workday

/ˈwɜːrkˌde//ˈwɜːkdeɪ/

معنی: روز کار، ساعت کار روزانه، ایام کار اداری، ساعات کار اداری
معانی دیگر: روزکار (در برابر: روز مرخصی یا تعطیل)، کار، ساعات کار روزانه، مدت کار در هر روز، day working روز کار، ساعت کار روزانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a day on which work is done, esp. on a regular basis.

- Sunday is not a workday for me.
[ترجمه گوگل] یکشنبه برای من روز کاری نیست
[ترجمه ترگمان] یکشنبه ها یه روز کاری برای من نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the part of the day devoted to work or employment.

- a very long workday
[ترجمه گوگل] یک روز کاری بسیار طولانی
[ترجمه ترگمان] یه روز کاری طولانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a farmer's workday begins at six a. m. and ends at five p. m.
کار یک کشاورز ساعت شش بامداد آغاز و ساعت پنج بعد از ظهر تمام می شود.

2. a seven-hour workday
کار روزانه ی هفت ساعته

3. His workday starts at 30 a. m. and lasts 12 hours.
[ترجمه گوگل]روز کاری او از ساعت 30 صبح شروع می شود متر و 12 ساعت طول می کشد
[ترجمه ترگمان]ساعت کاری اون ساعت ۳۰ شروع میشه ام و ۱۲ ساعت طول میکشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. What's he doing home on a workday?
[ترجمه گوگل]او در یک روز کاری در خانه چه می کند؟
[ترجمه ترگمان]تو یه ساعت کاری خونه چیکار میکنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Saturday is a workday for him.
[ترجمه گوگل]شنبه برای او یک روز کاری است
[ترجمه ترگمان]شنبه روز کاری برای او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He put in a long workday.
[ترجمه گوگل]او یک روز کاری طولانی را پشت سر گذاشت
[ترجمه ترگمان]اون یه ساعت کاری طولانی انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She wore workday clothes.
[ترجمه گوگل]او لباس های روز کار می پوشید
[ترجمه ترگمان]لباس پوشیدن لباس ورزشی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is as cheerful in his workday as Stadler is grumpy.
[ترجمه گوگل]او در روزهای کاری خود به همان اندازه شاد است که استدلر بدخلق است
[ترجمه ترگمان]به همان اندازه که Stadler است، مانند Stadler است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I would rather today is a workday but not a weekend.
[ترجمه گوگل]ترجیح می دهم امروز یک روز کاری باشد اما آخر هفته نباشد
[ترجمه ترگمان]من ترجیح می دهم که امروز یک روز کاری باشد، اما نه یک آخر هفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some Americans start their workday fifteen minutes after they wake up. Some even stay in their nightclothes .
[ترجمه گوگل]برخی از آمریکایی ها روز کاری خود را پانزده دقیقه پس از بیدار شدن شروع می کنند برخی حتی در لباس شب خود می مانند
[ترجمه ترگمان]برخی از آمریکایی ها روز کاری خود را پانزده دقیقه بعد از بیدار شدن از خواب شروع می کنند برخی حتی در nightclothes می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Oh, no. That's enough for now. Tomorrow's a workday for me.
[ترجمه گوگل]وای نه فعلا همین کافی است فردا برای من یک روز کاری است
[ترجمه ترگمان]اوه، نه همین حالا کافیه فردا روز کاری برای من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. "So try to split up your workday into short sprints of 90 to 120 minutes each, with a 5-minute break in between," Achor says.
[ترجمه گوگل]آکور می گوید: «بنابراین سعی کنید روز کاری خود را به دوی سرعت های کوتاه 90 تا 120 دقیقه ای تقسیم کنید که بین آن ها یک استراحت 5 دقیقه ای وجود دارد
[ترجمه ترگمان]Achor می گوید: \" بنابر این سعی کنید هر کدام ساعات کاری خود را با حداکثر سرعت بین ۹۰ تا ۱۲۰ دقیقه، با یک وقفه ۵ دقیقه ای تقسیم کنید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I: What is your typical workday like at your present job?
[ترجمه گوگل]من: روز کاری معمولی شما در شغل فعلی شما چگونه است؟
[ترجمه ترگمان]من: کاری که تو انجام دادی چه کاری بود که تو شغل present انجام بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They tell stories about work and express their feelings about their workday.
[ترجمه گوگل]آنها داستان هایی در مورد کار می گویند و احساسات خود را در مورد روز کاری خود بیان می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها داستان هایی در مورد کار می گویند و احساسات خود را در مورد کار روزانه خود بیان می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He continued the work day after day.
[ترجمه گوگل]او روز به روز به کارش ادامه می داد
[ترجمه ترگمان]او روز بعد به کار خود ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She hates doing the same work day after day.
[ترجمه گوگل]او از انجام کارهای مشابه هر روز متنفر است
[ترجمه ترگمان] اون از انجام یه کار در روز بعد از روز متنفره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. In spite of the shorter work day, total production increased and hourly production increased dramatically.
[ترجمه گوگل]با وجود روز کاری کوتاه تر، کل تولید افزایش یافت و تولید ساعتی به طور چشمگیری افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]به رغم ساعات کاری کوتاه تر، تولید کلی افزایش یافت و تولید ساعتی به طور چشمگیری افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. In spite of a longer work day, employees were producing more than ever before.
[ترجمه گوگل]با وجود روز کاری طولانی تر، کارمندان بیش از هر زمان دیگری تولید می کردند
[ترجمه ترگمان]به رغم یک روز کاری طولانی تر، کارمندان بیش از پیش تولید می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. We're backing a nationwide Ride to Work Day to raise the profile of motorcycling.
[ترجمه گوگل]ما از یک روز سواری تا کار در سراسر کشور حمایت می کنیم تا شهرت موتورسواری را بالا ببریم
[ترجمه ترگمان]ما از یک سواری در سراسر کشور به مناسبت روز کار برای افزایش مجموعه تنظیمات موتورسواری حمایت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. A Zen monk never lets the work day affect his relaxation time.
[ترجمه گوگل]یک راهب ذن هرگز اجازه نمی دهد روز کاری بر زمان استراحت او تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]یک راهب ذن هرگز اجازه نمی دهد که روز کاری بر زمان استراحت او تاثیر بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. A normal work day begins at nine in the morning.
[ترجمه گوگل]یک روز کاری عادی از ساعت نه صبح شروع می شود
[ترجمه ترگمان]روز کاری عادی ساعت نه صبح شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Be willing to work day and night shift of 12 hour.
[ترجمه گوگل]مایل به کار در شیفت شبانه روزی 12 ساعته باشید
[ترجمه ترگمان]مایل باشید روز و شیفت شب را در ۱۲ ساعت کار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. I also saw my grandmother work day in day out until she passed away at 6 having also raised all of her 7 children on her own.
[ترجمه گوگل]مادربزرگم را هم می‌دیدم که روز به روز کار می‌کرد تا اینکه در ۶ سالگی از دنیا رفت و تمام ۷ فرزندش را نیز به تنهایی بزرگ کرد
[ترجمه ترگمان]من همچنین روز کاری مادربزرگم را در روز دیدم، تا اینکه در ۶ سالگی درگذشت و همچنین تمام ۷ فرزند خود را نیز پرورش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. To complete their work the worker is work day and night.
[ترجمه گوگل]کارگر برای تکمیل کار خود شبانه روز کار می کند
[ترجمه ترگمان]کارگران برای تکمیل کارشان روز و شب کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. They work day and night building small walls of wax.
[ترجمه گوگل]آنها روز و شب کار می کنند و دیوارهای کوچکی از موم می سازند
[ترجمه ترگمان]آن ها روز و شب مشغول ساختن دیواره ای کوچک موم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. It's an expanded version ofTake Your Child to Work Day.
[ترجمه گوگل]این یک نسخه توسعه‌یافته از «فرزندتان را به محل کار ببرید»
[ترجمه ترگمان]این یک نسخه بسط داده شده از کودک شما به روز کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Treat it like a regular work day.
[ترجمه گوگل]مانند یک روز کاری معمولی با آن رفتار کنید
[ترجمه ترگمان]با آن به عنوان یک روز کاری عادی رفتار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Tomorrow is Take Your Dog To Work Day, so in preparation I'm bringing my dog Violet to the G2 office to see how she and the workers get on.
[ترجمه گوگل]فردا روز سگ خود را به محل کار ببرید، بنابراین برای آماده شدن، سگم ویولت را به دفتر G2 می‌آورم تا ببینم او و کارگران چگونه کار می‌کنند
[ترجمه ترگمان]فردا سگ تان را به روز کار ببرید، بنابراین در آماده سازی من dog را به دفتر G۲ بردم تا ببینید او و کارگران چگونه کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روز کار (اسم)
workday, working day

ساعت کار روزانه (اسم)
workday, working day

ایام کار اداری (اسم)
workday

ساعات کار اداری (اسم)
workday

انگلیسی به انگلیسی

• day on which one must work
a workday is a day on which people go to work.

پیشنهاد کاربران

۱. روز کار. روز غیر تعطیل ۲. مدت کار روزانه
مثال:
Sunday is not a workday for me.
یکشنبه برای من روز کار نیست.

بپرس