التماس

/~eltemAs/

مترادف التماس: استدعا، الحاح، تضرع، تقاضا، تمنا، خواهش، درخواست، فزع، لابه

برابر پارسی: درخواست، خواهش، لابه

معنی انگلیسی:
entreaty, supplication, adjuration, plea

لغت نامه دهخدا

التماس. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) جستن چیزی. ( منتهی الارب ) ( بحر الجواهر ). جستن. ( ترجمان علامه جرجانی ). طلب چیزی با تساوی بین آمر و مأمور. ( غیاث اللغات ). سؤال با تساوی. ( از غیاث ). || در عرف ، طلب چیزی با تواضع. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). سؤال ادنی باعلی. ( غیاث اللغات ). تضرع. خواهش : هرچند این التماس هراس بر من مستولی گردانید. ( کلیله و دمنه ). و التماس او بر این مقصور گشته است. ( کلیله ودمنه ). بر موجب التماس او آن ملطفات را بحضرت سلطان فرستادم. ( ترجمه تاریخ یمینی ). امیرالمؤمنین الناصرلدین اﷲ التماس او مبذول داشت. ( جهانگشای جوینی ).
مردمان چون باغ از آنجا گل بدامن میبرند
التماس عاشقان افتاده هرجا بر زمین.
وحید ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

جستجوکردن وطلب کردن چیزی، ازکسی چیزی خواستن با زاری وفروتنی
۱ - ( مصدر ) جستن خواستن . ۲ - ( اسم ) خواهش خواهشمندی در خواست (مخصوصا خواهش تضرع آمیز ). ۳ - لابه لابه گری. جمع : التماسات .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) جستجو کردن ، خواستن . ۲ - (اِمص . ) خواهش ، در - خواست .

فرهنگ عمید

با زاری و اصرار از کسی چیزی خواستن.

واژه نامه بختیاریکا

( اِلتماس ) اِلتِجا ( اما در فارسی به معنی پناه آوردن است )

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به درخواست از فرد هم رتبه التماس می گویند.
التماس عبارت است از درخواست شخص از فردی که هم رتبه او می باشد.برخی در تحقق «التماس»، نبودن استعلا را شرط دانسته اند؛ بنابراین، اگر طلب کننده، حالت استعلا به خود بگیرد، هر چند در واقع رتبه و مقام وی با فردی که از او درخواست می نماید، مساوی باشد، به عمل او « امر » می گویند.

[ویکی فقه] التماس (اصول).
...

مترادف ها

adjuration (اسم)
قسم، لابه، تحلیف، التماس

appeal (اسم)
التماس، درخواست، استیناف، جذبه، طلب

supplication (اسم)
التماس، استدعاء، تضرع

entreaty (اسم)
التماس، استدعاء، عجز

solicitation (اسم)
التماس، درخواست، خواستاری، تقاضا، تشجیع

conjuration (اسم)
التماس، فریب، سحر، افسون، جادو

suppliance (اسم)
التماس، تضرع

rogation (اسم)
التماس، تقاضا

فارسی به عربی

التماس , تضرع , نداء ، استجداء

پیشنهاد کاربران

التماس: درخواست همراه با فروتنی یا افتادگی از ته دل یا الکی و به شیوه های گوناگون ( جسمی و روانی ) و با پافشاری و به کار بردن سخنان تأثر انگیز و برانگیختن احساسات کسی برای دریافت چیزی یا لطف یا بخشش یا یاری از او یا تن دادن وی به کاری.
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی گولیپوس gulipus می باشد که در گیلکی گولیپوسه gulipusa گفته می شود.

واژه التماس یک واژه عربی که پارسی خواهش یا درخواست می شود.
لابه،
لابه کردن = التماس کردن، لُوه زدن ( گویش اسفهانی )
از و چز
دست به دامن شدن
در زبان آذری به التماس کردن "یالوارماخ " گفته می شود . همچنین در ترکی " ائیلان دیلی چئخارتماخ " ( زبان مار در آوردن ) یا ( مثل مار در برابر کسی زبان در آوردن کنایه از التماس کردن می باشد .
ائیلان دیلی چئخارتیم قبول ایلمه دی . کنایه از اینکه هر چه التماس کردم قبول نکرد .
خواهش کردن

بپرس