معمولی

/ma~muli/

    ordinary
    usual
    commonplace
    accustomed
    common
    everyday
    forgettable
    garden-variety
    plain
    homely
    indifferent
    mediocre
    middling
    mundane
    natural
    normal
    regular
    regulation
    routine
    run-of-the-mill
    standard
    stock
    unspectacular
    wonted
    workaday
    aloud

فارسی به انگلیسی

معمولی بودن
mediocrity

مترادف ها

accustomed (صفت)
خو گرفته، معتاد، معمولی، ساده

habitual (صفت)
معتاد، معمولی، عادی، مرسوم، همیشگی، عادتی، مزاجی

wonted (صفت)
معتاد، معمولی، عادی

usual (صفت)
معتاد، معمولی، متداول، عادی، مرسوم، همیشگی، معمول

ordinary (صفت)
معمولی، ساده، خرجی، پیش پا افتاده، متداول، عادی

normal (صفت)
معمولی، ساده، متوسط، طبیعی، عادی، معمول، به هنجار

common (صفت)
معمولی، پیش پا افتاده، روستایی، متعارفی، عرفی، اشتراکی، مشاع، مشترک، متداول، عام، عمومی، عادی، مرسوم، عوام، عوامانه

commonplace (صفت)
معمولی، پیش پا افتاده، مبتذل، همه جایی، عادی

general (صفت)
معمولی، جامع، متداول، عام، عمومی، همگانی، قابل تعمیم، کلی، همگان

rife (صفت)
معمولی، پر، متداول، عمومی، عادی، زیاد، شایع، مملو

banal (صفت)
معمولی، بی مزه، پیش پا افتاده، مبتذل، همه جایی

common-or-garden (صفت)
معمولی

run-of-the-mill (صفت)
معمولی، متوسط، برجسته نبوده در جنس

پیشنهاد کاربران

مجید علیائی
جواب . ساده
فامیل یکی از شخصیت های سریال پایتخت با نام نقی معمولی و با نقش آفرینی محسن تنابنده
( Šōnig ) = شونیگ اندر زبان پهلوی ( ordinary ) .
workaday
چیزی که معمول است.
آدی= معمولی
ساختار واژه ( ( آدی ) ) در واژه ( ( عادی ) ) دگر ریس شده است.
همزه ( ( ء ) ) در نوشتن خیلی زمان ها عین ( ( ع ) ) نوشته شده است
شونی/شونیک ( در پهلوی )
واژه ی همگانی را بجای عمومی بکار میبرند.
در پارسی ما واژه ی شونیک را داریم به جای واژه ی معمولی. مردم معمولی = مردم شونیک. خیلی هم زیباست این لغت
همگانی
رایج، عادی، متداول، متعارف، مرسوم، مستعمل، پیش پاافتاده، عام، مبتذل، نرمال
میان میانه
این واژه مانند بیشتر واژه های عربی در فارسی بی معنی و اضافی است، به نظم به جای آن میتوان از واژه میانه بهره برد ، فلان چاق است یا لاغر ؟ میانه
فلانی زشته یا زیبا ؟ میانه
و از برابر های دیگر هم می توان بهره برد با رویکرد به معنی جمله
روامند، بهنجار ( سره )
این واژه عربی و به معنی عادی و متداول است و پارسی آن اینهاست:
شونیک ( پهلوی )
لوکیا lokyã ( سنسکریت )
لایوک ( سنسکریت: لایوکیا )
پِریاس ( سنسکریت: پْرایَسَس )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس