99 1520 100 1 خشک ابزار معنی خشک ابزار در لغت نامه دهخدا خشک ابزار. [ خ ُ اَ ] (اِ مرکب ) علفهای خوشبوی خشک. (از ناظم الاطباء). || آن قسمت از توابل که خشک است چون فلفل و دارچین و زیره نه ترچون پیازو سیر. افحاء. (دستوراللغة). خشک افزار. خشک اوزار.خشک استخر را بخوانید. معنی خشک ابزار به فارسی خشک ابزارعلفهای خوشبوی خشک یا آن قسمت از توابین که خشک است چون فلفل و دارچین و ریزه نه تر چون پیاز و سیر افحائ . خشک اسطلخ را بخوانید. خشک ابزار را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Fatemeh > testability Asra > Mechine Khazaeii > period Sunflower > see to S.Ara > Gulf Coast Reyhane > hoity toity کسری > کسرا خزاییی > simpler نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته A.C.EFarhoodرهگذرحیدریعلی باقریEnglish Userسحر نجات پورمحمدرضا ایوبی صانع فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته army گریسته اند تفکر امیز پرفروغ ضایع مکن ساجده تحسین آمیز امکان ناپذیر