wretchedly


ازروی بدبختی یابیچارگی، بطوربدیازیان اور، به پستی

جمله های نمونه

1. 'I'm so sorry,' she said wretchedly.
[ترجمه گوگل]با بدبختی گفت: خیلی متاسفم
[ترجمه ترگمان]او با ناراحتی گفت: من خیلی متاسفم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He had made me wretchedly conscious of my shortcomings; that is how he had me on the hook.
[ترجمه گوگل]او مرا بدبختانه از کاستی هایم آگاه کرده بود به این ترتیب او مرا در قلاب قرار داد
[ترجمه ترگمان]او مرا از این shortcomings آگاه ساخته بود؛ این طور بود که مرا معطل خودش کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The drive back to Earl's Court was wretchedly uncomfortable, not even his new-found outrage managing to warm him.
[ترجمه گوگل]بازگشت به دادگاه ارل بسیار ناراحت کننده بود، حتی خشم تازه کشف شده او نتوانست او را گرم کند
[ترجمه ترگمان]حرکت به سوی دادگاه ارل s و uncomfortable بود، و حتی خشم جدیدش باعث شد که او را وادار به گرم کردن او کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Cravens were a prolific lot, wretchedly poor but very fertile.
[ترجمه گوگل]کریون ها تعداد زیادی پربار، بدبختانه فقیر اما بسیار بارور بودند
[ترجمه ترگمان]The افراد پرکار و wretchedly بودند، اما بسیار حاصلخیز، اما بسیار حاصلخیز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was wretchedly conscious of Rohan watching her, his brows drawn together in frowning concentration.
[ترجمه گوگل]او با بدبختی حواسش به روهان بود که او را تماشا می کند، ابروهایش با اخم به هم نزدیک شده بود
[ترجمه ترگمان]از رو هان که از اینکه رو هان به او چشم دوخته بود ناراحت بود، ابروهایش درهم کشیده بودند و اخم کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Primitive tribes are naked and wretchedly fed and housed, but they do not suffer from unemployment.
[ترجمه گوگل]قبایل بدوی برهنه و بدبختانه تغذیه و مسکن می شوند، اما از بیکاری رنج نمی برند
[ترجمه ترگمان]قبایل بدوی برهنه و wretchedly و سرپناه هستند، اما از بیکاری رنج نمی برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "I made it all up," she said wretchedly.
[ترجمه گوگل]او با بدبختی گفت: من همه چیز را درست کردم
[ترجمه ترگمان]او با درماندگی گفت: \" من همه چیز را تمام کردم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The country's 37 million people are wretchedly poor.
[ترجمه گوگل]37 میلیون نفر جمعیت این کشور به شدت فقیر هستند
[ترجمه ترگمان]۳۷ میلیون نفر از مردم کشور به شدت فقیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His marriage was wretchedly unhappy.
[ترجمه گوگل]ازدواج او بدبختانه ناخوشایند بود
[ترجمه ترگمان]ازدواجش بی اندازه ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Robson had stationed Lee Bowyer on the right wing as cover for the teenager (Taylor), but given the wretchedly insipid nature of his performance, he need not have bothered.
[ترجمه گوگل]رابسون لی باویر را در جناح راست به عنوان پوشش نوجوان (تیلور) مستقر کرده بود، اما با توجه به ماهیت ضعیف عملکرد او، او نیازی به زحمت نداشت
[ترجمه ترگمان]رابسون لی بائر را در جناح راست به عنوان پوشش برای نوجوان (تیلور)مستقر کرده بود، اما با توجه به ماهیت بی مزه و بی مزه عملکرد او، نیازی به این کار نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• miserably, poorly; meanly, ignobly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : wretch / wretchedness
✅️ صفت ( adjective ) : wretched
✅️ قید ( adverb ) : wretchedly

بپرس