95 1562 100 1 فارسی بریدن معنی فارسی بریدن به فارسی فارسی بریدن( مصدر ) چون قطعه چوب مکعب مستطیلی را از طرف سر به بطری ببرند که زاویه دو سطح مجاور مکعب از حالت قایمه به حالت حاده در آید این عمل را فارسی بریدن یا فارسی کردن گویند . فارسی خوان را بخوانید. فارسی بریدن را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها مسعود خواجه وندی > last ditch effort علی > مرز و بوم H > فایق Anis > Further Pr.Sh > thousands of A.C.E > Take the flak فیلیس فاگ > گوز A.C.E > Get the flak نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته FigureFarhoodامین آریاپارسا میریوسفیمحمد حاتمی نژادヴァヒドDark Light حمیدرضا دادگر_فریمان فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای بگسست نگون اقبال طبل غازی صحنه نبرد یک غازی غلتید عجل الله تعالی فرجه