weekender

/ˈwiːˌkendər//wiːkˈendə/

معنی: چمدان کوچک سفری، کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
معانی دیگر: مسافر آخر هفته، کسی که تعطیلی آخر هفته را طی می کند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who travels or vacations on weekends, esp. regularly.

(2) تعریف: a small bag suitable for weekend travel.

جمله های نمونه

1. He converted his barns into cottages for weekenders.
[ترجمه گوگل]او انبارهای خود را به کلبه هایی برای تعطیلات هفته تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]barns را به کلبه ها تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The crash was witnessed by scores of holiday weekenders along the beach.
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از مسافران تعطیلات هفته در کنار ساحل شاهد این تصادف بودند
[ترجمه ترگمان]این سانحه توسط ده ها نفر از تعطیلات در امتداد ساحل مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The selection procedure the forty-six weekenders were undergoing was devised in 1980 to recognize talent, wherever it came from.
[ترجمه گوگل]روش انتخابی که چهل و شش ورزشکار در هفته انجام می‌دادند در سال 1980 ابداع شد تا استعدادها را از هر کجا که می‌آمد شناسایی کند
[ترجمه ترگمان]روش انتخاب چهل و شش weekenders در سال ۱۹۸۰ برای تشخیص استعداد، هر جا که از آن می آمد، طراحی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For weekenders, charter flights are of little use, as usually they offer only weekly or fortnightly returns.
[ترجمه گوگل]برای تعطیلات هفته، پروازهای چارتر فایده چندانی ندارند، زیرا معمولاً پروازهای هفتگی یا دو هفته‌ای برگشت می‌دهند
[ترجمه ترگمان]برای weekenders، پروازه ای چارتر کاربرد چندانی ندارند، زیرا معمولا تنها هر دو هفته یک بار پیشنهاد می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. While local consumption reporters of the Weekender produced news, they frequently faced the innate limits, and the most common problems were bad allocation of resources and lack of communication.
[ترجمه گوگل]در حالی که خبرنگاران مصرف محلی Weeknder اخبار تولید می کردند، اغلب با محدودیت های ذاتی مواجه بودند و شایع ترین مشکلات تخصیص بد منابع و عدم ارتباط بود
[ترجمه ترگمان]در حالی که خبرنگاران مصرف داخلی اخبار تولید کننده اخبار را منتشر کردند، آن ها اغلب با محدودیت های ذاتی روبرو بودند، و رایج ترین مشکلات تخصیص نادرست منابع و فقدان ارتباطات بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Being extensions of rave, jungle and garage were weekender scenes; their audiences had stuff they needed to release.
[ترجمه گوگل]ضمیمه های ریو، جنگل و گاراژ صحنه های آخر هفته بودند مخاطبان آنها چیزهایی داشتند که باید منتشر کنند
[ترجمه ترگمان]extensions، جنگل و گاراژ، صحنه های weekender بودند؛ مخاطبان آن ها چیزهایی داشتند که برای آزاد کردن نیاز داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What is the "Weekender special"?
[ترجمه گوگل]"ویکندر ویژه" چیست؟
[ترجمه ترگمان]اصطلاح \"Weekender\" چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Many of the cottages in the village are now owned by weekenders.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کلبه های این روستا در حال حاضر متعلق به افراد هفته است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کلبه های دهکده اکنون متعلق به weekenders هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A well-organised life is essential to be a regular overseas weekender.
[ترجمه گوگل]یک زندگی منظم برای داشتن یک هفته عادی در خارج از کشور ضروری است
[ترجمه ترگمان]یک زندگی خوب سازمان یافته برای یک weekender خارجی معمولی ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Common also hosts events such as South West Four Weekender festival and a popular fireworks display on 5 November.
[ترجمه گوگل]Common همچنین میزبان رویدادهایی مانند جشنواره South West Four Weekender و نمایش آتش بازی محبوب در 5 نوامبر است
[ترجمه ترگمان]این جشنواره میزبان رویدادهایی مانند جشنواره چهار Weekender غرب غرب و یک نمایش آتش بازی مشهور در تاریخ ۵ نوامبر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many of the towns in the village are now owned by a weekender.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شهرهای روستا در حال حاضر متعلق به یک هفته است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شهره ای این روستا در حال حاضر تحت مالکیت یک weekender هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On the production policy, the major function of the Weekender was to approach readers needs, it differed from the past consumption news in gaining advertisement profits.
[ترجمه گوگل]در خط مشی تولید، کارکرد اصلی Weekender نزدیک شدن به نیازهای خوانندگان بود، در کسب سود تبلیغاتی با اخبار مصرف گذشته تفاوت داشت
[ترجمه ترگمان]در سیاست تولید، نقش اصلی of، نزدیک شدن به نیازهای خوانندگان بود، که از اخبار مصرف گذشته در کسب سود تبلیغ متفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چمدان کوچک سفری (اسم)
weekender

کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود (اسم)
weekender

انگلیسی به انگلیسی

• person who spends leisurely time on a weekend; bag for weekend travel

پیشنهاد کاربران

بپرس