well known

/ˈwelˈnoʊn//welnəʊn/

مشهور، شهره، نیکنام، نامور، شناخته شده، خوشنام، معروف، واضح، پیش پاافتاده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: known by many; famous; familiar.
مترادف: famed, familiar, famous, name
متضاد: obscure, unheard-of, unknown
مشابه: celebrated, common, eminent, illustrious, notable, noted, popular, prominent, public, renowned

- a well-known voice on the radio
[ترجمه گوگل] صدای معروف در رادیو
[ترجمه ترگمان] یه صدای شناخته شده در رادیو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: known completely or clearly.
مترادف: familiar
متضاد: unknown
مشابه: everyday, stock, well-worn

- the well-known words to an old song
[ترجمه گوگل] کلمات معروف یک آهنگ قدیمی
[ترجمه ترگمان] کلمات معروف به آهنگ قدیمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a well-known author
یک مولف مشهور

2. a well-known poet appearing in person
شاعر مشهوری که شخصا حضور می یابد

3. he is well-known in our neighborhood
او در محله ی ما سرشناس است.

4. his humanitarianism is well-known in shiraz
انسان دوستی او در شیراز معروف است.

5. colonel fard's bounty was well-known
گشاده دستی سرهنگ فرد زبانزد همه بود.

6. one of the town's well-known businessmen
یکی از بازرگانان سرشناس شهر

7. "more haste, less speed" is a well-known paradox
((عجله ی بیشتر - سرعت کمتر)) ناسازه ی معروفی است.

8. the philanthropy of raul wallenberg is well-known
بشر دوستی رائول والن برگ مشهور است.

9. Gillespie is well known for his impish sense of humour.
[ترجمه گوگل]گیلسپی به خاطر حس شوخ طبعی خود شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]Gillespie به خاطر حس شوخ طبعی شیطنت آمیز خود معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is well known for its lead mines.
[ترجمه گوگل]به دلیل معادن سرب خود به خوبی شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]این شهر به خاطر معادن اصلی خود معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Since that pianist was not very well known, his agent papered the house.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که آن پیانیست چندان شناخته شده نبود، نماینده او خانه را کاغذی کرد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که آن پیانیست مشهور به خوبی شناخته نمی شد، مامور او خانه را پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His proficiency as a surgeon is well known.
[ترجمه مهدی] کدوم جراح معرفی کنید
|
[ترجمه گوگل]مهارت او به عنوان جراح شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]مهارت او به عنوان جراح معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She's well known in theatrical circles.
[ترجمه گوگل]او در محافل تئاتری شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]او در محافل تئاتری معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hubbard was well known for his work in the field of drug rehabilitation.
[ترجمه گوگل]هوبارد به خاطر کارش در زمینه بازپروری مواد مخدر شهرت زیادی داشت
[ترجمه ترگمان]هوبارد به خاطر کار خود در زمینه توان بخشی معتادان معروف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Now it is well known that the Earth's path round the sun is elliptical.
[ترجمه مصطفی جعفری] اکنون کاملا واضح است که مسیر زمین به دور خورشید بیضوی است.
|
[ترجمه گوگل]اکنون به خوبی شناخته شده است که مسیر زمین به دور خورشید بیضوی است
[ترجمه ترگمان]اکنون مشهور است که مسیر زمین در دور خورشید بیضوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It is well known that he never gives interviews.
[ترجمه گوگل]معروف است که او هرگز مصاحبه نمی کند
[ترجمه ترگمان]مشهور است که هرگز مصاحبه نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] آشنا

انگلیسی به انگلیسی

• renowned, famous
something or someone that is well-known is famous or familiar.

پیشنهاد کاربران

Famous =well known =eminent
سرشناس
Celebrated
Renowned
مشهور - معروف
شهرت
رایج
کاملاً واضح
پر واضح
مثال:
. . . It is well known that
پر واضح است که. . .
famous
مترادف: popular ، dedicated
شناخته شده
مشهور
معروف
شناخته شده
مترادف: distinguished
مشهور، آشنا، شناخته شده
شخصیت مشهور
famous
نامی
آشنا
مشهور، معروف
مترادف: best known
شناخته شده ( known by a lot of people )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس