whoosh

/ˈwuːʃ//wʊʃ/

معنی: صدای صفیر، صدای تماس جسم سریع با هوا، صدای صفیرایجاد کردن
معانی دیگر: (صدای چیزی که به سرعت در هوا حرکت می کند) ویژ، غژ، هیس، (صدای بیرون زدن مایع از دهانه ی تنگ با فشار زیاد) فیش، فش فش، ویژ کردن، غژ کردن، هیس کردن، فش فش کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a loud rushing or gushing sound, as made by air or water moving or expanding rapidly.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: whooshes, whooshing, whooshed
• : تعریف: to make a rushing or gushing sound, or to move (something) with such a sound.

جمله های نمونه

1. crude oil spouted out of the well with a whoosh
نفت خام فش فش (کنان) از چاه فوران کرد.

2. The train sped through the station with a whoosh.
[ترجمه گوگل]قطار با صدای بلند از ایستگاه عبور کرد
[ترجمه ترگمان]قطار با سرعت وارد ایستگاه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was a whoosh as everything went up in flames.
[ترجمه گوگل]وقتی همه چیز در آتش سوخت، غوغایی برپا شد
[ترجمه ترگمان]وقتی همه چیز به شعله های آتش نزدیک شد، صدای whoosh به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. No sooner had she arrived than, whoosh, she was off again.
[ترجمه گوگل]به محض اینکه او رسید، او دوباره رفت
[ترجمه ترگمان]همین که رسید، باز هم به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I felt a great whoosh of adrenalin.
[ترجمه گوگل]آدرنالین شدیدی را احساس کردم
[ترجمه ترگمان]ناگهان صدای whoosh به گوشم رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I heard a large whoosh and a tremendous explosion right in front of me.
[ترجمه گوگل]صدای غوغای بزرگ و یک انفجار مهیب را درست در مقابلم شنیدم
[ترجمه ترگمان]صدای انفجار بزرگ و انفجار عظیمی در جلوی من به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I heard the whoosh, and it exploded to our left.
[ترجمه گوگل]صدای ووش را شنیدم و در سمت چپ ما منفجر شد
[ترجمه ترگمان]صدای سوت را شنیدم و به سمت چپ ما منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Soon the Presleys will know the whoosh of flush toilets and the squish of carpet underneath bare feet.
[ترجمه گوگل]به‌زودی پریسلی‌ها صدای توالت‌های آب‌شویی و لکه‌های فرش زیر پای برهنه را خواهند شناخت
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که Presleys، استفاده از سیفون توالت و برداشتن فرش زیر پای برهنه را خواهند دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With a small whoosh, one of four 15- millimeter projectiles streaks from the munition pod strapped to his wrist.
[ترجمه گوگل]با یک هوش کوچک، یکی از چهار پرتابه 15 میلی متری از غلاف مهمات که به مچ دست او بسته شده است، می زند
[ترجمه ترگمان]با یک حرکت خفیف، یکی از چهار میلیمتر از گلوله های توپ به مچ دستش فشار می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She picked it up and pulled out cork. Whoosh! A puff of smoke appeared.
[ترجمه گوگل]آن را برداشت و چوب پنبه را بیرون آورد اوهوش! یک پف دود ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]آن را برداشت و چوب پنبه را بیرون کشید ! … Whoosh … دود غلیظی بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All it takes is a whoosh of inflationary breeze and the buck is off!
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که لازم است این است که نسیمی تورم زا باشد و پول کم شود!
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که لازمه یه حرکت ناگهانی از باد inflationary و اون buck
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Whoosh! The straw house falls down.
[ترجمه گوگل]اوهوش! خانه کاهی فرو می ریزد
[ترجمه ترگمان]! … Whoosh … خونه پر کاهی سقوط میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. WHOOSH! Noise, fire, and red smoke came from the lamp, and out of the smoke came a very big jinnee.
[ترجمه گوگل]هووش! سر و صدا و آتش و دود سرخ از چراغ می آمد و از دود جنی بسیار بزرگ بیرون می آمد
[ترجمه ترگمان]! WHOOSH - - - - - - - صدا، آتش و دود قرمز از چراغ بیرون آمد و دود غلیظی از دود بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It goes whoosh up and whoosh down!
[ترجمه گوگل]میره بالا و پایین!
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدای صفیر (اسم)
whoosh

صدای تماس جسم سریع با هوا (اسم)
whoosh

صدای صفیر ایجاد کردن (فعل)
whoosh

انگلیسی به انگلیسی

• sound made by the flow of water or a gust of wind
blow powerfully and rapidly (as the wind); move with a powerful sound of current (as the waves)
if something whooshes somewhere, it moves there quickly or suddenly; an informal word. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. the train came in with a whoosh of dust.

پیشنهاد کاربران

با سرعت و ناگهانی به جایی رفتن ، اصطلاحا برقی و جنگی رفتن
صدای ویژ، صدای فش
ویژی حرکت کردن
اصطلاحا ب معنی "آخیش"
اصلاحا" کلمه 《 وای》

بپرس