weep

/ˈwiːp//wiːp/

معنی: نم، گریستن، اشک ریختن، گریه کردن
معانی دیگر: پرژک، قطره های آب (روی چیزی جمع شدن)، (شیشه ی پنجره و غیره) عرق کردن، (زخم یا گیاه و غیره) آب پس دادن، لیچ افتادن، تراویدن، (با: for) سوگواری کردن (برای)، گریه و زاری کردن، (معمولا جمع) اشک ریزی (شدید)، فوران اشک، تراوش، عرق، ریزش

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: weeps, weeping, wept
(1) تعریف: to show strong emotions, such as joy or grief, by shedding tears; cry.
مترادف: cry
مشابه: bawl, blubber, boohoo, snivel, sob, tear, whimper

(2) تعریف: to let fall liquid in drops; ooze.
مترادف: ooze
مشابه: dribble, drip, seep, sweat, trickle

- The old pine trunks are weeping.
[ترجمه گوگل] تنه های قدیمی کاج گریه می کنند
[ترجمه ترگمان] تنه های کاج کهنه گریه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to cry or mourn for (someone or something).
مترادف: lament, mourn
مشابه: bemoan, bewail, regret

(2) تعریف: to let fall (any liquid) in drops.
مشابه: drip, ooze, sweat

- The tree weeps resin.
[ترجمه مهدی توکلی] درخت از خود صمغ تراوش میکند.
|
[ترجمه گوگل] درخت رزین می گرید
[ترجمه ترگمان] درخت به رزین گریه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to bring to a certain state by crying.
مترادف: cry
مشابه: sob

- She wept herself into a state of fatigue.
[ترجمه محسن چراغی] او در حالت خستگی خود را خیس عرق کرده بود
|
[ترجمه گوگل] او در حالت خستگی گریه می کرد
[ترجمه ترگمان] با خستگی گریه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: (often pl.) a fit or period of weeping (often prec. by the).
مترادف: cry
مشابه: sob

- He's had the weeps for days now.
[ترجمه گوگل] او چند روزی است که گریه می کند
[ترجمه ترگمان] الان چند روز است که گریه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a discharge of liquid.
مشابه: discharge, dribble, drip, ooze

جمله های نمونه

1. weep one's heart out
از ته دل گریه و زاری کردن

2. cold pipes weep in hot weather
در هوای گرم لوله های سرد عرق می کنند.

3. laugh and the world will laugh with you; weep and you weep alone
خنده کن و دنیا با تو می خندد،گریه کن و هیچ کس با تو گریه نمی کند (مردم در شادی تو شریک می شوند ولی در هنگام غم تو را تنهامی گذارند)

4. Laugh, and the world laughs with you; weep, and you weep alone.
[ترجمه گوگل]بخند و دنیا با تو می خندد گریه کن و تو تنهایی گریه کن
[ترجمه ترگمان]بخند، و دنیا با تو می خندد، گریه می کنی، و تنها گریه می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Weep no more, no sigh, nor groan. Sorrow calls no time that's gone .
[ترجمه گوگل]نه دیگر گریه کن، نه آه و نه ناله غم زمان را نمی خواند که رفته است
[ترجمه ترگمان]گریه و زاری و ناله و زاری و ناله و زاری و ناله و زاری و ناله و زاری و ناله و زاری و ناله و زاری و ناله و ناله و ناله غم و اندوه وقتی نیست که از بین برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We should weep for men at their birth and not a t their death.
[ترجمه گوگل]ما باید در هنگام تولد برای مردان گریه کنیم نه برای مرگشان
[ترجمه ترگمان]ما باید برای مردان در زمان تولد گریه کنیم و مرگ اون ها نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Why do you weep? Did you think I was immortal?
[ترجمه گوگل]چرا گریه می کنی؟ فکر کردی من جاودانه هستم؟
[ترجمه ترگمان]چرا گریه می کنی؟ فکر می کردی من جاویدان هستم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fear not the future; weep not for the past.
[ترجمه گوگل]از آینده نترس؛ برای گذشته گریه نکن
[ترجمه ترگمان]از آینده نترسید، برای گذشته گریه نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She wanted to laugh and weep all at once.
[ترجمه شان] او دلش می خواست در یک لحظه، هم بخندد و هم، گریه کند!
|
[ترجمه گوگل]می خواست یک دفعه بخندد و گریه کند
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست هر چه زودتر بخندد و گریه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A good weep would probably make you feel better.
[ترجمه گوگل]یک گریه خوب احتمالا حال شما را بهتر می کند
[ترجمه ترگمان]یک گریه خوب باعث می شود احساس بهتری داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They weep crocodile tears for the poor and disadvantaged but are basically happy with things as they are.
[ترجمه گوگل]آنها برای فقرا و محرومان اشک تمساح می گریند اما اساساً از چیزهایی که هستند خوشحال هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها اشک تمساح را برای فقرا و محروم گریه می کنند اما اساسا از چیزهایی که هستند خوشحال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cold pipes weep in hot weather.
[ترجمه گوگل]لوله های سرد در هوای گرم گریه می کنند
[ترجمه ترگمان]لوله ها در هوای گرم گریه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm so unhappy I could weep.
[ترجمه گوگل]من آنقدر ناراضی هستم که می توانم گریه کنم
[ترجمه ترگمان]من آنقدر بدبخت هستم که می توانم گریه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He wanted to weep at the unfairness of it all.
[ترجمه گوگل]می خواست از بی انصافی آن همه گریه کند
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست به این بی عدالتی گریه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It might help you to have a good weep.
[ترجمه mansour] گریه کردن ممکن است به شما کمک کند.
|
[ترجمه گوگل]ممکن است به شما کمک کند که یک گریه خوب داشته باشید
[ترجمه ترگمان] ممکنه بهت کمک کنه که گریه کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نم (اسم)
weep, moisture, humidity, dampness

گریستن (فعل)
weep

اشک ریختن (فعل)
weep

گریه کردن (فعل)
give, cry, sob, bemoan, weep, mourn

تخصصی

[عمران و معماری] تراوش
[زمین شناسی] تراوش

انگلیسی به انگلیسی

• cry; fit of crying
cry; shed tears; mourn with tears; exude liquid, drip (as with sweat)
when someone weeps, they produce tears from their eyes because they are unhappy or hurt; a literary word. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. they had a little weep together.

پیشنهاد کاربران

گریه کردن؛ گریستن؛ اشک ریختن به دلیل ناراحتی ( . v )
دقت کنید این کلمه رسمی و ادبی است و در انگلیسی روزمره استفاده از فعل cry بسیار رایج تر است.
برای درک بهتر و به خاطرسپاری راحت تر اصطلاح جالبی وجود دارد که بد نیست یادبگیرید:
...
[مشاهده متن کامل]

وقتی کودکی وسیله ای را پیدا می کند با حالت شوخی و طعنه به فردی که آن وسیله را گم کرده است می گوید finders keepers, losers weepers که ترجمه ی آن می شود: �کسی که پیداش کرده، نگهش می داره. کسی که گمش کرده، گریه می کنه. � و معنی خودمانی تر آن می شود �خودم پیداش کردم، پس مال خودمه� و نشان می دهد که کودک یابنده قصد دارد آن وسیله را برای خودش نگه دارد و آن را به صاحب اصلی، پس ندهد.

Burst in to tears یهویی زیر گریه زدن
Sobهق هق کردن
Shed crocodile tears اشک تمساح والکی ریختن
Tears well up in my eyesاشک در چشمانم حلقه زد
Turn on water worksیعنی گریه کردن طوری که دیگران دلشون واست بسوزه یاهمون گریه برای همدردی
Weapگریه کردن وقتی خیلی غمگینی
بِرمِستَن/بِرمِهیدن = گریه کردن.
م. ث
اگه اینجا بِشینی و بِبرمهی کاری درست میشه؟
*جالبه بدونید که برمه در پهلوی هم وجود داشته. و الان هم در شمال کشور بکار میره.
*از برمه = برمستن ساخته شده مانند
...
[مشاهده متن کامل]

گریه < - - > گریستن
کاه ( کاهیدن ) < - - > کاستن
خواه ( خواهیدن ) < - - > خواستن

زیر گریه زدن
Weep =cry
به گریه افتادن
Cry for a long time

بپرس