موافقت

/movAfeqat/

    agreement
    approval
    consent
    assent
    bargain
    ok
    yes
    written agreement
    letter of agreement

فارسی به انگلیسی

موافقت رسمی
approbation, approval

موافقت ضمنی کردن
connive

موافقت نامه
written agreement, letter of agreement, agreement

موافقت کردن
agree, approve, consent, ok

موافقت کردن با بی میلی
acquiesce

موافقت کردن با پیشنهاد
assent

موافقت کردن با عقیده
assent

موافقت کردن به طور رسمی
approve

مترادف ها

consent (اسم)
موافقت، رضایت

assent (اسم)
پذیرش، موافقت

accord (اسم)
اصلاح کردن، توافق، پیمان، سازش، موافقت، مصالحه، اشتی دادن، دلخواه، طیب خاطر، قرار، پیمان غیر رسمی بین المللی، متفق بودن، نهاد، هم اهنگی

accordance (اسم)
تطابق، توافق، سازش، موافقت، متفق بودن، وفق، متابعت، جور بودن

agreement (اسم)
توافق، پیمان، سازش، موافقت، قرار، قبول، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، مطابقهء نحوی، معاهده و مقاطعهء، شرط، عهدنامه

covenant (اسم)
پیمان، موافقت، عهد، عهدنامه

contract (اسم)
پیمان، موافقت، قرارداد، عقد، مقاطعه، کنترات، پیمان بستن، هم کشیدن

treaty (اسم)
پیمان، موافقت، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، عهدنامه، پیمان نامه

pact (اسم)
پیمان، موافقت، عهد، معاهده

concurrence (اسم)
تصادف، توافق، موافقت، رضایت، دمسازی

compliance (اسم)
موافقت، قبول، اجابت، بر اوردن

concord (اسم)
توافق، پیمان، موافقت، قرار، مطابقت، مقاوله نامه، یکجوری

compact (اسم)
پیمان، موافقت

approbation (اسم)
ستایش، موافقت، طرفداری، پسند، تصویب، قبولی

entente (اسم)
موافقت، روابط حسنه، حسن تفاهم

congruence (اسم)
موافقت، تناسب، تجانس

assentation (اسم)
موافقت، رضایت ظاهری

concordance (اسم)
موافقت، هم اهنگی، فهرست، مطابقت، کشف اللغات، تطبیق نامه، هم شیبی، راهنمای مطالب و موضوعات کتاب

congruency (اسم)
موافقت، تناسب، تجانس

congruity (اسم)
موافقت، تجانس، هم نهشت بودن

پیشنهاد کاربران

نگره های فارسی🇮🇷 نوین و گیرای برابر سه واژه موافق، موافقت و توافق🇸🇦 :
∆ همسو ⟡ من با اندیشه های تو همسو هستم
∆ یکروی ⟡ در این کار یکروی شدیم
∆ همرا ⟡ در این راه با تو همرا خواهم بود
∆ همراه ⟡ با تغییرات جدید همراه می شوم
...
[مشاهده متن کامل]

∆ همساز ⟡ با شرایط جدید همساز گشتیم
∆ یکرای ⟡ در این تصمیم یکرای هستیم
∆ یکسو ⟡ در این راه یکسو شده ایم
∆ همگرا ⟡ دیدگاه همه همگرا شد
∆ همسنگ ⟡ با دیدگاه شما همسنگ هستم
∆ همدیس ⟡ با راهکار شما همدیس هستم
∆ همباش ⟡ با راهکار شما همباش هستم
∆ همرنگ ⟡ با همه همرنگ شدم
∆ همراستا ⟡ با چشم انداز سازمانی همراست هستیم

موافق=هم عقیده بودن. هم فکربودن هست
دیدگاه من خیلی نسبتبه مکتب خیریه جهت کمک وروزی رسانی به مردم فقبر امری خداوند پسند است باتشکر
موافقت
موافقت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
سَمیدا ( سنسکریت )
موافق=همسو، یکسو
مخالف=پادسو
مترادف=یکسو، برابر
متضاد=پادسو
ضد=پاد، پادسو
ضدیت=پادسویی
موافقت=یکسویی، همسویی
بدرود!
موافقت برابر موافق بودن است.
موافق می شود هم اندیش و هم نگاه.
پس موافقت می شود هم اندیشی، هم نگاهی.
همچنین پذیرش هم می تواند برابر این واژه باشد.
برابر های پارسی موافقت:
هم اندیشی، هم نگاهی، پذیرش
*barney is slang for ‘argument’
دمساز شدن
دمسازی
سازگاری ، سازش ، سازواری.
البته این ها پارسیشه وگرنه:
رضا ، رضایت.
Approval , Consent.

توافق
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
آنومان ãnumãn ( سنسکریت: اَنومَن anuman )
پرایام prãyãm ( سنسکریت: پرَیَم prayam )
samidã ( سنسکریت )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)