اذوقه

/~Azuqe/

    larder
    provision
    purveyance
    rations
    provisions
    provlsions

فارسی به انگلیسی

اذوقه تامین کردن
purvey

اذوقه جویی
forage

اذوقه رساندن
provision

مترادف ها

food (اسم)
خورد، قوت، غذا، طعمه، خورش، اغذیه، خوراکی، خوان، خوردنی، خوراک، طعام، خواربار، توشه، اذوقه

supply (اسم)
ذخیره، موجودی، خواربار، اذوقه، لزوم، فرااورده

victual (اسم)
خواربار، اذوقه، ماکولات

provender (اسم)
غذا، علف، علوفه، علیق، سورسات، خواربار، اذوقه

purveyance (اسم)
اذوقه، تهیه، تدارک، تهیه خواربار، اذوقه رسانی

پیشنهاد کاربران

آذوقه:برابر پارسی این واژه میتواند واژگانی چون ( خوراک ، خوراکی ، خورد و خوراک ویا زادوقوت ) باشد
آذوقه:برابر پارسی این واژه میتواند خوراک ، خوراکی، خورد و خوراک و زادوقوت نوشته شود
واژه آذوقه
معادل ابجد 812
تعداد حروف 5
تلفظ 'āzuqe
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی] ‹اَذو›
مختصات ( قِ ) ( اِ. )
آواشناسی 'Azuqe
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگِ واژه های اوستایی
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
واژه آذوقه
معادل ابجد 812
تعداد حروف 5
تلفظ 'āzuqe
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی] ‹اَذو›
مختصات ( قِ ) ( اِ. )
آواشناسی 'Azuqe
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگِ واژه های اوستایی
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
آذوقه، آذوغه: توشه، توشک، خواربار، خواروبار، خوراک، خوراکی، خوردنی، خوان، آزوک، آزوغه
آذوقه کلمه ترکی هست
واژه ( آذوقه ) واژه ای پارسی است که از واژه ( اَذو ) در زبان اوستایی به چمِ ( خوراک، نذر، ارمغان ) گرفته شده است.
چنانکه در رویه 66 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستایی ) آمده است:
اذوقه
در پارسی میانه توشَک�توشه� و پیت می گفتند.
مرحوم دهخدا نوشتن ترکیه ظاهرا و این کلمه در متون فارسی گذشته نبوده
؟!
در پهلوی " پتخوی " به معنای توشه ، آذوقه ، برگرفته از کارنامه اردشیر بابکان ساسانی با گردآوری بهرام فره وشی.

بپرس