wolf

/ˈwʊlf//wʊlf/

معنی: گرگ، حریصانه خوردن، بوحشت انداختن
معانی دیگر: (معمولا با: down) با ولع خوردن، بلعیدن، (جانور شناسی) گرگ (canis)، خز گرگ، پوست گرگ، آدم سبع و حریص، آزمند، درنده خوی، ددمنش، (خودمانی - مرد) اهل لاس زدن، زن باز، زن ربا، زن بازی کردن، (ساز زهی) ناهنجاری، بدصدایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: wolves
عبارات: cry wolf, keep the wolf from the door, wolf in sheep's clothing
(1) تعریف: any of various wild, flesh-eating canines that have bushy tails and erect ears and that hunt in packs.

(2) تعریف: the pelt of this animal.

(3) تعریف: any of various similar or related animals.

(4) تعریف: a predatory or greedy person.

(5) تعریف: a man who makes sexual advances to many women.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wolfs, wolfing, wolfed
مشتقات: wolflike (adj.)
• : تعریف: (informal) to gulp down hungrily and greedily; eat quickly and voraciously (often fol. by down).
مشابه: devour, gulp

- After the game, the hungry players wolfed down some hamburgers.
[ترجمه علی عرب] پس از بازی ، بازیکنان گرسنه چند همبرگر را بلعیدند ( با ولع خوردند )
|
[ترجمه ستایش حسینخانی] پس از بازی بازیکنان گرسنه تعدادی از همبرگر ها را با ولع خوردند و بلعیدند.
|
[ترجمه گوگل] پس از پایان بازی، بازیکنان گرسنه تعدادی همبرگر را با گرگ پایین انداختند
[ترجمه ترگمان] بعد از بازی، بازیکنان گرسنه چند همبرگر را پایین آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. wolf in sheep's clothing
گرگ در لباس میش

2. a wolf is a savage animal
گرگ حیوان سبعی است.

3. the wolf growled and showed its fangs
گرگ غرید و دندان های (نیش) خود را نشان داد.

4. a wolf in sheep's clothing
گرگ در لباس گوسفند

5. keep the wolf from the door
وسایل زندگی را فراهم کردن،خود را برای روز مبادا آماده کردن

6. like a ravenous wolf
مانند گرگی که سیرایی ندارد

7. . . . saved from the fangs and claws of a wolf
. . . رهانید از دهان و چنگ گرگی

8. . . . rescued from the mouth (fangs) and claws of a wolf
. . . رهانید از دهان و چنگ گرگی

9. A growing youth has a wolf in his belly.
[ترجمه KamyarTTtoo1992] در جوان گرگیست که با او در حال رشد است
|
[ترجمه گوگل]یک جوان در حال رشد یک گرگ در شکم خود دارد
[ترجمه ترگمان]جوانی که رشد می کند، یک گرگ در شکمش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The life of the wolf is the death of the lamb.
[ترجمه گوگل]زندگی گرگ مرگ بره است
[ترجمه ترگمان]زندگی گرگ، مرگ بره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. While you trust to the dog, the wolf slips into the sheepfold.
[ترجمه گوگل]در حالی که شما به سگ اعتماد دارید، گرگ به گوسفندان می لغزد
[ترجمه ترگمان]در حالی که به سگ اطمینان داری، گرگ به آغل می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A thief knows a thief as a wolf knows a wolf.
[ترجمه حسن غفوریان] زبان شخص لال را ، مادرش می فهمد . . . . . . چون ضرب المثل هست ، بنابراین من ، ترجمه که نه ، بلکه نزدیکترین ضرب المثل فارسی را تقدیم کردم .
|
[ترجمه گوگل]دزد دزد را می شناسد همانطور که گرگ گرگ را می شناسد
[ترجمه ترگمان]دزد یک دزد را می داند که یک گرگ یک گرگ را می شناسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By little and little the wolf eateth the sheep.
[ترجمه گوگل]گرگ کم کم گوسفندها را می خورد
[ترجمه ترگمان]کم کم گرگ گوسفند را نوازش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Give never the wolf the wether.
[ترجمه گوگل]هرگز آب و هوا را به گرگ نده
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت گرگ را به من عطا نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The lone sheep is in danger of the wolf.
[ترجمه گوگل]گوسفند تنها در خطر گرگ است
[ترجمه ترگمان]گوسفند تنها در خطر گرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. When the wolf grows old, the crows ride him.
[ترجمه گوگل]وقتی گرگ پیر شد، کلاغ ها سوارش می شوند
[ترجمه ترگمان]وقتی گرگ پیر می شود، کلاغ ها او را می رانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It is a foolish sheep that makes the wolf his confessor.
[ترجمه گوگل]گوسفند احمقی است که گرگ را اعتراف کننده خود می کند
[ترجمه ترگمان]این یک گوسفند ابله است که کشیش را به کشیش اقرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گرگ (اسم)
wolf

حریصانه خوردن (فعل)
gut, guzzle, gull, devour, engorge, gobble, lap, wolf

بوحشت انداختن (فعل)
frighten, fright, wolf

انگلیسی به انگلیسی

• wild dog; brutal person; womanizer; discordant sound (music)
eat ravenously; hunt wolves
a wolf is a wild animal that looks like a large dog and kills and eats other animals.
if someone cries wolf, they say that there is a problem when it is not true, with the result that people do not believe them when there really is a problem.
see also wolves.
if you wolf down food, you eat it quickly and greedily; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

1 -
a man who often tries to have sex with the women he meets
مردی که اغلب سعی می کند با زنانی که ملاقات می کند رابطه جنسی داشته باشد
He had the reputation of being a bit of a wolf.
2 -
...
[مشاهده متن کامل]

to eat a large amount of food very quickly
خوردن مقدار زیادی غذا خیلی سریع، بلعیدن مقدار زیادی غذا
The boys wolfed the sandwiches ( down ) and then started on the cake.
He wolfed down lunch in five minutes.

1. گرگ.
2. ( اصطلاح ) مرد گستاخ و جسور.
wolf ( n ) ( wʊlf ) =a large wild animal of the dog family, that lives and hunts in groups, e. g. a pack of wolves.
wolf
ذوالاجماع. [ ذُل ْ اِ ] ( ع اِ مرکب ) گرگ. ( مهذب الاسماء ) .
گرگ به انگلیسی میشه wolf تلفظش به فارسی میشه وُلف
Naked wolfe
اکوز
گرگ ، جمع:Wolves.
wolf
این واژه ای ایرانی - اروپایی ست که دَر پارسی به شِکل :
وُلف< وُرف< وُرگ< گُرگ ( جورج )
وُلف< وُرف< گُرف< گُرب<گُربه
به جا مانده است.
دَر زَبان شِناسی وات "و" کَهَن به " گ" نُوین دِگَریده
...
[مشاهده متن کامل]

می شَوَد ، مانَند ِ : وَردیدَن < گَردیدَن
وات " و" به "ب" : وَرف< بَرف
وات " ف" به " ب" :
اِنگلیسی : for
آلمانی : fur
پارسی : بَر، بَرا، بَرای
for = fur = bar/baraa/ baraay

گرگ یک سگ سان و در لیست حیوانات درنده است. گرگ گله ای زندگی میکند و حدودا تعداد گلیشان به ۲۰ گرگ میرسد.

🐺🐺 گرگ
گرگ خودرستا یعنی تنها
درنده
گرگ
بی رحم
گرگ ، بلعیدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس