ابگاه

/~AbgAh/

معنی انگلیسی:
pond pool, reservoir, hypochondrium, [rare] pond

لغت نامه دهخدا

( آبگاه ) آبگاه. ( اِ مرکب ) ورد. مورد. ( زمخشری ). منهل. مصنعه. تالاب. استخر. آبخور. || مثانه. || تهیگاه. زیر اضلاع از دو سوی وحشی تن آدمی و دیگر جانوران. خاصره.

فرهنگ فارسی

( آبگاه ) ( اسم ) ۱ - آبخور تالاب استخر . ۲- پهلو . ۳- تهیگاه خاصره . ۴- مثانه .
ورد مثانه

فرهنگ معین

( آبگاه ) (اِمر. ) ۱ - تالاب ، استخر. ۲ - پهلو، زیر دنده . ۳ - مثانه .

فرهنگ عمید

( آبگاه ) ۱. جای آب، آبخور.
۲. تالاب، استخر.
۳. (زیست شناسی ) پهلوی انسان بین دنده و لگن خاصره، تهیگاه.
۴. مثانه.

دانشنامه عمومی

آبگاه (شوشتر). آبگاه ( شوشتر ) ، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان شوشتر در استان خوزستان ایران است.
مردم این روستا به لری بختیاری سخن می گویند و بختیاری می باشند. [ ۱]
این روستا در دهستان شهید مدرس قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۰۰ نفر ( ۵۶خانوار ) بوده است.
عکس آبگاه (شوشتر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

- آبگاه تهیگاه و گرده گاه است میان استخوان لگن و دنده را آبگاه و تهیگاه و گرده گاه گویند
سر سنان تو در آبگاه گرده ی خصم
مدام کار کند چون زبان که در دهنست
فغانی شیرازی
زتیغ برق شود خسته آبگاه سحاب
...
[مشاهده متن کامل]

اگر برابری دست او کند بسخا
جمال الدین اصفهانی
شکسته سر برجش از غنده سنگ
خلیده دل و ابگاهش خدنگ
کوشنامه ایران شاه

آبگاه به معنی استخر کوچک است که معمولا وصل به چشمه ای کم اب است. چشمه باید در تمام روز های سال آب داشته باشد. گاهی در کنار آبگاه بکی یا چند درخت بید یا سنجد روییده است و جای خوبی برای استراحت شبان است.

بپرس