will

/wɪl//wɪl/

معنی: میل، ارزو، نیت، اراده، قصد، خواهش، خواست، وصیتنامه، مشیت، وصیت، اراده کردن، فعل کمکی'خواهم'، خواستاربودن، میل کردن، وصیت کردن، خواستن
معانی دیگر: تصمیم، عزم، اشتیاق، علاقه، رغبت، یازش، یازه، خواسته، تمایل، کام، خواستنامه، عزم کردن، تصمیم گرفتن، مصمم شدن، خواستار شدن، بخشیدن، خواستنامه نوشتن، مقدر کردن، مشیت کردن، (فعل معین - برای نشان دادن آینده) خواهم -، خواهد -، خواهند - (و غیره)، (برای نشان دادن عزم یا اراده یا اجبار یا محذور)، (برای نشان دادن تمایل یا ناچاری یا خصلت)، (برای تعارف و پرسش مودبانه)، (برای نشان دادن ویژگی یا عادت)، (برای نشان دادن حدس یا انتظار)

بررسی کلمه

فعل کمکی ( auxiliary verb )
حالات: will, would
(1) تعریف: used to indicate future time of a verb.

- The banks will be closed tomorrow for the holiday.
[ترجمه امیر ش] بانک ها به دلیل روز تعطیل فردا تعطیل می شوند
|
[ترجمه احمدرضا] بانک ها به دلیل تعطیلات فردا تعطیل خواهند بود
|
[ترجمه Saji_hp] بانک ها به دلیل تعطیلات فردا تعطیل خواهند شد
|
[ترجمه ali heydari] بانک ها به دلیل تعطیلی فردا بسته خواهند شد.
|
[ترجمه EXO-L _ BLINK _ KOREA] بانک ها به دلیلِ تعطیلات بسته خواهند بود
|
[ترجمه ساناز] بانک ها بسته خواهد شد فردا ب دلیل تعطیلات
|
[ترجمه fatemeh] بانک ها به دلیل تعطیلات فردا بسته می شوند
|
[ترجمه آرش] فردا به دلیل تعطیلات بانک ها تعطیل خواهد بود.
|
[ترجمه me] فردا به دلیل تعطیلی بانک ها بسته خواهند بود
|
[ترجمه علی] بانک فردا برای تعطیلات میخواد ببنده
|
[ترجمه محمد عبدی] بانک ها فردا به دلیل تعطیلی بسته خواهند بود
|
[ترجمه گوگل] بانک ها فردا به دلیل تعطیلات تعطیل هستند
[ترجمه ترگمان] بانک ها فردا برای تعطیلات تعطیل خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: used to announce one's decision or intention to do something.

- Don't move him! I will call an ambulance.
[ترجمه Ho3in] ایشان را حرکت نده!من الآن به آمبولانس زنگ میزنم. ( من الآن با آمبولانس تماس خواهم گرفت. )
|
[ترجمه امیر ش] نباید اورا تکان دهی ! من با آمبو لانس تماس خواهم گرفت
|
[ترجمه A.m] او را حرکت نده ' میخواهم با آمبولانس تماس بگیرم
|
[ترجمه EXO_L _ BLINK _ KOREA] تکونش نده من فوراً با آمبولانس تماس میگیرم
|
[ترجمه فاطمه‌محمودی‌] اورا تکان نده . الان با آمبولانس تماس می گیرم
|
[ترجمه نیمو] او را تکان نده، من یک آمبولانس را فرا خواهم خواند
|
[ترجمه علی] تکونش نده الان آمبولانس خبر میکنم
|
[ترجمه گوگل] او را تکان نده! با آمبولانس تماس خواهم گرفت
[ترجمه ترگمان] تکونش نده! زنگ می زنم آمبولانس بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I will take this scarf, please, and that one also.
[ترجمه Rose elin] نباید ایشان را حرکت دهی ! همین الان به آمبولانس زنگ میزنم .
|
[ترجمه مرتجی] من این روسری رو برمیدارم ( میخواهم ) و همچنین اون یکی رو
|
[ترجمه گوگل] لطفا این روسری را می گیرم و آن یکی را هم
[ترجمه ترگمان] لطفا این شال را بردار، لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: used to make a promise or give assurance.

- I will write to you every day!
[ترجمه saji_hp] هر روز برای تو خواهم نوشت
|
[ترجمه EXO-L _BLINK_KOREA] من هر روز برای تو خواهم نوشت
|
[ترجمه گوگل] من هر روز برایت می نویسم!
[ترجمه ترگمان] هر روز برایت نامه می نویسم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Don't worry. He will be all right.
[ترجمه علی] نگرانی ندارد حالش خوب میشه
|
[ترجمه گوگل] نگران نباشید او خوب خواهد شد
[ترجمه ترگمان] نگران نباش حالش خوب میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: used to indicate willingness or inclination to do something (used with both animate and inanimate subjects).

- You can ask him, but I don't think he will lend you the money.
[ترجمه مرتجی] شما می توانید از او تقاضا کنید ، اما من فکر نمیکنم او به شما پول قرض بدهد.
|
[ترجمه علی] میتونی ازش بپرسی اما فکر نمی کنم بخواد بهت پول قرض بده.
|
[ترجمه گوگل] می توانید از او بپرسید، اما من فکر نمی کنم او به شما پول قرض دهد
[ترجمه ترگمان] شما می توانید از او بپرسید، اما من فکر نمی کنم که او به شما پول قرض بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I've tried, but that window simply will not open.
[ترجمه گوگل] من سعی کردم، اما آن پنجره به سادگی باز نمی شود
[ترجمه ترگمان] سعی کردم، اما پنجره به سادگی باز نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: used to indicate what the speaker absolutely demands of another person (often pronounced with strong emphasis).

- You WILL bring me the money you owe me by tomorrow or there will be trouble!
[ترجمه علی] تو باید پول رو برای من فردا بیاری وگر نه برات دردسر درست خوهد شد
|
[ترجمه گوگل] تا فردا پولی را که به من بدهکاری می آوری وگرنه مشکلی پیش خواهد آمد!
[ترجمه ترگمان] پولی را که فردا به من بدهکاری برایم بیاوری، وگرنه دردسر درست خواهد شد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: used to make a confident prediction, although in reality the facts are not known.

- That noise? Don't worry; that will just be our neighbor shooting off fireworks.
[ترجمه گوگل] اون سر و صدا؟ نگران نباشید؛ این فقط همسایه ما خواهد بود که آتش بازی را شلیک می کند
[ترجمه ترگمان] این صدا؟ نگران نباش، این باعث می شه که همسایه ما آتیش بازی در بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You answer the phone, please. That will be your mother.
[ترجمه گوگل] شما تلفن رو جواب بدین لطفا اون مادرت میشه
[ترجمه ترگمان] تلفن رو جواب بده، لطفا این مادر تو خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(7) تعریف: used to indicate some behavior that is considered characteristic of someone or something (often pronounced with strong emphasis, especially when expressing disapproval).

- He WILL spend all his money on expensive wine and fancy cars.
[ترجمه گوگل] او تمام پول خود را صرف شراب گران قیمت و ماشین های فانتزی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] او تمام پول خود را صرف شراب گران و ماشین های گرون قیمت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(8) تعریف: used to indicate capability or capacity.

- This car will do 120 miles per hour on the highway.
[ترجمه گوگل] این خودرو در بزرگراه 120 مایل در ساعت سرعت خواهد داشت
[ترجمه ترگمان] این اتومبیل ۱۲۰ مایل در ساعت در بزرگراه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This carton will hold twenty smaller boxes.
[ترجمه گوگل] این کارتن بیست جعبه کوچکتر را در خود جای می دهد
[ترجمه ترگمان] این کارتن بیست جعبه کوچک تر را نگهداری خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: wills, willing, willed
• : تعریف: to desire; wish.
مترادف: desire, like, want, wish
مشابه: please

- Do what you will.
[ترجمه گوگل] آنچه را که می خواهید انجام دهید
[ترجمه ترگمان] هر کاری دلت خواست بکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Go riding, if you will, but please be careful.
[ترجمه گوگل] اگر می خواهید سوار شوید، اما لطفا مراقب باشید
[ترجمه ترگمان] اگر مایل باشید، سوار شوید، اما مراقب باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: the power of the mind to choose one's own courses of action or decide one's emotions.
مترادف: choice, free will, volition
مشابه: animus, discretion, option, self-determination, velleity

- She was a woman with a strong will who never reversed her decisions.
[ترجمه گوگل] او زنی با اراده قوی بود که هرگز تصمیمات خود را تغییر نداد
[ترجمه ترگمان] او زنی بود با اراده ای قوی که هرگز تصمیمات او را عوض نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He assured the patient that one does not give up one's will even when hypnotized.
[ترجمه گوگل] او به بیمار اطمینان داد که حتی زمانی که هیپنوتیزم می شود از اراده خود دست نمی کشد
[ترجمه ترگمان] او به بیمار اطمینان داد که فرد حتی زمانی که هیپنوتیزم شده باشد، کسی را رها نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act or process of exercising this faculty.
مترادف: option, volition
مشابه: animus, choice, intent

- A democracy is ruled by the will of the people.
[ترجمه گوگل] دموکراسی با اراده مردم اداره می شود
[ترجمه ترگمان] دموکراسی با اراده مردم اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a decision made or wish expressed by someone in a position of authority.
مترادف: decision
مشابه: behest, bidding, command, desire, directive, discretion, disposition, intent, intention, say-so, wish, word

- It is the chairman's will that the meeting be held today.
[ترجمه گوگل] این خواست رئیس است که این جلسه امروز برگزار شود
[ترجمه ترگمان] این تصمیم رئیس است که جلسه امروز برگزار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: desire; wish.
مشابه: desire, disposition, fancy, inclination, mind, pleasure, preference, velleity, wish

- They took the child against her will.
[ترجمه Bahar] انها بچه را برخلاف میل او بردند
|
[ترجمه گوگل] بچه را برخلاف میل او گرفتند
[ترجمه ترگمان] آن ها بچه را به وصیت نامه او بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: self-control; determination.
مترادف: decision, determination, purpose, resolution, resolve, self-command, self-control, will power
مشابه: backbone, firmness, grit, iron, mettle, moxie, pluck, self-discipline, spunk

- He won't get the medal if he doesn't have the will to win.
[ترجمه گوگل] اگر اراده قهرمانی نداشته باشد مدال نمی گیرد
[ترجمه ترگمان] اگر او وصیت را نداشته باشد مدال را نخواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: disposition or attitude toward others.
مترادف: attitude, disposition, humor, nature
مشابه: feeling

- The villagers showed good will toward the newcomers.
[ترجمه گوگل] روستاییان نسبت به تازه واردان حسن نیت نشان دادند
[ترجمه ترگمان] روستاییان حسن نیت خود را نسبت به تازه واردها نمایش دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There has always been ill will between those two families.
[ترجمه گوگل] همیشه بین آن دو خانواده بدخواهی وجود داشته است
[ترجمه ترگمان] همیشه بین آن دو خانواده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(7) تعریف: in law, a declaration indicating how one wishes to dispose of his or her property after death.
مترادف: testament

- Unfortunately, he died before making a will.
[ترجمه گوگل] متأسفانه قبل از وصیت نامه فوت کرد
[ترجمه ترگمان] متاسفانه، قبل از اینکه وصیت نامه رو بسازه، مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She decided it was time to draw up her will.
[ترجمه کوثر] به این نتیجه رسید که زمان نوشتن وصیت نامه اش فرارسیده است.
|
[ترجمه گوگل] او تصمیم گرفت که وقت آن رسیده است که وصیت نامه خود را تنظیم کند
[ترجمه ترگمان] به این نتیجه رسید که وقتش است که اراده خود را جمع و جور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The will was read shortly after the funeral.
[ترجمه گوگل] وصیت نامه اندکی پس از تشییع جنازه قرائت شد
[ترجمه ترگمان] وصیت نامه اندکی پس از مراسم تدفین خوانده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His grandfather left him several thousand dollars in his will.
[ترجمه گوگل] پدربزرگش چندین هزار دلار در وصیت نامه اش برای او گذاشته است
[ترجمه ترگمان] پدربزرگش چند هزار دلار برایش باقی گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wills, willing, willed
(1) تعریف: to decide upon.
مترادف: choose
مشابه: decide, determine, purpose, resolve, settle

- He can succeed if he wills it.
[ترجمه گوگل] اگر بخواهد می تواند موفق شود
[ترجمه ترگمان] اگر بخواهد می تواند موفق شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to desire.
مترادف: wish
مشابه: desire, want

- I have always willed your happiness.
[ترجمه گوگل] من همیشه آرزوی خوشبختی شما را داشته ام
[ترجمه ترگمان] من همیشه خوشبختی تو را آرزو کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to influence or determine through the force of will.
مشابه: influence, wish

- Such was his power that he could will them to obey.
[ترجمه گوگل] قدرت او چنان بود که می توانست آنها را به اطاعت وادار کند
[ترجمه ترگمان] قدرت او این بود که آن ها را وادار به اطاعت کردن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- If only we could will the rain to stop!
[ترجمه گوگل] اگر فقط می توانستیم باران را متوقف کنیم!
[ترجمه ترگمان] کاش می توانستیم باران را متوقف کنیم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to decree; order; require.
مترادف: command, decree, ordain, order, require
مشابه: dictate, direct, enjoin, oblige, prescribe

- The court wills you to attend.
[ترجمه گوگل] دادگاه به شما اجازه حضور می دهد
[ترجمه ترگمان] دادگاه از شما خواسته است که در این جلسه شرکت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to bequeath (one's property) by means of a legal will.
مترادف: bequeath, devise, leave
مشابه: hand down

- His mother willed him the house.
[ترجمه گوگل] مادرش خانه را به او وصیت کرد
[ترجمه ترگمان] مادرش به او خانه می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: at will
(1) تعریف: to express or exercise one's will.

(2) تعریف: to determine; decide.
مترادف: choose, decide, determine, resolve
مشابه: settle

جمله های نمونه

1. will america be able to maintain its domination in computer technology?
آیا امریکا خواهد توانست برتری خود را در تکنولوژی کامپیوتر حفظ کند؟

2. will christina ever requite my love?
آیا کریستینا هرگز آنقدر که من او را دوست دارم مرا دوست خواهد داشت ؟

3. will force alone avail us?
آیا اعمال زور به تنهایی کاری برایمان صورت خواهد داد؟

4. will i, nill i
چه بخواهم چه نخواهم

5. will space anthropoids attack the earth?
آیا انسان نماهای فضا به کره ی زمین حمله خواهند کرد؟

6. will the telephone lead to the death of letter writing?
آیا تلفن موجب منسوخ شدن نامه نویسی خواهد شد؟

7. will this box hold all the dishes?
آیا این جعبه گنجایش همه ی ظرف ها را خواهد داشت ؟

8. will this do?
آیا این کافی است ؟

9. will you come tomorrow? possibly
فردا خواهی آمد؟ شاید.

10. will you come too? sure thing!
تو هم خواهی آمد؟ آره،حتما!

11. will you have more tea?
باز هم چای می خواهید؟

12. will you have your coffee black or with cream and sugar?
قهوه ات را تلخ می خوری یا با شیر و شکر؟

13. will you kindly put the book back on the shelf?
(آیا ممکن است) لطفا کتاب را دوباره روی تاقچه بگذارید؟

14. will you marry me?
زن من (شوهر من) می شوی ؟

15. will you please stop that noise!
لطفا به آن سر و صدا خاتمه بدهید!

16. will you sign our petition against cruelty to animals?
آیا عرضحال ما را بر علیه ظلم به حیوانات امضا خواهی کرد؟

17. will you stop this infernal noise!
این سر و صدای لعنتی را خاموش می کنی یا نه !

18. will you take me to a movie?
مرا به سینما می بری ؟

19. will your belongings to your children
مایملک خود را (طبق وصیتنامه) به فرزندانت ببخش !

20. "we will see!" was his laconic answer
پاسخ کوتاه او این بود: ((خواهیم دید!))

21. will i, nill i
چه بخواهم چه نخواهم

22. . . . will bring to school a truant child (even) on friday
. . . جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

23. . . . will bring to school a truant child on fridays
. . . جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

24. ali will vote in the javadieh precinct
علی در حوزه ی جوادیه رای خواهد داد.

25. boats will go out on the ebb
قایق ها در فروکشند به دریا می روند.

26. caution will be of the essence
احتیاط اساسی خواهد بود.

27. dinner will be served at eight
ساعت هشت شام داده می شود.

28. diplomas will be officially conferred next week
دانشنامه ها هفته ی دیگر رسما اعطا خواهد شد.

29. disobedience will cost you dear
نافرمانی برایت گران تمام خواهد شد.

30. dividends will be divided pro rata among shareholders
سود به نسبت تعداد سهام هر سهامدار تقسیم خواهد شد.

31. drink will be his ruination
می خوارگی زندگانیش را تباه خواهد کرد.

32. everybody will be there
همه آنجا خواهند بود.

33. faith will shield you against temptation
ایمان در برابر وسوسه سپر شما خواهد شد.

34. free will
اختیار عمل،آزادکامی

35. fruit will soon spoil in warm weather
درهوای گرم میوه زود خراب می شود.

36. gambling will be their destruction
قمار موجب تباهی آنان خواهد شد.

37. god will fix you!
خدا به حسابت خواهد رسید!

38. god will judge and doom their guilty souls
خدا ارواح گنهکار آنان را داوری و محکوم خواهد کرد.

39. god will reward you for your good deeds
خداوند اجر نیکوکاری های تو را خواهد داد.

40. god will take the ship where he pleases . . .
برد کشتی آنجا که خواهد خدای . . .

41. good will within and without the clan
حسن نیت در داخل و خارج قبیله

42. he will accept our offer, i trust
امیدوار هستم که پیشنهاد ما را بپذیرد.

43. he will be buried tomorrow
فردا او را به خاک خواهند سپرد.

44. he will be damned in hell!
او به آتش جهنم سوخته خواهدشد!

45. he will be on parole for two more years
آزادی او تا دو سال دیگر به قید التزام خواهد بود.

46. he will be selected
انتخاب خواهد شد

47. he will be taking his mocks in january
در ژانویه در آزمون های آزمایشی خود شرکت خواهد کرد.

48. he will come to judge the living and the dead
او خواهد آمد تا زندگان و مردگان را مورد قضاوت قرار دهد.

49. he will continue in office for another year
یک سال دیگر هم در شغل خود باقی خواهد ماند.

50. he will decide the outcome
او نتیجه را تعیین خواهد کرد.

51. he will disagree with whatever i say
او با هرچیزی که من بگویم مخالفت خواهد کرد.

52. he will go down in history as a cowardly commander
تاریخ از او به عنوان یک فرمانده ترسو یاد خواهد کرد.

53. he will go wherever needed
هر جا به او نیاز باشد خواهد رفت.

54. he will have his own way
او مصمم است که به میل خودش رفتار کند.

55. he will judge the murder case
او محاکمه ی قتل را دادرسی خواهد کرد.

56. he will never pass the exam however hard he studies
هرچقدر هم که درس بخواند در امتحان قبول نخواهد شد.

57. he will not countenance the use of violence by the police
او به اعمال خشونت از سوی پلیس رضایت نخواهد داد.

58. he will rest till he recruits his strength
استراحت خواهد کردتا نیروی خود را دوباره به دست آورد.

59. he will settle for any kind of job
او هر نوع شغلی را قبول خواهد کرد.

60. he will stand by his commitments
او به تعهدات خود عمل خواهد کرد.

61. he will stand for election in our district
او در ناحیه ی ما نامزد انتخابات خواهد بود.

62. he will surely go
یقینا خواهد رفت.

63. he will take his revenge yet
بالاخره انتقام خود را خواهد گرفت.

64. he will work hard one day and do nothing the next
یک روز سخت کار می کند و روز دیگر هیچ کاری نمی کند.

65. help will come soon
به زودی کمک خواهد رسید.

66. herself will have her tea now
او اکنون چای خود را خواهد خورد.

67. history will prove the mendacity of his claims
تاریخ دروغ بودن ادعاهای او را ثابت خواهد کرد.

68. how will i be able to repay your kindness
چگونه خواهیم توانست مهربانی های تو را تلافی کنم.

69. how will i ever pay you for your kindness!
چگونه (هرگز) تلافی محبت های شما را بکنم !

70. how will misery impact on such a poet?
بدبختی چه تاءثیری بر چنین شاعری خواهد داشت ؟

مترادف ها

میل (اسم)
stomach, addiction, bar, desire, liking, tendency, will, shaft, propensity, leaning, goodwill, penchant, relish, axle, rod, bent, vocation, inclining, predilection, zest, hade, milestone, predisposition, proclivity

ارزو (اسم)
wish, appetence, appetency, desire, will, aspiration, ambition, wishing, appetite, ideal

نیت (اسم)
resolution, effect, will, sentiment, purpose, intent, animus, idea, tenor

اراده (اسم)
will, animus, volition, nisus

قصد (اسم)
resolution, will, assumption, pretension, purpose, intent, intention, animus, thought, purport, design, attempt, determination

خواهش (اسم)
wish, desire, will, request, asking, begging, prayer

خواست (اسم)
wealth, wish, disposition, desire, will, request, demand, temptation, volition, eagerness, want, asset, property, tenure, desideratum

وصیتنامه (اسم)
devise, will, testament

مشیت (اسم)
will, volition

وصیت (اسم)
will

اراده کردن (فعل)
will

فعل کمکی'خواهم' (فعل)
will

خواستار بودن (فعل)
wish, will, solicit

میل کردن (فعل)
will, tend

وصیت کردن (فعل)
will, testate

خواستن (فعل)
choose, wish, desire, will, call, invite, bone, intend, solicit, beg, ask, want, require, desiderate, invocate

تخصصی

[حقوق] وصیت نامه، نیت، قصد، اختیار
[ریاضیات] دلخواه، اختیاری

انگلیسی به انگلیسی

• desire; will power; want; determination; volition
last testament listing inheritors of a dying person's property
want; act by will power; cause will power; command; determine, decide
verb used together with other verbs to indicate the future tense
if you say that something will happen, you mean that it is going to happen in the future.
if you say that you will do something, you mean that you intend to do it or that it is acceptable to you.
you can use will when making offers, invitations, or requests.
you can also use will to say that someone or something is able to do something.
you also use will to say that you are assuming that something is true, because it is likely, or because it is normally the case.
will is the determination to do something.
if something is the will of a person or group of people with power or authority, they want it to happen.
if you will something to happen, you try to make it happen using mental rather than physical effort.
a will is a legal document stating what you want to happen to your money and property when you die.
if you can do something at will, you can do it whenever you want.
if something is done against your will, it is done even though you do not want it to be done.

پیشنهاد کاربران

اراده، خواست
مثال: With enough will, she overcame many obstacles in her life.
با اراده کافی، او موانع زیادی در زندگی اش را پشت سر گذاشت.
اراده
مثال: With strong willpower, you can achieve anything you set your mind to.
با اراده قوی، می توانید هر چیزی را که به آن فکر کرده اید، دست یافت کنید.
خواسته. مشیت، اختیار، رضا، وصایا، با وصیت واگذار کردن، خواستن، خواست، خواهش، آرزو، نیت، قصد، وصیت نامه، اراده کردن، وصیت کردن، میل کردن، فعل کمکی'خواهم'، قانون فقه: وصیتنامه، اراده کردن، روانشناسی: اراده، میل، خواهش، عزم، اختیار، خودداری
اراده، خواسته، میل:
You were brought here against your will.
will: اراده، خواست، میل
Make a will
A legal document that says what is happen to somebody's money and property after they die
Willy Nilly
اصطلاحا یعنی: بخوای نخوای/بخواهی نخواهی. . .
مقدر کردن
لطفا تلفن رو جواب بده.
اون حتما مادر تو هست.
هم تمایل و هم اشاره به انجام کاری در آینده بدون برنامه قبلی.
بستگی به جمله داره
نشون دهنده زمان آینده:
. I will learn about seasons
و اینک بصورت مخفف میشه:
. I'll learn about seasons
میل و اراده
که مخفف میشه Iii
واژه will به معنای وصیت نامه
یکی از معانی واژه will، وصیت نامه است. وصیت نامه سندی قانونی است که یک فرد قبل از مرگش آنرا معمولا به کمک یک وکیل تنظیم می کند. تکلیف اموال و دارایی یک فرد بر مبنای وصیت نامه آن فرد مشخص می شود. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

. i ought to make a will ( من باید یک وصیت نامه تنظیم کنم. )
واژه will در معنای فعل کمکی زمان آینده
واژه will در قالب فعل کمکی بیانگر رویداد عملی یا چیزی در زمان آینده است. فعل کمکی will در فارسی به شکل زیر صرف می شود:
خواهم - ، خواهد - ، خواهند - ( و غیره )
برای مثال: . i'll cook for you ( من برای تو آشپزی خواهم کرد.
- ( برای تعارف و پرسش و درخواست مودبانه ) . مثال:
?will you send this letter for me, please ( لطفا این نامه را برای من ارسال می کنید؟ )
- ( برای بیان حدس یا انتظار ) . مثال:
. you'll be in time if you hurry ( اگر عجله کنی به موقع خواهی رسید. )
- ( برای دستور دادن به کسی ) . مثال:
!will you be quiet ( ساکت شو! )
منبع: سایت بیاموز

آواره کردن
I succeeded because I willed it; I never hesitated.
من موفق شدم بخاطر اینکه من خواستم آنرا و هرگز شک نکردم.
این کلمه معنی های تقریبا زیادی داره مثلا:
ارزو، نیت، اراده، قصد، خواهش، خواست، وصیتنامه، وصیت، اراده کردن
اما بیشتر معنی انجام دادن یا کردن کاری در اینده است
اما این کلمه فعل اینده است مثلا:
...
[مشاهده متن کامل]

I will read the book
من کتاب رو خواهم خواند
I will buy a Samsung phone
من گوشی سامسونگ خواهم خرید😉😎

وصیت نامه
he left me some money in his will
عزم و اراده - پشتکار - ( میل )
Your will to survive, your love of life.

میل داشتن
برای اینده نزیک است
Instant dicision
تصمیم های فوری
برای حدس یا پیش بینی کردن
will ) refers to future )
for example : she will be successful
کلمه will بر زمان آینده دلالت دارد.
برای مثال : او ( زن ) موفق خواهد شد.
گاهی می توان زمان آینده را در زبان فارسی با زمان حال ترجمه کرد:
when will you go
کی می روی ( به جای کی خواهی رفت )
گاهی هم با استفاده از فعل خواستن به این صورت:
when will you go
کی می خواهی بروی ( به جای کی خواهی رفت )

خواستن ، میل
فعل کمکی
: The next time, I will swear by your death
دفعه بعد سوگند مرگت به دستم رقم خواهد خورد
نشانه زمان آینده
براى انجام کارى که از پیش تعیین نشده
برای انجام کارهایی که از پیش برنامه ریزی نشده اند و ممکن است انجام نشود . به صورت واضح یک احتمال است. باتشکر
مشتاق بودن برای چیزی که دوست دارید اتفاق بیافتد
خواستن بر انجام دادن چیزی در آینده
خواستن
مشیت و تقدیر
اراده
برای اموری که حتما در اینده روی خواهد داد مانند طلوع خورشید_برای تصمیم گیری لحظه ای و انی و بدون برنامه ریزی مثلا من در را باز خواهم کرد_برای اطلاع رسانی دراینده_برای بیان عهد و پیمان مانند iwill never be late again_در جملات شرطی نوع اول کهifدارند ازwillاستفاده میشود_برای پیشنهاد و دعوت از فرد هم ازwillاستفاده میشود با تشکر
تمایل داشتن. تمایل . تمایلات
can retrieve the customer's good will
حس - احساس
وصیتنامه
میل اراده
قصد انجام کاری یا احتمال دادن چیزی

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٩)

بپرس