم و بلوچ و لر و کرمانج و پشتو را ریشه دار و کهن تر از دری میدانستند چرا که انرا پارسی کهن ( یا فرس قدیم ) مینامیدند بدلیسی از انجا که همه چیز ما ترکی واره شده بود این زبان و این دری زبانان را تاجیک و تاجیکی مینامیدند -

آرش : درخشنده
آرش : عاقل و زیرک - درخشنده
آرش : درخشنده، از شخصیت های شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی که در تیراندازی بسیار توانا بود ( آرش کمانگیر )
معنی اسم آرش
سلام
این اسم در زمان های قدیم به معنی آذرخش بوده و هنگام برخورد آذرخش به زمین میگفتند که آرش به ما برخورد کرده است
آرش ترکیبی از دو کلمه
آر رش میباشد
آر بمعنی آتش
و رش بمعنی سیاه است
تو ضیح در مورد ارش
آرش یعنی ارنج ارنج قسمتی از دست است که مو رشد میکند بازو مو ندارد .
ریش هم همون رش است.
در کردی رش یعنی سیا ه رنگ
در مورد دیه دادن میگن ارش تعلق میگیرد
منظور اولیه سیاهی و کبودی بدن بر اثر ظربه
در عربی هم رش یعنی سیا ه رنگ.
آرش یعنی سیا ه رنگ
آرش یعنی سیا ه رنگ
آرش یعنی رش در زبان کردی یعنی سیا ه رنگ
الف از حروف والی می باشد که نوشته میشه ولی خوانده نمیشه
آرش قوم فارس بوده
فارس از دو کلمه میاد فره یعنی زیاد و نیز سیه یعنی سیا ه رنگ
...
[مشاهده متن کامل]

قوم فارس یعنی زیاد سیاه
آرش هم رش یعنی سیا ه رنگ
پوست صورت ش سیاه بوده
معنی آرش یعنی سیا ه رنگ
بگم که زبان اریایی
ترکیبی از کردی اذری عربی لر ی و گیلک وفارسی با ستان نه فارسی نوین و حتی انگلیسی و آلمانی و. . . بوده است
. . .
البته ربان اریایی ها در زبان آذری اصلیش و کردی و انگلیس و لری بیشتر دست نخورده باقی مانده است،
ولی توی عربی جدید و فارسی نوین بیشتر دست خورده
ال

( اَرَش، رَش، آرَش ) یکانی کهن برای اندازه گیریِ درازا:
اوستایی:ARATN
پارسی باستان:ARASHN
پهلوی:ARASHN
ارمنی: ELL ( دگرگونی آوایی ( ر ) به ( ل ) )
یونانی:OLENE ( واک گرد روی O، E )
گوتیک:ALEINA
...
[مشاهده متن کامل]

آلمانی کهن: ELINA
آلمانی:ELLE
انگلیسی:ELL
نکته: این واژه با واژه ( آرنج ) از یک واجریشه هست.

معنی:
نورانی ودرخشان
آرش یعنی شجاع و اسم پسر خاله ی من آرشه
سوار دلیر ، اسب سوار دلیر
درخشان و روشنی
منظور از ارش ما به التفاوت قیمت سالم و معیوب کالا است
آرش نامی با ریشه یونانی هست و اصالت ایرانی نداره و از نام Ares آرس خدای جنگ و شجاعت یونانی ها گرفته شده احتمالا زمانی که ایران مستعمره یونان بوده افسانه ها و نامهای یونانی در ایران رایج شدن و وارد فرهنگ ایران شده اند و در شاهنامه هم منعکس شده اند
...
[مشاهده متن کامل]

چرا ما باید مروج نامهای بیگانه باشیم و نام خدایان یونانی رو زنده نگهداریم

ضمان نقص و عیب را در اصطلاح ارش می نامند .
ساعد. از آرنج تا مچ.
آرش ینی شعله قرمز
و منم یه شعله قرمز توزندگیم دارم که خیلی عاشقشم 💖
آرش یعنی روشنی درخشنده شعله آتش
آرش به معنی شجاع
آرش به معنی درخشنده و عشق است والانم تموم دنیام هست
کسری است که صورت آن تفاوت قیمت صحیح و معیب روز تقویم سال موارد معامله است و مخرج آن کسر، قیمت صحیح روز تقویم باشد.
ارش یعنی ارامش ، یعنی مهربون خوش قلب ، خوشگل ، خوش صدا عشق نفس زندگی ارش Ap وقت تنها ارشی که انقدر خوبه
واحد طول
این نام عالیه
خیلی دوسش دارم
پرفکت واقعا
درخشنده. . .
. . .
. . .
یعنی درخشنده اسم یکی از تیرانداز های قدیم هم که جان خودش رو به خاطر ایران فدا کرد آرش بود ( آرش کمانگیر )
آرش یعنی ی صدای آرامش بخش
یه صدای محشر
خوش اخلاق
مهربون
آرش apرومیگم💜💜💜💜💜
آرش به معنای درخشنده مثل خورشید هست من که عاشق این اسمم
ای کاش همه قدر آرش هارو بدونند
همه آرش ها بیشتر از همه می دانند
آرش یعنی درخشنده، ومن چقدرخرسندم که اسم پسر قشنگ و شلوغم رو آرش گذاشتم ، 🙂🙂
آرش یعنی پسری مثل اسب نر هست مفهوم اسم چیه
ارش یعنی خسته ناپذیر
اسم پسر من ارش دقیقا مثل اسمش درخشنده خسته ناپذیر
قوی یک لنگه بی همتا قهرمانایرانیان
آرش :تلفظ آلمانی این نام هانریش می باشد وهانریش نیز از تحریف هام ریش یا به تلفظ فارسی ویس یا ویشت ( در کلمه ویشتاسب ) بوجود آمده است .
آرش یعنی درخشنده زندگیم نفسم عمرم همه چیزم عشقم عزیزترینم . . . 😍
حکومت

آرش از کلمه آذرش گرفته شده به معنای روشنایی زیاد، نور، تابش
ارش یعنی عاقل زیرک تابان درخشنده عشق عمر زندگی نفس قلب مغز جیگر اسم عشقم ارش Apارش یعنی رگ خون
آرش یعنی درخشنده و عشق و نفس من.
آرش اسم خیلی خاص است ومن این اسم را خیلی دوست دارم از اسم های مشابه این اسم آرشام آرتین است
ما ایرانیان باید اصالت خود را با گذاشتن نام ایرانی برای فرزندان خود حفظ کنیم
در حقوق به معنای مقدار مالی است که به عنوان جبران خسارت به فرد یا افراد خسارت دیده پرداخت می شود
درخشنده وتابنده ونام یکی از پهلوانان زمان قدیم
یکی مقیاس اندازه گیری
از مقیاس انداز ه گیری
همه لغتنامه ها را دیدم . حتی یک مورد هم مشکل را حل نکرده بود . تلفظ ارش دیه
= اَرِش - اَرَش - اَرُش - اَرش - و یا . . . ؟ این قند پارسی با اینهمه علامه ها و قابلیتها چرا از این نکته ها غافل است در حالیکه نمی توان کلمه ای انگلیسی را پیدا کرد که نتوان تلفظش کرد فقط ادعا ؟
آرش یعنی درخشان و روشن، هم معنی اسم زهرا یعنی درخشان و روشن و عشق و زندگی من.
کمانداران

ارش یعنی عشق ارش درخشنده پیروز وبزرگوار
به احتمال زیاد ریشه اسم به زبان کردی برمیگرده و ساده شده کلمه ئارگه ش یا ئاگرەش بوده هر دو کلمه ئار و ئاگر در زبان کردی به معنی آتش است و گه ش به معنی بسط و زیاد شدن هست و یا اگر کلمه ره ش را مد نظر قرار بدیم معنی سیاه رو میده که میشه آتش سیاه .
ارش یک اسم ب زبان کردی کرمانجی است معنی ان این است آر یعنی اتش و رش یعنی سیاه یعنی اتش سیاه من یک کرمانج هستم ما هنوز از واژه آر و رش استفاده میکنیم
آرش یک اسم خاص وا صیل است
آرش یعنی شکست ناپذیر
معنی اسم آرش یعنی درخشنده
آرش نام یک تیر انداز به نام آرش کمانگیر است که بسیار معروف و مشهورترین داستان است
اگر بخواهیم معنی اسم را کنار بگذاریم باید بگویم که اسم آرش جزو زیبا ترین اسم ها پور جمعیت پور طرفدار ترین اسم در جهان دین اسلام است
به غیر از این اسم آرش اسم خواننده و بازیگر ها هم است
اسم پدر من آرش است من یازده ساله ام ودوست دارم شما به من رأی مثبت بدهیم
با تشکر از همه
لطفاً با رای مثبت دادن شما عزیزان من را خوشحال کنید هرکس به من رأی مثبت وخوب می دهد بدانید خیلی دوستتان دارم از شما ها تشکر می کنم
ارش، مقدار مالی است که به عنوان جبران خسارت مالی یا بدنی که در شریعت برای آن اندازه ای مشخص نشده به خسارت دیده پرداخت می گردد و از آن در باب های تجارت و دیات سخن رفته است.
آرش یعنی درخشنده
و نام یکی از تیراندازان چیره دست ایرانی است که مرز بین ایران و توران را مشخص کرد
آرش اسمی در زبان پارسی
:::::::::
گویش تاجیکی زبان پارسی
گویش گیلکی زبان پارسی
گویش مازنی زبان پارسی
گویش لری زبان پارسی
گویش سیستانی زبان پارسی
گویش تاتی زبان پارسی
گویش کردی زبان پارسی
گویش طالشی زبان پارسی
گویش بلوچی زبان پارسی
گویش یزدی زبان پارسی
آرش یعنی من عاقل . باهوش. زبرک. آرش

آرش به معنی درخشنده ی آفتاب هستش
وبه آرش کمانگیر به این دلیل این لغب رو دادن چون تیر هایی مانند درخشنده ی آفتاب می انداخته
آرش ب معنی درخشان و روشن هم هست
ارش به معنی اتش سرخ است
دلاور مرد ایران زمین
نامهای زبان پارسی رادر کشور گسترش داده و از نامهای عربی و غیره فرهنگ خودمان رابسازیم تا اصالت و اصل خود را بدست آوریم. . . بدرود

آرش یا ێاڕەش اسم پسر که در کردی ریشه ای به معنی آتش سیاه ( ێاگڕ ڕەش ) دارد.
یه جا هم خوندم که به آرش کمانگیر هم به همین خاطر لقب آرش رو دادن چون تیرهای اون مثل آتش بوده
آر گَش
آر به معنای آتش
گَش به معنای سرخ رنگ، آتش مشعل، به رنگ اخگر
آرش به معنای آتش سرخ رنگ
کلمه فارسی نیست و مادی پهلوی هستش
در اصل"آروژا" بوده که الانم در بین کوردها استفاده میشه و همان روژ یا روشنایی تلقی میشه
از ریشه ارخش پهلوی و ریشه باستانی تر ارخرخس هندواروپایی
ارخرخس به معنای قدرتمند، قوی ( نام خرس از این کلمه است )
ارخش قوی و کوبنده؛ تیر در زه کمان ؛ به طلایه های نور خورشید از میان ابر اطلاق میشده ( شباهت تیر رها شده از زه کمان و طلایه نور رها شده از خورشید )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٨٧)

بپرس