ابخوری

/~Abxori/

    drinking-cup
    tankerd
    drinking fountain

مترادف ها

mug (اسم)
پوزه، فنجان، ابخوری، دهان، لیوان، دهن کجی، عکس شخص محکوم

drinking cup (اسم)
کاسه، ابخوری

canikin (اسم)
ظرف حلبی کوچک، ابخوری، پیمانه کوچک

cannikin (اسم)
ظرف حلبی کوچک، ابخوری، پیمانه کوچک

پیشنهاد کاربران

خاله سوسکه دیگه
دامبو
اسمارتیز
____
غارنشین
آدولف هیتلر
آریان
آبخوری
لیوان، تنگ، سبو، کوزه، مشربه، آبخور، آبشخور
در گویش مردم شهرستان زرند لیوان

بپرس