yummy

/ˈjəmi//ˈjʌmi/

معنی: جالب، زیبا، لذیذ، خوش مزه، جالب توجه
معانی دیگر: (عامیانه) خوشمزه، مطبوع

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: yummier, yummiest
• : تعریف: (informal) very tasty or otherwise pleasing to the senses.
مشابه: delectable, delicious, savory

- This new ice cream flavor is yummy!
[ترجمه Vkoom.@rmy-F.R] طعم این بستنی جدید خوشمزه است.
|
[ترجمه ملیح] خوشمزه، لذیذ
|
[ترجمه ب گنج جو] طعم این بستنی جدیده محشره . عجیب.
|
[ترجمه گوگل] این طعم بستنی جدید خوشمزه است!
[ترجمه ترگمان] این نوع بستنی جدید خوش مزه است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a yummy cake
یک کیک لذیذ

2. I think I'll have some more of that yummy chocolate cake.
[ترجمه N] کیک شکلاتی خوشمزه
|
[ترجمه حلما] من فکر کنم من یه خورده میخورم از این کیک شکلاتی
|
[ترجمه گوگل]فکر می کنم مقداری دیگر از آن کیک شکلاتی خوشمزه بخورم
[ترجمه ترگمان]فکر کنم یه خورده بیشتر از این کیک شکلاتی خوش مزه بخورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. 'Treacle tart! Yummy!' said Simon.
[ترجمه Amirbadboy] سیمون گفت . . تارت تراکلو خوش مزه
|
[ترجمه گوگل]تارت تراکلو! لذیذ!' گفت سایمون
[ترجمه ترگمان]تارت میوه ای! خوش مزه - - - - - - - - سیمون گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And tell her to bring along that yummy brother of hers.
[ترجمه گوگل]و به او بگو برادر خوشمزش را بیاورد
[ترجمه ترگمان] و بهش بگو که اون برادر خوش مزه خودش رو بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This cake is really yummy.
[ترجمه Vkook.@rmy-F.R] این کیک واقعا خوشمزه است.
|
[ترجمه گوگل]این کیک واقعا خوشمزه است
[ترجمه ترگمان]این کیک خوش مزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Chocolate cake for tea? How yummy!
[ترجمه Vkook.@rmy-F.R] کیک شکلاتی برای چای؟چه خوشمزه!
|
[ترجمه گوگل]کیک شکلاتی برای چای؟ چقدر خوشمزه!
[ترجمه ترگمان]کیک شکلاتی برای چای؟ چه خوش مزه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The turkey, dressing and cranberry sauce were particularly yummy this year.
[ترجمه گوگل]بوقلمون، سس و سس کرن بری امسال بسیار خوشمزه بودند
[ترجمه ترگمان]بوقلمون، سس dressing و سس تمشک به خصوص این سال خوش مزه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And so is the yummy hamper over there from Fortnum's.
[ترجمه گوگل]و همینطور مانع خوش طعمی از Fortnum's
[ترجمه ترگمان]پس این سبد خوش مزه که از Fortnum هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It all sounds yummy, doesn't it.
[ترجمه گوگل]همه چیز خوشمزه به نظر می رسد، اینطور نیست
[ترجمه ترگمان]به نظر خوش مزه میاد، نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was so yummy and I lost the recipe.
[ترجمه گوگل]خیلی خوشمزه بود و من دستورشو گم کردم
[ترجمه ترگمان] خیلی خوش مزه بود و طرز پخت ش رو از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And don't some pancakes sound pretty yummy right now?
[ترجمه گوگل]و آیا برخی از پنکیک ها در حال حاضر بسیار خوشمزه به نظر نمی رسند؟
[ترجمه ترگمان]و الان یه کم پنکیک هم خوش مزه به نظر نمیاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lovely sweet cake roll, mushroom on the top, yummy.
[ترجمه گوگل]رول کیک شیرین دوست داشتنی، قارچ روی آن، خوشمزه است
[ترجمه ترگمان]کیک شکلاتی دوست داشتنی، قارچ، بالا، خوش مزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Because it has strong flavour, very savoury, fatty, yummy but not greasy.
[ترجمه گوگل]زیرا دارای طعم قوی، بسیار لذیذ، چرب، خوشمزه است اما چرب نیست
[ترجمه ترگمان]چون مزه خوبی دارد، چرب، چرب، خوش مزه اما چرب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Clay pot cooked yellow pea cake is yummy, tasty and refreshing, and many people like it.
[ترجمه گوگل]کیک نخود زرد پخته شده در قابلمه سفالی لذیذ، خوش طعم و با طراوت است و بسیاری از مردم آن را دوست دارند
[ترجمه ترگمان]خوش مزه، خوش مزه و نیروبخش است و بسیاری از مردم آن را دوست دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They were having a yummy buffet at twenty four dollars.
[ترجمه گوگل]آنها یک بوفه خوشمزه با قیمت بیست و چهار دلار داشتند
[ترجمه ترگمان]They خوش مزه در بیست و چهار دلار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جالب (صفت)
spicy, absorbing, attractive, yummy, marvelous, memorable, arresting, well-off

زیبا (صفت)
cute, yummy, handsome, beautiful, scrumptious, spiffy, fair, beauteous, elegant, picturesque, goodly, well-favored, well-favoured, bonnie, bonny, chic, stylish, dinky, eyeful, pulchritudinous

لذیذ (صفت)
yummy, luscious, savory, pleasurable, palatable, delicious, delectable, toothsome, saporous

خوش مزه (صفت)
yummy, delicate, luscious, piquant, savory, flavorous, tasty, palatable, delicious, toothsome, zesty, flavored, zestful, sapid, gustable, interesting, jestful

جالب توجه (صفت)
yummy, liberal, lively, remarkable, notable, unco

انگلیسی به انگلیسی

• delicious, tasty, appetizing, stimulating; attractive, nice, pretty
some people use yummy to describe food that they think is delicious; an informal word.

پیشنهاد کاربران

خوشمزه و لذیذ
1 - ( of food ) delicious
غذا، صفت/ لذیذ، خوشمزه
"yummy cream cakes"
2 - sexually attractive
از نظر جنسی جذاب
And tell her to bring along that yummy brother of hers
Yummy=Delicious
خوشمزه🌸😋
باحال , جالب
به معنی خوشمزه
Delicious
و نام یک آهنگ جذاب و فوق العاده از جاستین بیبر
دستپخت خوشمزه
برای غذا خوشمزه، برای انسان خوش گل یا دوست داشتنی، برای اشیا یا موضوعی جالب توجه یا جذاب. بستگی به موقعیت داره.
لذیذ، خوشمزه
من به خاطر آهنگ جاستین بیبیر که اشتباه معنیش کرده بودن گفتم معنی اصلیش خوشمزه اس
Yummy is synonym of delicious y
به معنی خوشمزه ولذیذ
تو دل برو
جیگر
مثال؟Isn't he yummy
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس