ابروداری

/~AbrudAri/

لغت نامه دهخدا

( آبروداری ) آبروداری. [ ب ِ ] ( حامص مرکب ) صفت و چگونگی آبرودار.

فرهنگ فارسی

( آبرو داری ) داشتن آبرو سیرت آبرو دار
صفت و چگونگی آبرو دار

فرهنگ عمید

( آبروداری ) نگه داشتن آبرو با وجود نداشتن امکانات مادی.

پیشنهاد کاربران

ابرو یعنی مقام اگر آدمی ابرو ی دیگری رو ببرد در آن دنیا تقاص کارش را میبیند پس بیایید کمتر حق کسی را بخوریم و آبروی آن راببریم
آبروداری: [ اصطلاح در تداول عامه ] نگه داشتن آبرو با وجود نداشتن امکانات مادی. حفظ مشکلات نهان از دیگران .
( ( "از من می پرسی عروسی باید گرفت . هرچه مفصل تر بهتر . هم آبرو داری ست هم مرد هرچه بیشتر خرج کند بیشتر قدرش را می داند " ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 139. ) )

آبرو یعنی چیزی که همه باید داشته باشند ونبایند آن رابشکنند وهیچگاه نباید آبرو را در خود ازبین ببرند مثال اگر کسی از یک فرد دزدی کند آبرویش را از بین می برد یا ابرو برای خودش باقی نمی گذارد امیدوارم کسی هیچ وقت آبرو یش ازبین نرود ممنون اگر بگید یا این را در جایی پخش کنید از طرف نازی 😍😍😍دوستون دارم ویادتون باشه آبرو درانسان ها چیز مهم است😀مرسی وخدانگهدار
...
[مشاهده متن کامل]


بپرس