ادمه

لغت نامه دهخدا

( آدمه ) آدمه. [ دِ م َ ] ( ع اِ ) ج ِادیم. پوستها. || ج ِ اِدام. نانخورشها.
ادمه. [ اَ دَ م َ ] ( ع اِ ) روگاه قوم وپیشوای آنان. ( منتهی الارب ). اِدام. اَدْم. || خویشی. || وسیله. ( منتهی الارب ). || جانب درونی پوست که ملصق بگوشت است یا جانب برونی آن که رُستنگاه موی باشد. ( منتهی الارب ). اندرون ْپوست. درون پوست. ( مهذب الاسماء ). پوست درونی. پوست زیرین تن. مقابل بشره که پوست زبرین است. اَدَمه طبقه غائر جلد است. ضخامت آن بر حسب اشخاص و نسبت بنواحی بدن مختلف است. و دارای سطح غائر و سطح ظاهر یا حلیمئی است. در سطح غائر آن نسجهای مخروطی الشکل بسیاریست که قاعده آنها محاذی نسج شحمی و نقطه آنها بجانب سطح آزاد است این خانه خانه ها از نسج شحمی ممتلی و عروق و اعصاب جلد از میان آنها عبور میکنند. در سطح خارجی آن فزونیهای صغار کثیری است که از حیث طول و حجم مختلف و موسوم بحلیمه اند بشکل مخروط و اعصاب و عروق جلدیه بدانها داخل و عروق دمویه و لنفیه در دور آنها شبکه ها مشکل نموده عروق لنفیه در سطحی ترین وجه آنها واقعند و این حلیمه ها از اجزای مکونه ادمه اند و اینکه آنها را طبقه علیحده دانسته اند خطا بوده است و از الیافی مستورند که نسج ادمه را ساخته چنان بنظر می آید که جهت عبور آنها از هم دور شده است قاعده آنها با اَدَمه مختلط و رأسشان مجاور جسم مخاطی است که آنها را کاملاً پوشانیده و در محاذات آنها ثقبه واضحی ندارد ( ساپی ) و داخل غلافهای صغار قرنیه ای بشره میشوند. حلیمه ها بر سه قسمند: حلیمه های بزرگ در مواضعی که حس لمس آنها زیاد است مثل اصابع و راحه و پاشنه واقعند، حلیمه های متوسط در زیر ناخنها و حلیمه های صغار در سایر اجزای بدن مثل بازو و ساعد و سینه و اطراف سافله و غیرها دیده میشوند و آنها را بحلیمه های وعائیه و عصبانیه نیزمنقسم نموده اند. حس جلد از حلیمه های عصبانیه است.
بنای ادمه : از الیاف صفحوی و حجروی و دسته های اِلاستیکی و ماده ای عدیم الشکل و عروق شعریه و اعصاب حاصل شده است. الیاف صفحوی و الیاف اِلاستیکیه و عناصر عضلانیه ملسا جزو بسیار غائر آنند عناصر عضلانیه مشابه عضله جلدیه حیواناتند و بواسطه عمل این الیافست که انقباض جلدی مصادفست با فزونی جرابهای موئی که آن حالت را گوشت مرغ ( ؟ ) ( قشعریره ) نامند. طبقه سطحی ادمه مخصوصاً حاوی ماده عدیم الشکلی است که دارای الیاف صفحوی و الاستیکی و تخمهای رشیمی شکلست و این طبقه است که حاوی حلیمه هاست. مذکور شد که حلیمه ها وعائی و عصبانیند. حلیمه های عصبانیه که بسیط یا مرکبند همیشه دارای یک جسیم مسنر و یک یا چندین لوله عصبانیند که محیط بر جسیم شده و بعقیده بعضی به انتهای آزادی و بعقیده بعضی دیگر بدرون جسیم منتهی میشوند. حلیمه های وعائیه بر حسب اینکه مرکب یا بسیط باشند دارای یک یا چندین عروه عرقیند و این عروق در وسط حلیمه ها واقعند. بعض حلیمه های عروقی دارای اعصاب نیز هستند ( کلیکر ). عروق لنفیه در سطح حلیمه ها شبکه ای مشکل میکنند. ( تشریح میرزا علی صص 689 - 691 ). || پوست ظاهری سر. ( منتهی الارب ). || باطن زمین. ( منتهی الارب ). ج ، اُدم ، اُدُمات. ( مهذب الاسماء ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آدمه ) پوستها نانخورشها
گندم گونی

پیشنهاد کاربران

بپرس