woman suffrage

/ˈwʊmənˈsəfrɪdʒ//ˈwʊmənˈsʌfrɪdʒ/

حق رای زنان، حق رای نسوان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: woman-suffragist (n.)
• : تعریف: women's right to vote, esp. in government elections.

جمله های نمونه

1. The question of woman suffrage sets them at variance.
[ترجمه گوگل]مسئله حق رای زنان آنها را دچار اختلاف می کند
[ترجمه ترگمان]مساله حق رای زنان آن ها را با واریانس تنظیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In contemporary China, woman suffrage not only has the significant influence to the socialism democratic politics construction, moreover is weighs a national civilized degree the important symbol.
[ترجمه گوگل]در چین معاصر، حق رای زنان نه تنها تأثیر قابل توجهی در ساختار سیاسی دموکراتیک سوسیالیسم دارد، بلکه یک درجه متمدن ملی نیز نماد مهمی است
[ترجمه ترگمان]در چین معاصر، حق رای زنان نه تنها تاثیر قابل توجهی بر ساختار سیاست دموکراتیک سوسیالیستی دارد، علاوه بر آن، یک درجه یک نماد فرهنگی ملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She also became a regular speaker at woman suffrage gatherings, demanding to know if women's wartime deeds 'do not place woman as man's equal, what do?
[ترجمه گوگل]او همچنین یک سخنران ثابت در گردهمایی های حق رأی زنان شد و خواستار آن شد که بداند اگر اعمال زنان در زمان جنگ «زن را برابر مرد قرار نمی دهد، چه می کند؟
[ترجمه ترگمان]او همچنین به یک گوینده منظم در اجتماعات زنان حق رای تبدیل شد و خواستار دانستن این موضوع شد که آیا اعمال زمان جنگ زنان به اندازه مردان برابر نیست، چه باید کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Between 1890 and 1930 the woman suffrage movement became exceedingly militant.
[ترجمه گوگل]بین سالهای 1890 و 1930 جنبش حق رأی زنان به شدت ستیزه جویانه شد
[ترجمه ترگمان]بین سال های ۱۸۹۰ و ۱۹۳۰ جنبش حق رای زنان به شدت شبه نظامی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. President of the Woman Suffrage Association for 21 years, she led the struggle for women's rights.
[ترجمه گوگل]رئیس انجمن زنان به مدت 21 سال، او مبارزه برای حقوق زنان را رهبری کرد
[ترجمه ترگمان]او که به مدت ۲۱ سال رئیس اتحادیه زنان و انتخابات بود، رهبری مبارزه با حقوق زنان را بر عهده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The question of woman suffrage is a very simple one.
[ترجمه گوگل]مسئله حق رای زنان بسیار ساده است
[ترجمه ترگمان]مساله حق رای زنان بسیار ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The woman liberation is the important criterion which the human society progresses, but woman suffrage is the higher form which the woman liberates.
[ترجمه گوگل]رهایی زن معیار مهم پیشرفت جامعه بشری است، اما حق رای زن شکل بالاتری است که زن آزاد می کند
[ترجمه ترگمان]آزادی زنان معیار مهمی است که جامعه انسانی پیشرفت می کند، اما حق رای زنان شکل بالاتری است که زن آزاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Yet, great as is the victory over conservatism which is represented in the accomplishment of man suffrage, infinitely greater will be the attainment of woman suffrage.
[ترجمه گوگل]با این حال، هر چه پیروزی بر محافظه کاری که در دستیابی به حق رای مرد نشان داده می شود بزرگ باشد، دستیابی به حق رای زنان بی نهایت بیشتر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، پیروزی بر محافظه کاری که در تحقق حق رای مردم نمایش داده می شود، دستیابی به حق رای برای زنان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Because of this, along with society's progress and the development, a woman suffrage achievement vital realistic question becomes the multitudinous discipline research day by day the hot spot.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل، همراه با پیشرفت و توسعه جامعه، یک سوال واقعی واقع گرایانه حیاتی برای دستیابی به حق رای زن به تحقیقات رشته های متعدد روز به روز به نقطه داغ تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، به همراه پیشرفت جامعه و توسعه، دستاورد یک زن برای دستیابی به یک سوال واقعی واقعی، روز تحقیق علمی را تا روز داغ به دست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For the first and only time in this century, the US Senate votes on woman suffrage.
[ترجمه گوگل]برای اولین و تنها بار در این قرن، سنای ایالات متحده در مورد حق رای زنان رای می دهد
[ترجمه ترگمان]برای اولین و تنها در این قرن، سنای آمریکا در مورد حق رای زنان رای می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As an important component part of the American Feminism Movement, the woman suffrage struggle, whose contents involve a good many aspects such as politics, economy, culture, etc.
[ترجمه گوگل]به عنوان بخش مهمی از جنبش فمینیسم آمریکا، مبارزه برای حق رای زن، که محتوای آن شامل بسیاری از جنبه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره است
[ترجمه ترگمان]به عنوان بخشی مهم از جنبش فمینیسم آمریکا، جنبش زنان حق رای، که محتوای آن شامل جنبه های بسیاری از قبیل سیاست، اقتصاد، فرهنگ و غیره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The lecturer of last evening went the whole length in advocating woman suffrage.
[ترجمه گوگل]مدرس عصر گذشته تمام تلاش خود را برای دفاع از حق رای زنان انجام داد
[ترجمه ترگمان]سخنران شب گذشته، همه مدت را صرف دفاع از حق رای زنان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• right of a woman to vote

پیشنهاد کاربران

بپرس