wherewithal

/ˈwerwəˌðɒl//ˈweəwɪðɔːl/

معنی: که بوسیله ان، که با ان
معانی دیگر: وسیله ی انجام کاری، استطاعت، تا چه چیز، چیزی که بوسیله ان عملی قابل اجراست

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the necessary means or resources, esp. funds, for some purpose.
مشابه: competence, means, provision, resource

- Lacking the wherewithal, he had to abandon his project.
[ترجمه گوگل] به دلیل نداشتن امکانات، مجبور شد پروژه خود را رها کند
[ترجمه ترگمان] به خاطر پول، مجبور شد پروژه خود را رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he doesn't have the wherewithal to continue his education
استطاعت ادامه ی تحصیل را ندارد.

2. Has she the wherewithal to pay for the trip?
[ترجمه گوگل]آیا او وسیله ای برای پرداخت هزینه سفر دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا او پول سفر را دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He didn't have the wherewithal to repay the loan.
[ترجمه محمد رومزی] او استطاعت بازپرداخت وام را نداشت
|
[ترجمه گوگل]او توان بازپرداخت وام را نداشت
[ترجمه ترگمان]پول پرداخت وام را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They lacked the wherewithal to pay for the repairs.
[ترجمه گوگل]آنها فاقد امکانات لازم برای پرداخت هزینه تعمیرات بودند
[ترجمه ترگمان]پول لازم برای پرداخت این تعمیرات را نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She didn't have the financial wherewithal to do it.
[ترجمه گوگل]او توانایی مالی برای انجام این کار را نداشت
[ترجمه ترگمان]او پول مالی نداشت که این کار را بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It finds itself bereft of the financial wherewithal or the collective will to break free of its traditional habits.
[ترجمه گوگل]خود را از امکانات مالی یا اراده جمعی برای رهایی از عادات سنتی خود بی بهره می بیند
[ترجمه ترگمان]این کشور خود را از منابع مالی مالی یا جمعی محروم می کند تا از عادات سنتی خود محروم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. None of them have the wherewithal to conceive of a Reconciliation.
[ترجمه گوگل]هیچکدام از آنها امکانی برای ایجاد آشتی ندارند
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از آن ها امکانات لازم برای درک مصالحه را ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was nursing that gave her the financial wherewithal to pursue a childhood dream.
[ترجمه گوگل]این پرستاری بود که به او امکانات مالی داد تا رویای کودکی خود را دنبال کند
[ترجمه ترگمان]پرستاری بود که پول لازم را به او داد تا رویای کودکی را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His family didn't have the wherewithal to send him to college.
[ترجمه گوگل]خانواده اش امکاناتی برای فرستادن او به دانشگاه نداشتند
[ترجمه ترگمان]خانواده اش پول نداشتن که او را به دانشگاه بفرستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So the cab has the wherewithal of a pleasant working environment.
[ترجمه گوگل]بنابراین کابین فضای کاری دلپذیر را دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین این درشکه دارای امکانات موجود در محیط کار خوشایند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I haven't wherewithal to marry.
[ترجمه گوگل]من هیچ وسیله ای برای ازدواج ندارم
[ترجمه ترگمان]من پول ازدواج ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Whereas conventional criminals lack the wherewithal to pay for being placed on probation, no such inability is true for corporations.
[ترجمه گوگل]در حالی که مجرمان متعارف فاقد امکانات لازم برای پرداخت بهای مشروط شدن هستند، چنین ناتوانی برای شرکت ها صادق نیست
[ترجمه ترگمان]در حالی که جنایتکاران معمولی فاقد منابع مالی لازم برای پرداخت هزینه مشروط هستند، چنین ناتوانی برای شرکت ها صادق نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But because they have the wherewithal to be heard.
[ترجمه گوگل]اما به این دلیل که آنها توانایی شنیدن را دارند
[ترجمه ترگمان]بلکه به خاطر این است که چیزی از آن ها شنیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We have the ability, wherewithal and experience toand experience to ensure your full satisfaction.
[ترجمه گوگل]ما توانایی، تجربه و تجربه را داریم تا رضایت کامل شما را تضمین کنیم
[ترجمه ترگمان]ما توانایی، امکانات و تجربه toand را داریم تا از رضایت کامل شما اطمینان حاصل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

که بوسیله ان (اسم)
wherewithal

که با ان (اسم)
wherewithal

انگلیسی به انگلیسی

• means; money
if you have the wherewithal to do something, you have enough money to do it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. امکانات ۲. پول و پله. مایه. استطاعت مالی
مثال:
He doesn't have the wherewithal to continue his education.
او امکانات {و استطاعت مالی} ادامه دادن تحصیلاتش را ندارد.
financial wherewithal : امکانات مالی
توان مالی، استطاعت مالی
با توجه به تعریف خود دیکشنریهای انگلیسی
the money necessary for a particular purpose
استطاعت
تمکن مالی
wherewithal. If you have the wherewithal to do something, it means you've got what you need to make it happen. Another word for wherewithal is resources, which can mean money, energy, support, or some other necessary means
استطاعت

بپرس