اخشیگ

لغت نامه دهخدا

( آخشیگ ) آخشیگ. ( اِ ) رجوع به آخشیج شود.
اخشیگ. [ اَ ] ( ص ) اخشیج. آخشیج. ضد و مخالف. ( برهان ). || ( اِ ) هر یک از عناصر اربعه. ج ، اخشیگان. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( شعوری ) :
شنیده ایم بسی وآزموده کز ره طبع
به استحاله دگر میشوند اخشیگان.
مجد همگر.

فرهنگ معین

( آخشیگ ) ( اِ. ) نک آخشیج .

پیشنهاد کاربران

بپرس