اتش برزین

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

( آتش برزین ) آتش برزین. [ ت َ ش ِ ب َ ] ( اِخ ) آذر برزین :
کسی که آتش برزین ندیده بود بدید
رخش چو آتش و زلفش دمیده ریحانش.
سلمان ساوجی.

فرهنگ فارسی

( آتش برزین ) آذر بر زین کسی که آتش برزین ندیده بود

پیشنهاد کاربران

آتش بُرزین:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " آتش بُرزین" می نویسد : ( ( آتش برزین یکی از سه آتش سپند در روزگار ساسانی بوده است. " برزین "کوتاه شده ی "برزین مهر " ، در پهلوی بر زن مترburzēnmitr است که آتش کشاورزان بوده است و در آتشکده ای در کوه ریوند ، کوهی در خراسان و در نزدیکی نیشابور ، همیشه فروزان. آتشی دیگر یکی "آذرگشسب" است ، در پهلوی گشن اسپ gušnasp که آتش جنگاوران بوده است و در آتش آتشکده ای به همین نام ، بر کناره ی دریاچه ی چِیچَست یا ارومیه ، همواره برافروخته است و دودیگر فَرنبغ که در پارسی " خرّه " یا خُرّاد خوانده شده است و آتش هیربدان بوده است و پیوسته در آتشکده "کاریان" پاس فروزان. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( شب تار ، جویندهٔ کین منم؛
همان آتش تیز بُرزین منم ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۸۰. )

بپرس