98 1535 100 1 آبنوسی/'Abnusi/ معنی آبنوسی در لغت نامه دهخدا آبنوسی. (ص نسبی ) از آبنوس. برنگ آبنوس. سیاه. تیره. اغبر. و آبنوسی شاخ را بمعنی سورنای و شهنای آورده اند : آن آبنوسی شاخ بین مار شکم سوراخ بین افسونگر گستاخ بین لب بر لب یار آمده.خاقانی.آبه را بخوانید. معنی آبنوسی به فارسی آبنوسی( صفت ) ۱- از آبنوس ساخته از آبنوس . ۲ - برنگ آبنوس سیاه اغبر.از آبنوس برنگ آبنوس آبنوسی شاخ( اسم ) شهنای سورنای . تخت آبنوسیکنایه از شب است که بعربی لیل خوانند . کنایه از شب باشد . شب . تخته نرد آبنوسیکنایه از فلک فلک فلک البروج . چرخ آبنوسیچرخ ٠ فلک اول ٠ چرخ کبود سیه خانه آبنوسیکنایه از نایی است که آنرا از چوب آبنوس ساخته باشند و نوازند . آبه صوفیان را بخوانید. آبنوسی را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها هدی چامهای > well versed علی رعنایی > came to life Figure > what a bummer Sunflowe > Diverting مهدی نصر > rhetorical question Sunflower > Full bodied سجاد اپیکور > such a wow ایدا قزل بیگلو > sailed نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمدرضا ایوبی صانعرهگذرپارسا حیدری Dark Light FarhoodA.C.Eحمیدرضا دادگر_فریمانsamir_8203 فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته قوی رایی binoculars ناپذیر رزمندگان تحسین آمیز shet همی دار نام کره ای