weapon

/ˈwepən//ˈwepən/

معنی: سلاح، اسلحه، جنگ افزار، حربه
معانی دیگر: تخش، (مجازی) وسیله ی حمله یا دفاع، مسلح کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an object or device intended or used as a means of offense or defense.

(2) تعریف: any means of harming, dissuading, or defeating someone or something.

- He used blackmail as his weapon.
[ترجمه گوگل] او از اخاذی به عنوان سلاح خود استفاده کرد
[ترجمه ترگمان] اون از اخاذی به عنوان سلاح استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. atomic weapon
جنگ افزار اتمی

2. a lethal weapon
سلاح مرگبار

3. a ponderous weapon
سلاح سنگین و سخت کاربرد

4. a single-handed weapon like a handgun
اسلحه ی یک دستی مانند تپانچه

5. a versatile combat weapon
یک سلاح جنگی چندکاربردی

6. he gave his weapon to the police
او سلاح خود را به پلیس تسلیم کرد.

7. calumny was his favorite weapon
حربه ی محبوب او تهمت و افترا بود.

8. to prove a new weapon
سلاح جدیدی را آزمایش کردن

9. assault with a deadly weapon
حمله با سلاح مهلک

10. he was carrying a concealed weapon
او سلاح نهفته ای را با خود حمل می کرد.

11. the tank is a mechanized weapon
تانک یک جنگ افزار زرهی و متحرک است.

12. i will fight them with the weapon of law
با سلاح قانون به جنگ آنها خواهیم رفت.

13. He was charged with assault with a deadly weapon.
[ترجمه گوگل]او به حمله با سلاح مرگبار متهم شد
[ترجمه ترگمان]اون متهم به حمله با یه سلاح مرگبار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A hand-grenade is a missile weapon.
[ترجمه گوگل]نارنجک دستی یک سلاح موشکی است
[ترجمه ترگمان]یک نارنجک دستی یک سلاح موشک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The guard fan ned him for weapon.
[ترجمه شایان] مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه
|
[ترجمه hyouka] نگهبان به خاطر اسلحه پشت سر هم به وی شلیک کرد. ( fan ned یا fanned گذشته فعل fan در نظر گرفته شده است. )
|
[ترجمه گوگل]هوادار نگهبان او را به دنبال اسلحه گرفت
[ترجمه ترگمان]نگهبان به خاطر اسلحه \"ند\" رو دوست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The police are still looking for the murder weapon .
[ترجمه hyouka] پلیس همچنان به دنبال آلت قتاله است.
|
[ترجمه گوگل]پلیس همچنان به دنبال سلاح قتل است
[ترجمه ترگمان]پلیس هنوز دنبال سلاح قتل بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Education is the most powerful weapon which you can use to change the world. Nelson Mandela
[ترجمه گوگل]آموزش قوی ترین سلاحی است که می توانید برای تغییر جهان از آن استفاده کنید نلسون ماندلا
[ترجمه ترگمان]تحصیل قوی ترین سلاحی است که می توانید از آن برای تغییر دنیا استفاده کنید نلسون ماندلا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He was charged with carrying an offensive weapon.
[ترجمه گوگل]او به حمل سلاح تهاجمی متهم شد
[ترجمه ترگمان]او متهم به حمل اسلحه تهاجمی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The new weapon was too inhumane to be used.
[ترجمه گوگل]سلاح جدید آنقدر غیرانسانی بود که قابل استفاده نبود
[ترجمه ترگمان]سلاح جدید بیش از حد غیرانسانی بود که مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سلاح (اسم)
arm, weapon, armament, combat materiel, combat equipment

اسلحه (اسم)
arm, weapon

جنگ افزار (اسم)
arm, weapon, armament, weaponry

حربه (اسم)
weapon

انگلیسی به انگلیسی

• instrument for use in attack or defense in combat (i.e. sword, gun, claws, etc.); any means used to fight with (i.e. skill, wit, etc.)
a weapon is an object which is used to kill or hurt people in a fight or war.

پیشنهاد کاربران

In slang, “weapon” is used metaphorically to describe a person’s strength or advantage. It implies that the person possesses a powerful quality or skill that can be used to their advantage.
در زبان عامیانه، "weapon" به صورت استعاری برای توصیف قدرت یا مزیت یک شخص استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

این نشان می دهد که فرد دارای کیفیت یا مهارت قدرتمندی است که می تواند به نفع خود استفاده شود.
Your sense of humor is your weapon.
His intelligence is his secret weapon.
Confidence is your weapon on the field.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-strengths/
weapon: سلاح
قبل از ظهر
before noon
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : weaponize
✅️ اسم ( noun ) : weapon / weaponry / weaponization
✅️ صفت ( adjective ) : weaponized
✅️ قید ( adverb ) : _
weapon
ابزار، وسیله، شیوه
در ادبیات این کلمه میتونه به معانی یاد شده ( ابزار، وسیله ) نیز بکار برود.
مثلا به این جمله ادبی توجه کنید:
در تنگنای تاریخ سیاسی برای بقای ملت، اندیشمندان و فعالان فرهنگی
...
[مشاهده متن کامل]

- اجتماعی با این آخرین امکان، یعنی ( ( سلاح ) ) ( ادبیات ) آنچه لازم می دانستند، به انجام رساندند.
In the straits of political history for the survival of the nation, thinkers and cultural - social activists with this last possibility, that is, with the ( ( means of ) ) "literature"
they did what they thought was necessary
و یا در این جمله که میگوید:
تاریخ هر ملتی با اندیشمندان آن ملت ارزیابی می شود زیرا ( اندیشه ) تنها ( ( سلاح ) ) انسان بسوی سعادتش بوده و آن نعمتی از جانب پروردگار می باشد.
The history of every nation is evaluated with the thinkers of that nation because "thought" is the only ( means ) ) of man to achieve his salvation, and it's a gift from Allah
نکته: من در این جملات ( weapon ) را ( means ) به معنی ( ابزار یا وسیله ) ترجمه کرده ام.

1:
Something that you use to fight with or attack sb with
2:
An action piece of information, piece of equipment that you can use to win or be successful
Longman dictionary
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌌💎
weapon ( علوم نظامی )
واژه مصوب: سلاح
تعریف: هر ابزاری که برای جنگیدن از آن استفاده شود
تلافی
جنگ افزار - سلاح - اسلحه
سِلاح یا جَنگ اَفزار، وسیله ای است که برای کشتار و تخریب به کار می رود. از برخی سلاح ها برای کاربردهای غیرنظامی مانند ورزش، تفریح و شکار نیز استفاده می شود.
Implement or device to inflict damage or harm
...
[مشاهده متن کامل]

A weapon, arm or armament is any implement or device that can be used with the intent to inflict damage or harm. Weapons are used to increase the efficacy and efficiency of activities such as hunting, crime, law enforcement, self - defense, and warfare. In broader context, weapons may be construed to include anything used to gain a tactical, strategic, material or mental advantage over an adversary or enemy target.

سلاح
An instrument for fighting
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس