watercolour


معنی: اب رنگ، بنگاب، نقاشی ابرنگ
معانی دیگر: ابرنگ، رنگاب، نقاشی ابرنگی

جمله های نمونه

1. Watercolour still seems somehow to be the poor relation of oil painting.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که آبرنگ هنوز هم به نوعی رابطه ضعیف نقاشی رنگ روغن است
[ترجمه ترگمان]watercolour هنوز به نظر می رسد که به نوعی رابطه ضعیف نقاشی روغن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Local watercolour artists are currently exhibiting their work in the town hall.
[ترجمه گوگل]هنرمندان محلی آبرنگ در حال حاضر آثار خود را در تالار شهر به نمایش می گذارند
[ترجمه ترگمان]هنرمندان watercolour محلی در حال حاضر کارشان را در شهرداری به نمایش می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Watercolour painting began to flourish in Britain around 1750.
[ترجمه گوگل]نقاشی آبرنگ در حدود سال 1750 در بریتانیا شکوفا شد
[ترجمه ترگمان]نقاشی watercolour در سال ۱۷۵۰ در بریتانیا شروع به شکوفایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, gouache is not a substitute for watercolour, and is a water-based medium in its own right.
[ترجمه گوگل]با این حال، گواش جایگزین آبرنگ نیست و در نوع خود یک رسانه مبتنی بر آب است
[ترجمه ترگمان]با این حال، gouache جایگزینی برای watercolour نیست و یک رسانه مبتنی بر آب در سمت راست خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Watercolour papers undergo different sizing treatments at various stages of the papermaking process - applied internally or externally.
[ترجمه گوگل]کاغذهای آبرنگ در مراحل مختلف فرآیند کاغذسازی - به صورت داخلی یا خارجی - تحت اندازه‌گیری متفاوتی قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]مقالات watercolour در مراحل مختلف فرآیند papermaking - که به صورت داخلی یا خارجی اعمال می شوند، تحت اندازه گیری اندازه گیری مختلف قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When watercolour is combined with gouache, or with the new water-soluble drawing media, the results can be quite striking.
[ترجمه گوگل]هنگامی که آبرنگ با گواش یا با رسانه طراحی محلول در آب جدید ترکیب می شود، نتایج می تواند کاملاً چشمگیر باشد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که watercolour با gouache ترکیب می شود، یا با استفاده از رسانه طراحی در آب جدید، نتایج می تواند بسیار قابل توجه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The main advantage of using acrylic like a watercolour is that once it is applied, it dries to be water-resistant.
[ترجمه گوگل]مزیت اصلی استفاده از اکریلیک مانند آبرنگ این است که پس از اعمال، خشک می شود تا در برابر آب مقاوم باشد
[ترجمه ترگمان]مزیت اصلی استفاده از اکریلیک مثل a این است که وقتی به کار گرفته شود، خشک و خشک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Soft haired brushes are mostly used for watercolour or tempera painting, with bristle mainly for oils.
[ترجمه گوگل]برس‌های موی نرم بیشتر برای نقاشی آبرنگ یا تمپر استفاده می‌شوند و برس‌ها عمدتاً برای رنگ روغن استفاده می‌شوند
[ترجمه ترگمان]brushes با موهای نرم عمدتا برای نقاشی watercolour یا tempera به کار می روند، که عمدتا برای روغن bristle هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I have just started using the medium of watercolour, struggling along and producing paintings of a particular subject.
[ترجمه گوگل]من تازه شروع به استفاده از مدیوم آبرنگ، مبارزه و تولید نقاشی از یک موضوع خاص کرده ام
[ترجمه ترگمان]من تازه شروع به استفاده از رسانه of کرده ام، که در حال مبارزه و تولید نقاشی های یک سوژه خاص هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I am teaching myself watercolour painting from books.
[ترجمه گوگل]من به خودم نقاشی آبرنگ را از روی کتاب آموزش می دهم
[ترجمه ترگمان]من دارم به خودم درس دادن نقاشی از کتاب رو یاد میدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Kurecolor markers gave good results on watercolour paper.
[ترجمه گوگل]نشانگرهای Kurecolor نتایج خوبی بر روی کاغذ آبرنگ نشان دادند
[ترجمه ترگمان]مارکرهای Kurecolor روی کاغذ watercolour نتایج خوبی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Watercolour is taken to include gouache and bottle artists' colour as well as the traditional transparent medium.
[ترجمه گوگل]آبرنگ شامل رنگ هنرمندان گواش و بطری و همچنین رسانه شفاف سنتی است
[ترجمه ترگمان]watercolour عبارت است از: gouache و هنرمندان بطری و همچنین رسانه سنتی شفاف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I have tried watercolour, acrylics and indian inks, but they all subsequently flake off.
[ترجمه گوگل]من آبرنگ، اکریلیک و جوهرهای هندی را امتحان کرده ام، اما همه آنها متعاقبا پوسته پوسته می شوند
[ترجمه ترگمان]من watercolour، acrylics و inks هندی را امتحان کرده ام، اما همه آن ها در پی آن پوسته پوسته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An almost identical necklace appears in Poynter's watercolour Helen, painted in 188
[ترجمه گوگل]یک گردنبند تقریباً یکسان در آبرنگ هلن پوینتر که در سال 188 نقاشی شده است ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]یک گردن بند تقریبا مشابه در فیلم هلن s دیده می شود که در ۱۸۸ رنگ زده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Other watercolour and drawing papers are available.
[ترجمه گوگل]سایر کاغذهای آبرنگ و طراحی موجود است
[ترجمه ترگمان]مقالات watercolour و drawing دیگر در دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اب رنگ (اسم)
watercolor, watercolour

بنگاب (اسم)
watercolor, watercolour

نقاشی ابرنگ (اسم)
watercolor, watercolour

انگلیسی به انگلیسی

• type of water-based paint; painting made with watercolors (also watercolor)
watercolours are coloured paints which you mix with water to use.
a watercolour is a picture which has been painted using watercolours.

پیشنهاد کاربران

بپرس