wavy

/ˈweɪvi//ˈweɪvi/

معنی: پرچین و شکن، موج دار، مواج، پر تلاطم، متموج، پرموج
معانی دیگر: متلاطم، (مثل موج) پست و بلند، پر تپه و ماهور، ناصاف، ناهموار، لرزان، متزلزل، دارای حرکت موجی، جنبش بعقب و جلو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: wavier, waviest
مشتقات: wavily (adv.), waviness (n.)
(1) تعریف: having or abounding in waves.
مترادف: choppy
مشابه: rough

- the wavy ocean
[ترجمه گوگل] اقیانوس مواج
[ترجمه ترگمان] اقیانوس مواج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: characterized by or suggestive of waves.
مترادف: serpentine, undulating
مشابه: curving, curvy, rippled, snaky, squiggly, tortuous, twisting, wrinkled

- the wavy pattern of telephone lines and poles
[ترجمه گوگل] الگوی موج دار خطوط و تیرهای تلفن
[ترجمه ترگمان] الگوی موجی از خطوط تلفن و تیرک ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: having an undulating form; sinuous.
مترادف: sinuous, undulating
مشابه: curly, serpentine, sinuate, snaky, winding

- the cloth's wavy edge
[ترجمه گوگل] لبه مواج پارچه
[ترجمه ترگمان] پارچه ای که در زیر آن قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a long wavy line of people
[ترجمه گوگل] صف طولانی مواج از مردم
[ترجمه ترگمان] صف طویلی از مردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: unsteady; wavering.
مترادف: unsteady, wavering
مشابه: shaky, uneven

جمله های نمونه

1. a wavy flame
شعله ی لرزان

2. a wavy lake
دریاچه ی پر موج

3. a wavy terrain
زمین ناهموار

4. the wavy surface of the wall
رویه ی موجدار دیوار

5. in the folds of her wavy hair
در لابلای گیسوان فرفری او

6. She had short, wavy brown hair.
[ترجمه گوگل]موهای کوتاه و قهوه ای موج دار داشت
[ترجمه ترگمان]موهای کوتاه و مجعد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Devil killer body, a large wavy golden hair shine, slender legs wearing a yellow goose miniskirts, show figure of the perfect.
[ترجمه گوگل]بدن قاتل شیطان، درخشش موهای طلایی موج دار بزرگ، پاهای باریک پوشیده از دامن کوچک غازی، چهره ای عالی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]بدن قاتل شیطان که موهای مجعد طلایی و پاهای باریک دارد و یک غاز زرد رنگ به تن دارد، اندام او را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She drew a wavy line under the word.
[ترجمه گوگل]زیر کلمه خط موجی کشید
[ترجمه ترگمان]زیر لب یک خط مواج کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her long wavy hair was tied back with a bow.
[ترجمه گوگل]موهای موج دار بلندش با پاپیون بسته شده بود
[ترجمه ترگمان]موهای مجعدش با کمانی بسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her hair is naturally wavy.
[ترجمه گوگل]موهای او به طور طبیعی موج دار است
[ترجمه ترگمان]موهای او به طور طبیعی مواج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wavy Gravy is the only living ice cream flavor.
[ترجمه گوگل]سس مواج تنها طعم بستنی زنده است
[ترجمه ترگمان]Wavy Gravy تنها طعم بستنی زنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To others it is the wavy symbol of the primal waters attached to the cross of matter.
[ترجمه گوگل]برای دیگران این نماد موج دار آب های اولیه است که به صلیب ماده متصل شده اند
[ترجمه ترگمان]برای برخی دیگر، نماد موجی از آب های اولیه متصل به صلیب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The grain is narrowly interlocked, sometimes wavy or variegated, producing roe or narrow ribbon striped figure on quartered surfaces.
[ترجمه گوگل]دانه‌ها باریک در هم قفل شده‌اند، گاهی اوقات موج‌دار یا رنگارنگ هستند که شکل‌های نواری یا نواری باریک را روی سطوح چهارگانه ایجاد می‌کنند
[ترجمه ترگمان]دانه ها به سختی درهم قفل شده اند، گاهی موجی یا چند variegated، تولید سهام و یا نوار باریک روبان راه راه در سطوح quartered
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Lamb, who was short and had wavy, blonde hair, wore a tracksuit and plimsolls.
[ترجمه گوگل]بره که قد کوتاهی داشت و موهای بلوند و موج دار داشت، لباس ورزشی و شلواری به تن داشت
[ترجمه ترگمان]بره که کوتاه بود و موهای مجعد و بلوند داشت، tracksuit و plimsolls به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Brown, wavy hair - not that really dark brown, but the sort that goes lighter in the sun.
[ترجمه گوگل]موهای قهوه‌ای و موج‌دار - نه آنقدرها که واقعاً قهوه‌ای تیره هستند، بلکه از آن‌هایی که در نور خورشید روشن‌تر می‌شوند
[ترجمه ترگمان]قهوه ای، موهای موج دار - نه آن قهوه ای تیره، بلکه نوعی که در نور خورشید روشن تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She had long wavy brown hair, and a gentle, kind face.
[ترجمه گوگل]او موهای بلند قهوه ای موج دار و چهره ای ملایم و مهربان داشت
[ترجمه ترگمان]موهای بلند و مجعد داشت و صورتی مهربان و مهربان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرچین و شکن (صفت)
crisp, crispy, wavy

موج دار (صفت)
lumpy, vermiculate, wavy, sinuate, rippling, undulant

مواج (صفت)
stormy, wavy, raging

پر تلاطم (صفت)
wavy

متموج (صفت)
wavy

پرموج (صفت)
wavy

تخصصی

[عمران و معماری] موجی
[نساجی] موج دار - پر موج - پر چین وچروک

انگلیسی به انگلیسی

• having or forming waves; curving, having curves; unstable, shaking
something that is wavy has curves in it.

پیشنهاد کاربران

Wavy ( مو ) مجعد
wavy hair مو مجعد
Curly hair مو فرفری
موج خیز ؛ پرموج.
تلو تلو
موی حالت دار
موی موجدار
kind of Curvature in hair or line and etcetera

بپرس